خرده روایت های ناب و تاریخی از کوچک جنگلی؛ «سردار قبیله شقایق»

روایت اول:
اگر میرزا فقط مرد سیاست بود، هرگز نمیتوانست یک انسان انقلابی آرمانگرا و صادق باشد. او چون مولایش علی علیه السلام میاندیشید که میگفت من هرگز پیروزی را با ستم به دست نمیآورم. میرزا یک سیاستمدار واقعی با تدبیر به مفهوم متداول و متعارف آن نبود که در پیشبرد سیاستهایش پیچیدگیهای خاص و تدابیر عقلانی لازم را به کار گیرد. شواهد و مستندات تاریخی حکایت از آن دارند که میرزا یک انقلابی ناآرام و سازش ناپذیر و خودپیشگام و پیش قدم حرکتی انقلابی بود که به برپایی جنبش جنگل منتهی شد. بنابراین میرزا هیچگاه یک قهرمانی سیاسی نبود. و یا نخواست یک قهرمان سیاسی شود و از راهکارها و روشهایی استفاده کند که او را در چشم مردم جلوه دهد. میرزا به مثابه یک انسان جوانمرد و پرهیزکار و وراسته، شایستگیها و صفات ویژه اخلاقی خود را حتی قبل از شروع نهضت و جنبش جنگل در سایر مراحل دوران زندگیش به اثبات رسانده بود. درد و غم و رنج بزرگ میرزا که محرک و مشوق اصولی و بنیادین او در رویکردش به برپایی جنبش محسوب میشد، لگد کوب و پایمال شدن ثمرات انقلاب مشروطیت ایران بود.
راوی دکتر صفر یوسفی ص4و5
روایت دوم:
میرزا مردی خوش بنیه، ورزیده، خوش سیما، مودب، متواضع، معتقد به فرایض دینی و پایبند به اصول اخلاقی، سریع اللهجه و طرفدار عدل و دفاع از مظلوم بود. در قیافهاش جاذبهای بود که با هر کس روبرو میشد، به ندرت اتفاق میافتاد که مجذوب متانت و مسحور بیاناتش نشود. در جریان جنگ، هنگامی که قزاقان ایرانی به اسارت نیروهای او در میآمدند، با سخنان گرم و دلنشین با آنها صحبت و به حقایق امور آشنایشان میکرد و آنها چنان مفتون اخلاق و حرکاتش میشدند که با چشمهای اشکبار به موطن خود باز میگشتند.
راوی حجتالاسلام والمسلمین علی دوانی ص11
روایت سوم:
میرزا همیشه ابا داشته که با نیروهای داخلی درگیر شود، اما از اینکه یک دشمن خارجی را بکشد، احساس افتخار میکرد است. امثال احسان الله خان برایشان خیلی راحت بوده که سربازهای ایرانی را بکشند، ولی میرزا معتقد بوده که او یک هموطن است، حقوق و سرزمین خودش هم مورد تجاوز خارجی قرار گرفته و در نتیجه با ما منافع مشترک دارد و حدالامکان نباید به رویش اسلحه کشید که چند باری هم چوب همین اعتقادش را هم خورد. اسناد و مدارک هم نشان نمیدهند که میرزا در جایی اشتباه محرزی کرده و یا ضعف نشان داده باشد. او همه چیز را زیر پا میگذارد. زن و زندگی را پشت سر میگذارد. آدم احساساتی نمیتواند این کار را بکند.راوی فتح الله کشاورز ص 15

روایت چهارم:
میرزا بسیار اهل عطوفت و مهربانی و یک مسلمان پایبند بود و گمان میکرد اگر با اینها مماشات کند، شاید بهتر باشد. حتی کسانی هم که به او خیانت کردند و آنها را از نهضت بیرون کرد، هنگامی که برمیگشتند و اظهار ندامت میکردند دوباره قبولشان میکرد. یعنی راه را برای همه باز گذاشته بود. وقتی که میرزا به کسی میدان میداد یا او را کنار میگذاشت، در واقع سیاستمدارانه برخورد میکرد، او معتقد بود کسی را که اشتباه میکند، نباید کنار گذاشت بلکه باید کمکش کرد که جلوی اشتباهش را بگیرد. او دوست داشت همه در نهضت، قرآن بخوانند و به یک نفر گفته بود برای سربازان شاهنامه بخواند تا روح حماسی و پهلوانی در آنها دمیده شود.
