گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «احمد جهانداری»
«احمد جهانداری» میگوید: من خط اول بودم یک خط دیگر در مرز جلوتر از ما بود که رفتم سرکشی کنم یک مرتبه سر و صدای بعثیها را شنیدم در همین حین آنها یک خمپاره انداختند دراز کشید که نزدی سرم زمین خورد. کل محوطه گرد و خاک شد دوستانم فکر کردند شهید شدم بیهوش شدم وقتی چشم باز کرد بیمارستان بودم.
کد خبر: ۵۶۷۰۹۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۸
اولین نشست هم اندیشی کارشناسان طرح اسناد افتخار و تاریخ شفاهی با حضور مدیرکل و معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی و پیشکسوتان دفاع مقدس، مدیریت و کارشناسان بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و سپاه روح الله برگزار شد.
کد خبر: ۵۶۷۰۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۶
اولین نشست هم اندیشی کارشناسان طرح اسناد افتخار و تاریخ شفاهی با حضور مدیرکل و معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی و پیشکسوتان دفاع مقدس، مدیریت و کارشناسان بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و سپاه روح الله برگزار شد.
کد خبر: ۵۶۷۰۳۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۶
تاریخ شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «محمدصادق پیریایی» میگوید: پسرم عاشق ائمه بود و می گفت؛ از تمام دنیا، ائمه برای من کافی هستند.
کد خبر: ۵۶۶۹۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۹
تاریخ شفاهی والدین شهدا
مادر شهید «محمدصادق پیریایی» میگوید: پسرم عاشق ائمه بود و می گفت؛ از تمام دنیا، ائمه برای من کافی هستند.
کد خبر: ۵۶۶۹۴۱ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۹
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «هما طرسوست»
«هما طرسوست» میگوید: در خیابان جلالیه در حال رفت و آمد بودم که هواپیماهای دشمن شهر کرمانشاه را بمباران کردند. به دنبال پناهگاه بودم که چیز محکمی به کمرم اصابت کرد، چشم که باز کردم دیدم روی تخت بیمارستان هستم.
کد خبر: ۵۶۶۸۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۲
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «هما طرسوست»
«هما طرسوست» میگوید: در خیابان جلالیه در حال رفت و آمد بودم که هواپیماهای دشمن شهر کرمانشاه را بمباران کردند. به دنبال پناهگاه بودم که چیز محکمی به کمرم اصابت کرد، چشم که باز کردم دیدم روی تخت بیمارستان هستم.
کد خبر: ۵۶۶۸۳۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۲
گفتگوی تصویری با مادر شهید «عبدالمجید شعیری»
عضو بسیج دانش آموزی بود به پدرش التماس می کرد اجازه بدهد که در جنگ شرکت کند همسرم مخالف بود و می گفت: بگذار بزرگتر که شدی برو که حداقل بتوانی آنجا کاری انجام بدهی. هیچوقت این لحظه را فراموش نمیکنم وقتی قطعنامه 598 را شنید با بغض به پدرش گفت: تو به من گفتی وقت هست جنگ هم تمام شد و اجازه ندادی.
کد خبر: ۵۶۶۸۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۲
گفتگوی تصویری با مادر شهید «عبدالمجید شعیری»
عضو بسیج دانش آموزی بود به پدرش التماس می کرد اجازه بدهد که در جنگ شرکت کند همسرم مخالف بود و می گفت: بگذار بزرگتر که شدی برو که حداقل بتوانی آنجا کاری انجام بدهی. هیچوقت این لحظه را فراموش نمیکنم وقتی قطعنامه 598 را شنید با بغض به پدرش گفت: تو به من گفتی وقت هست جنگ هم تمام شد و اجازه ندادی.
کد خبر: ۵۶۶۸۲۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۲
گفتگوی تصویری با خواهر شهید «الماس رازیانی»
«خاور رازیانی» می گوید: شهادت افتخار من است، ما نباید به دشمن اجازه بدهیم به خاک ما وارد شود تا اینکه لباس مقدس سربازی را به تن کرد و سه ماه آموزشی را تهران رفت. سه روز مرخصی داشت به منزل من آمد وقتی میخواست برگردد، دم خانه که او را رد میکردم یک لحظه پیکرش از نظرم رد شد، همانجا بود که با دلهره زیاد گفتم الماس دیگر برنمیگردد.
