گفتگو با طلا حیدری دختر شهید
«ساعت 6 یا 7 صبح بود که گوشی من زنگ خورد. آقای امان الهی از صداوسیما بود. گفت: «خانم حیدری تبریک می گویم ». گفتم: «مگر چه شده است »؟ گفت: «پدرتان دارد می آید ». دلم ریخت...گفتم:«پدرم چطور می آید »؟ گفت: «پیکرش پیدا شده است ». گوشی را قطع کردم و زدم زیر گریه... »