راوی جعفر خمامی زاده ص18و19
روایت پنجم:
میرزا معتقد بود که با همکاری نیروهای انقلابی و آزادیخواه حکومت جدید شوروی که ادعا میکرد هیچ چشم داشتی به خاک ایران ندارد، میتوان پایگاههای انگلستان را برچید و نفوذ آن را کم و از دخالتهای آن جلوگیری کرد. دومین انگیزه میرزا مبارزه با نیروهای فاسد داخلی از جمله وثوق الدوله و نصرت الدوله بود. میرزا خواهان استقلال کشور بود و باید با تمام توان در راه این هدف والا و مقدس تلاش میکرد و جلوی این افراد را با تدبیر و زیرکی خاصی میگرفت، لذا برای جلوگیری از تندرویها و حرکتهای نابهنجار ارتش سرخ و حزب کمونیست عدالت که در باکو و از ایرانیهای طرفدار مرام کمونیستی تشکیل شده بود تا اهداف بلشویگیها را در ایران پیاده کند، ناچار شد با ارتش سرخ همکاری کند. میرزا در واقع در حال مبارزه با انگلستان بود. بدیهی است که تبلیغ مرام کمونیستها با عقاید میرزا نمیخواند، ولی خوب میدانست که دادن آزادی به بلشوگیها برای تبلیغ آرا و نظراتشان، قطعاً بهانه به دست نیروهای مخالف میدهد تا انها هم برای تبلیغ عقاید خود طلب آزادی کنند و لذا در میان نیروهای مبارز، اختلاف ایجاد شود.
راوی حجتالاسلام علی اکبر ذاکری ص20و21

روایت ششم:
میرزا از لحاظ سیاسی و مبارزاتی، طرفدار مشروطهخواهان و از نظر فکری شاگرد عبدالنبی نوری بود که از همفکران شیخ فضل الله بود.میرزا در مشروطه شرکت داشت و حتی از رهبران ان بود، اما با مشروطه خواهان تندرو، در یک سنگر نبود. میرزا برای حرکت خود، مسجد را پایگاه قرار داده بود و از ان به بهترین وجه استفاده میکرد. او در مناسبتها، عبایی بر دوش میافکند و برای مردم از دین به آیین سخن میگفت. رفت و آمد او به مساجد و کانونها و انجمنهای مذهبی باعث شده بود که لائیکها او را مرتجع و کهنه پرست بخوانند. به همین دلیل پس از نابودی نهضت جنگل و غلبه دین ستیزان هوادار شوروی در انزلی، مساجد از رونق افتادند. میرزا به تعبیر امروزیها کاریزمای عجیبی داشت، چون خودش به حرفهایی که میزد عمل میکرد. اعضای اصلی نهضت هم آدمهای صالحی بودند. نیروهایی هم که در خدمت داشت، غالباً از میان کشاورزان، بازاریها و طلبههایی بودند که روزگاری با خودش هم درس بودند. و یا در انجمنهایی که قبلاً ذکر کردم، حضور داشتند و میرزا به عنوان یک روحانی مخلص قبول داشتند و به اصطلاح، مسجدی بودند.