کد خبر: ۵۶۶۸۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۲
گفتگوی تصویری با خواهر شهید «الماس رازیانی»
«خاور رازیانی» می گوید: شهادت افتخار من است، ما نباید به دشمن اجازه بدهیم به خاک ما وارد شود تا اینکه لباس مقدس سربازی را به تن کرد و سه ماه آموزشی را تهران رفت. سه روز مرخصی داشت به منزل من آمد وقتی میخواست برگردد، دم خانه که او را رد میکردم یک لحظه پیکرش از نظرم رد شد، همانجا بود که با دلهره زیاد گفتم الماس دیگر برنمیگردد.
کد خبر: ۵۶۶۸۰۶ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۲
خاطرات شفاهی جانبازان؛
در گفتگویی معنوی و دلنشین جانباز «محمدرضا حسنزاده»، با انسانیت و محبت فراوان خود، برای همه دعا میکند.
کد خبر: ۵۶۶۷۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۱
خاطرات شفاهی جانبازان؛
در گفتگویی معنوی و دلنشین جانباز «محمدرضا حسنزاده»، با انسانیت و محبت فراوان خود، برای همه دعا میکند.
کد خبر: ۵۶۶۷۵۵ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۲/۰۱
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «فریبرز فیض الهی»
جانباز کرمانشاهی«فریبرز فیض الهی»، می گوید: من چون بچه منطقه اسلام آباد بودم برای شناسایی با نیروهای سپاهی همراه شدم. به منطقه شیان که رسیدیم یک جیب پارک شده بود و منافقین پیکر شهدای عزیزمان را کنار آن گذاشته بودند که روحیه مردم را تضعیف کنند، هیچوقت این لحظه را از یاد نمی برم.
کد خبر: ۵۶۶۵۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۷
گفتگوی تصویری با جانباز کرمانشاهی «فریبرز فیض الهی»
جانباز کرمانشاهی«فریبرز فیض الهی»، می گوید: من چون بچه منطقه اسلام آباد بودم برای شناسایی با نیروهای سپاهی همراه شدم. به منطقه شیان که رسیدیم یک جیب پارک شده بود و منافقین پیکر شهدای عزیزمان را کنار آن گذاشته بودند که روحیه مردم را تضعیف کنند، هیچوقت این لحظه را از یاد نمی برم.
کد خبر: ۵۶۶۵۷۰ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۷
گفتگوی تصویری با پدر شهید ارتشی «مصطفی ناصری»
«یار مراد ناصری» می گوید: مصطفی از سال 1388 لباس مقدس ارتش جمهوری اسلامی را به تن کرد. مسئول توپخانه آتش بار یک پادگان ابوذر بود که حین خدمت برای خسارت وارد نشدن به اموال دولت در انبار مهمات در یک آتش سوزی به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۶۵۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۶
گفتگوی تصویری با پدر شهید ارتشی «مصطفی ناصری»
«یار مراد ناصری» می گوید: مصطفی از سال 1388 لباس مقدس ارتش جمهوری اسلامی را به تن کرد. مسئول توپخانه آتش بار یک پادگان ابوذر بود که حین خدمت برای خسارت وارد نشدن به اموال دولت در انبار مهمات در یک آتش سوزی به شهادت رسید.
کد خبر: ۵۶۶۵۴۲ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۶
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمدابراهیم امیدی» می گوید: ابراهیم خیلی خوشرو بود. با اینکه نامزد داشت اما مدام به جبهه می رفت، هر زمان از بیرون میآمد دست من و پدرش را میبوسید و میگفت: شما کار نکنید، تا من را دارید غم نداشته باشید.
کد خبر: ۵۶۶۴۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۴
تاریخ شفاهی والدین شهدا؛
مادر شهید «محمدابراهیم امیدی» می گوید: ابراهیم خیلی خوشرو بود. با اینکه نامزد داشت اما مدام به جبهه می رفت، هر زمان از بیرون میآمد دست من و پدرش را میبوسید و میگفت: شما کار نکنید، تا من را دارید غم نداشته باشید.
کد خبر: ۵۶۶۴۰۹ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۴
تاریخ شفاهی همسران شهدا
همسر شهید «علی کوشکی» می گوید: موقعی به جبهه میرفت، به او میگفتم این بچه ها کوچیک هستند، اگر شهید شوی، کسی نیست به آنها رسیدگی کند. در جوابم گفت: تو از حضرت زینب (س) بهتری!؟...تازه ایشان را به اسارت بردند اما کسی با شما کاری ندارد.
کد خبر: ۵۶۶۴۰۸ تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۰۱/۲۳