خاطرات جانبازان - صفحه 5

آخرین اخبار:
خاطرات جانبازان
گفت‌وگویی به مناسبت پنجم مردادماه؛

یک جانباز، شاهد زنده و عینی عملیات مرصاد: "ما مرد جنگیم"

نوید شاهد - اسماعیل زمانی از جانباران و پژوهشگران دوران دفاع مقدس است. در روایت خاطراتی از عملیات مرصاد چنین می‌گوید: «شهید "محمود خالقی" فرمانده دسته علی اصغر (ع) گفت: «داش داوود، ما مرد جنگیم! به مامانم گفتم: من تا کربلا نروم برنمی‌گردم. با این جمله محمد، همه صدای خنده همه بچه‌ها بلند شد. به او می‌گفتند: بچه ننه...»

فیلم / من شهید نمی‌شوم!

پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین فیلم خاطره جانباز "محمود رفیعی" درباره تجربه چندین بار مرگ و بازگشت دوباره به زندگی را منتشر کرد.

انتقام در عاشورا

جانباز «محمد نائینی محمدی» گفت: ظهر عاشورا محشری به پا شد که نگو. خون حسینی در زگ های سپاهیان اسلام به یکباره به جوش آمد. آنان که ندای: «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمان را شنیده و پا در میدان بلا نهاده بودند.

به عنوان یک فرمانده...

جانباز حمیدعلی صمیمی در این خاطره به توصیف وقایعی که در عملیات کربلای ۵ رخ داده است می پردازد. وی در این عملیات فرماندهی بهداری را به عهده داشت و در همین عملیات جانباز شد.
زندگی نامه و خاطرات جانباز "سیدصمد علوی"

خاطرات من، هدیه ای به شما

جانباز "سیدصمد علوی" در خاطرات دست نویسش چنین عنوان کرده است که چندان خاطره ای ندارم اما برجسته ترینشان را به عنوان هدیه به حضورتان عرض می کنم.

شبی که مجروح شدم...

پایگاه نوید شاهد تهران بزرگ شما را به خواندن خاطره جانباز "محسن نجمی مقدم" جانباز ۷۰ درصد، از شبی که مورد اصابت ترکش قرار گرفت و از ناحیه نخاع آسیب دید، دعوت می کند.
کتاب نیم ساعت تا شهادت

خاطرات رزمنده و جانباز دفاع مقدس علی جعفری نصرآبادی/ نان خشک ‏های پاسگاه زید

آنجا عقرب و رتیل زیاد داشت و مرتب اطراف ما پیدا می‏شد. و کمتر روزی بود که کسی را نیش نزنند. یک روز بعد از خواندن نماز ظهر و صرف ناهار وقتی می‏خواستم بیرون بروم. به محض پوشیدن کفش کتانی، ناگهان پایم سوخت.
نیم ساعت تا شهادت

خاطرات رزمنده و جانباز گرانقدر دفاع مقدس حاج علی جعفری نصرآبادی

با آمدن این نیروها ما هم به تکاپو افتادیم که بتوانیم به همراه آنان برای عملیات برویم، هر چه کردیم نشد و اجازه ندادند به خط برویم.
طراحی و تولید: ایران سامانه