راوی حجتالاسلام سید عباس رضوی ص25و26
روایت هفتم:
میرزا کوچک برای تصرف پایتخت فرماندهی دستهای از مجاهدان را به عهده گرفت و در فتح تهران شرکت داشت. در سال ۱۲۸۹، شاه مخلوع آهنگ بازگشت به ایران را کرد. هنگامی که او به دستیاری روسهای تزاری، عمال خود را برای تصرف ترکمن صحرا به ایران گسیل داشت، میرزا داوطلبانه به قوای دولت مشروطه پیوست و به جبهه رفت و در جریان جنگ با تیری که به شانه او نشست، از پا در افتاد و اسیر و به روسیه منتقل شد. سال ۱۲۹۶ از درخشانترین و پرافتخارترین ایام نهضت جنگل بود. در سومین خرداد قیام مسلحانه جنگل، روزنامه جنگل انتشار یافت. در آبان این سال دولت تزاری سرنگون و فشار دو قرن حکومت روسیه بر ملت ایران برطرف شد. هیئت اتحاد اسلام به تاسیس مدارس به سبک جدید و تاسیس دبیرستان نظام، احداث راهها و رودخانهها و تشکیل محاکم قضایی صالح اهتمام ورزید. در دی ماه این سال دستور برگشت قشون روس از ایران صادر شد. در اوایل ۱۲۹۹، بلوشوگیها با کودتای سرخ، زمام امور را به دست گرفتند. با هدایت و حمایت فرمانده قواي مسلح در گیلان، همه طرفداران میرزا را هرکه وهرجا بود،دستگیر وبازداشت کردندو دولت دست نشانده خودرا روی کار آوردند. انقلاب گیلان برای مسکو جز وسیله ای بزرگ برای چانه زنی در داد وستد سیاسی با انگلستان نبود.
راوی جعفر مهرداد ص 28و29

روایت هشتم:
روحانی شهید، میرزا کوچک، قبل از انجام هر کار مهمی از طریق استخاره با خدا مشورت میکرد و معتقد بود که هر کاری باید با مشیت الهی توأم گردد تا ثمربخش باشد و در اموری که نتیجهاش معلوم است استخاره با خداوند به انسان نیرو و قوت قلب میبخشد. در قیام جنگل سه مسئله شایان توجه وجود دارد، نخست پایگاه سازش ناپذیر میرزا و دیگری خیانت حکومت به اصطلاح انقلابی سوسیالیستی روسیه و عمال داخلیش، یعنی کمونیستهای ایران به قیام جنگل و توطئه و سازش شرق و غرب در شکست دادن انقلاب جنگل و سوم نفوذیهای چپ نما از جمله خالو قربان و احسان الله خان. دیپلماسی انگلستان، سیاستی را تعقیب میکرد که لازمه آن پایان یافتن انقلاب گیلان بود. دولت روسیه که در مذاکرات فی ما بین امتیازاتی را از انگلستان اخذ کرده بود، میبایست متقابلاً امتیازی به او میداد و آن جز توافق بر سر نابودی انقلاب جنگل چیز دیگری نبود.
راوی محمد حسن مهت ص31و32
روایت نهم:
خرابیهای ناشی از جنگ و قطع روابط بازرگانی، تهی شدن خزانه دولت، بایر ماندن زمینهای کشاورزی و در نتیجه تولید نشدن محصولات کشاورزی، قحطی ،گرسنگی و شیوع انواع بیماریهای واگیردار، افزایش قیمت نان و محتاج مایحتاج مردم. در شهرها به همراه دهها عامل دیگر، زمینه را برای نهضتیها و قیامهای در دوران جنگ و بعد از آن از جمله نهضت میرزا کوچک خان جنگلی، قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، قیام دستستانیها و تنگستانیها در جنوب و قیام محمد تقی پسیان در خراسان فراهم ساخت. نهضت جنگل نتوانست یک مکتب اجتماعی و بر اساس آن یک تحلیل و برنامه اجتماعی و اقتصادی تحویل دهد و چون چنین نبود و نشد، لذا گروه رهبران فکری و سازمانی به وجود نیامد تا بتواند، پس از شکست نظامی، فکر اساسی جنبش جنگل را در تمام ایران منتشر و آن را تبدیل به یک قدرت اجتماعی و حزب سراسری کند. اصولاً نزدیکان و یاران میرزا نسبت به حضور بلشوگیها و تبلیغات انان، دشمنی عمیقی داشتند، ولی میرزا سعی میکرد با تساهل و تسامح با آنها رفتار کند که این امر به مذاق یاران و اطرافیان و از جمله اسماعیل جنگلی خوش نیامد، لذا آنها مترصد فرصتی بودند تا اقدامات کودتاچیان را تلافی کنند.
راوی فیض الهی امامی ص 35و37
روایت دهم:
با نظری به مرامنامه جنگلیها میتوان به سهولت دریافت که میرزا از انجایی که پرورده افکار مذهبی بود با مرام کمونیزم سازگاری نداشت و اصرار میورزید که تا مدتی از تبلیغات مسلکی صرف نظر شود. مفهوم بیاناتش این بود که تمام تمایلات ناسیونالیستی و عامل مذهب بزرگترین عایق و مانع اشاعه کمونیزم در ایران است. بزرگترین آسیبی که نهضت جنگل به واسطه عدم درک اوضاع جهانی متحمل شد، گرایش به بلشوکیها بود.تبلیغات شدید و سریع سازمان دهندگان ورزیده روسی و قفقازی سبب شد که نفوذ این مسلک در میان جنگلیها انشعاب و دودستگی عمیق و قطعی به وجود آورد. اشکال اساسی نهضت جنگل و نهضتهای مشابه مانند خیابانی که آسیب نفاق و تفرقه دامنگیر آنها شد و آنان را به شکست کشاند؛ ضعف اندیشه سیاسی و ضعف تفکر تاریخی آنهاست. به همین علت تاریخ معاصر ایران مملو از تجربه و حوادث تکراری که هیچ گاه عبرت آمیز نبوده و به مرحلهای بالاتر صعود نکرده است.
راوی رضا دهقانی ص40و41

روایت یازدهم:
بلشویکیها و عناصر آموزش دیده داخلی، تلاش داشتند تا در نهضت انقلابی گیلان نفوذ کرده و آن را به سوی یک انقلاب سوسیالیستی سوق دهند.آنها میخواستند از طریق تغییر ماهیت نهضت جنگل، کشور را تحت سلطه روسیه و از اینجا تا جنوب شرق آسیا و کره جنوبی را به اردوگاه خود تبدیل کنند. پایان غم انگیز نهضت جنگل و شهادت میرزا کوچک و یاران وفادارش، نتایج فراوانی را به دنبال داشت که شاید مهمترین آن پاسخ به سوال جنابعالی باشد که شوروی کردن ایران برای همیشه منتفی شد و موجبات برملا کردن کردن بسیاری از شعارهای ظاهر فریبانه آنان فراهم آمد. لازم است روز به روز از چهره حقایق تاریخی پردهبرداری شود تا نسل جوان با این حقایق بیشتر آشنا شود و بتواند از ان برای عبرت آموزی و نهایتاً حفظ هویت ملی و همگرایی و وحدت ملی و پیشرفت مملکت استفاده لازم را بنماید.
راوی دکتر کیانوش کیانوش ص43و44
روایت دوازهم:
میرزا کوچکان یکی از بهترین الگوها برای جوانانی است که پیوسته در گوشه کنار این سرزمین،علم مبارزه علیه استبداد و استعمار را برافروخته اند، از همین روز که هزاران قلم زهرآگین به کار میافتند تا چهره تابناک این دلاور مردان را به غبار تشکیکها و تردیدها بیالایند و در لباس روشنفکری و روشن اندیشی، گاه آنها را به فراماسونها ببندند و گاه به مارکسیستها. چاره این است که هر مورخ و پژوهشگری که میخواهد درباره این نهضت تحقیق کند، اسناد و مدارک را به دقت ارزیابی کند و مراقب باشد که نوشتهها و مدارک از زیر دست یک فراماسون یا مارکسیست عبور نکرده باشد که بخواهد با مخدوش کرد چهره این بزرگان، خیانتهای اربابان خود را پرده گوشی کند. جنگلیها انسانهای معتقد و خداجویی بودند که انتصاب آنها به کمونیسم،دروغی شرم آور است و اینان به ویژه رهبرشان، از ابتدای امر در مقابل کمونیسم و مدعیان ساختن انسان طراز نوین، موضعگیریهای قاطعانه و روشنی داشتند.
راوی حجتالاسلام محمد صادق مزینانی ص47
روایت سیزدهم:
مستوفی الممالک نهایت سعی خود را کرد میرزا را در گیلان به عنوان یک ذخیره برای استقلال کشور نگه دارد تا در موقع مناسب،علیه رضاخان وارد صحنه شود، اما اساتید انگلیسی رضاخان هم بسیار باهوش بودند و امروز سر بریده میرزا را در مقابل او گذاشتند. نقطه قوت نهضت جنگل، مبارزه با استبداد و استعمار و همگام شدن میرزا با سایر رجال خوشنام و ایراندوست برای جلوگیری از سلطه بیگانه و تسلط عوامل استعمار انگلیس بر کشور ماست و از این جهت کارنامه نهضت جنگل روشن است.
راوی دکتر علی مدرسی ص48و49
روایت چهاردهم:
هنگامی که کابینه وثوق الدوله همه اعضای کمیته مجازات را میگیرد و شناسایی میکند یکی از افرادی که معلوم نیست چگونه و با چه ترفندی توانست از دام حکومت بیرون برود و فرار کند، همین احسان الله خان است که به وسیله یکی از دوستانش، یعنی محمودرضاطلوع، مدیر روزنامه طلوع رشت، به میرزا کوچک خان در جنگل معرفی میشود. میرزا معتقد بود که نباید تندروی کرد و مردم ایران پذیرای تندروی، ان هم با صبغه کمونیستی نیستند، اینها با مردم دیگر کشورها فرقی دارند و خواستههایشان هم متفاوت است خیزش ما برای استقلال و آزادی است. و با شیوههای بلشویکی، هر دوی اینها از مردم گرفته میشود و لذا آنها زیر بار نخواهند رفت.
راوی فریدون نوزاد ص54و55

روایت پانزدهم:
دانشجویان مبارز خارج از کشور، میرزا را به عنوان یک نمونه کاری و عملی انتخاب کرده بودند، چون او شخصیت کارازماتیکی داشت، یعنی میشد از او به عنوان پشتوانه، به عنوان سنگ صبور و به عنوان فردی که صاحب جذابیتهای مبارزاتی ویژهای بود و میتوانست همه افراد از طیفها و گروههای مختلف را به خود جذب کند و هر کسی با هر اعتقادی او را قبول داشت، نام برد. وقتی هم معلممان میپرسیدیم میرزا کوچک خان کی بود، جرئت نمیکرد جوابمان را بدهد و میگفت نمیشناسم. اسم میرزا جزو اسامی ممنوعه بود. بعدها استادی داشتیم که کمی دانش آموزان را میشناخت و میگفت، میرزا سوسیالیست خداپرست است؛ دیگری میگفت مسلمان استخارهای بود. در زمان رضاخان که اهل سوادکوی مازندران بود، مردم به دلیل انزجاری که از او داشتند، همیشه میگفتند که اهل گیلان هستند و خود را به جایی که میرزا در ان زندگی میکرد، منتسب میکردند. مازندرانیها که میرزا را بسیار دوست داشتند، میگفتند ما گیلانی هستیم و به این مسئله، افتخار میکردند. میرزا سمبل محبوبیت بود. همه مسئولین به این باور رسیدهاند که اگر میرزا در شمال، سدی را در مقابل بلشوگیها و کمونیستها ایجاد نمیکرد،آنها برنامه داشتند که تا خلیج فارس پیش بروند.میرزا خودش را سپر بلا کرد تا اسلام وقرآن،مورد هجوم کمونیسم قرار نگیرندوکمونیسم در شمال متوقف شود.
راوی محمد حسن اصغر نیا ص 58و59
روایت شانزدهم:
میرزا میدید مردم خسته ایران تحمل مقاومت بیشتری را ندارند و امنیت میخواهند تا با کار و تلاش مداوم، فقر و تنگدستی را مهار کنند و کشور را از ویرانی بیشتر برهانند. او میدید مردم خواهان آزادی در سایه امنیت و آرامش هستند تا از ان بهرهور شوند و بر این باورند که آزادی بدون امنیت،هرج و مرج کاملی است، او میدید رضاخان با اقدامات به ظاهر مصلحانه، چگونه توجه جامعه را معطوف به خود و اندیشمندیها را به ظاهر نگیریها مبدل ساخته است. به کدام جرئت و انصاف در تهمت تجزیه طلبی اصرار میورزیدند؟ جنبش جنگل همواره در راستای یکپارچگی ایران گام برداشته و رهبران آن بارها و بارها گفته بودند، گیلان پاره جدا ناشدنی و قلب پرتپش ایران است و بدین جهت تسلیم پیشنهادهای مکرر که برای استقلال گیلان و تشکیل دولت نوار ساحلی بحر خزر به آنها میشد، نگردیدند.
راوی ونداد هرمز ص65و66

روایت هفدهم:
در دیدگاه میرزا کوچک خان که برگرفته از قرآن و سنت است، خداوند انسان را آزاد آفریده است و او را آزاد میگذارد و گناه و تقوا را الهام میکند و راه رستگاری و هدایت را به او نشان میدهد.میرزا پیش از آنکه یک فرد انقلابی باشد، مسلمان بود و هیچگاه به مغزش خطور نمیکرد که مقررات دینیش را تحت شعاع افکار انقلابی قرار دهد. او عقیده داشت انسان باید آزاد باشد تا فکر کند و بیندیشد و انچه موجب تعالی است، به دست آورد. مفهوم آزادی از دیدگاه او تنها رهایی از قید و بند نفس نیست، بلکه ابعاد دیگری دارد. زمانی که انسان از نفس طغیانگر آزاد شد، باید به آزادی اجتماع بپردازد،یعنی با نابود کردن بتهای داخلی به مبارزه با بتهای اجتماعی که انسان را به بردگی میکشانند و آزادی او را سلب میکنند بپردازد.
راوی عباسعلی ارمکی ص67و68

روایت هجدهم:
یکی از عوامل شکست نهضت جنگل، وجود مقام طلبان و حاسدان بود. افرادی کم ظرفیت و خودبین در نهضت رخنه کرده بودند و از ترحم و سادگی مرحوم میرزا سو استفاده و افکار خود را به او القا کردند. مدیوانی از طرف انقلاب شوروی به ایران آمد و با تظاهر به دوستی میرزا و خدمت به جنگل در تقویت منافقان جنگل امثال احسان الله خان و خالو قربان و رویارویی آنان با میرزا حرکت کرد. مدیوانی کوشش کرد نقش میرزا کوچک خان را در نهضت جنگل محدود کند و او را کنار بگذارد. احمد کسمایی را که یکی از زعمای جنگل بود برای پیوستن به قوای دولتی تشویق کرد و احمد کسمایی هم برای این کار برادرش محمود کسمایی را به تهران برای ملاقات برای نخست وزیر فرستاد و او هم آمادگی برادرش را برای تسلیم به دولت با همه عوام و بستگانش اعلام کرد. میرزا کوچک خان همواره از درگیری با قوای دولتی پرهیز میکرد و قصد و اراده جنگ با آنان را نداشت و هیچگاه آغازگر نبردهای خونین با قوای دولتی نبود و تا مجبور نمیشد در برخورد با آنان خشونت به کار نمیبرد و اسلحه نمیکشید. ترویج طرح جدایی دین از سیاست برنامه استعمار انگلیس و روس و استبداد داخلی بوده است استعمار خارجی و استبداد داخلی در کنار گذاشتن دین از صحنه سیاست واقتصاد و تعلیم وتربیت و قضاوت، هماهنگی کامل داشتهاند. طرح انفکاک روحانیت از سیاست که به تعبیر دیگر،جدایی دین ازسیاست است.
راوی دکتر محمود رضا جواهری
انتهای پیام/ ح
علاقمندان می توانند برای مطالعه نسخه الکترونیک شاهد یاران ویژه شهید میرزا کوچک خان جنگلی به سامانه شاهد الکترونیک (اینجا) مراجعه و این مجله را بصورت رایگان دریافت کنند.