ایمان در میان باران آتش
به گزارش نوید شاهد سمنان، کتاب «اصحاب درد» به قلم زهرا شاهینی، گزیدهای از خاطرات ۴۹ جانباز ۵۰ تا ۷۰ درصد شهرستانهای سمنان، مهدیشهر و سرخه است. در برشی از این کتاب خاطرهای از جانباز ۷۰ درصد، مرتضی سعدالدین تقدیم حضور علاقهمندان میشود.

برشی از کتاب:
در عملیات والفجر هشت، تیربارچی بودم. دم دمای صبح بهعنوان پشتیبان در عملیات شرکت کردیم. در مسیر، شهدا و مجروحان بسیاری را میدیدیم که بسیاری از آنها از دوستان ما بودند؛ مجروحی که دستش کاملاً قطع شده بود و خون میآمد، اما در همان حالت نماز میخواند. در این مسیر شهدای بزرگوار بسیاری را دیدم و در آخر مسیر به یک تیربارچی عراقی برخوردیم. او در آخر جزیره امالرصاص مستقر بود و موقعیت حساسی را گرفته بود. کانالی که بچهها رفتوآمد میکردند، کاملاً در تیررسش بود؛ بنابراین به راحتی میتوانست مثل باران بهترین دوستان و همرزمان ما را جلوی چشممان به خاک بیندازد و شهید کند.
«شهید مجید ایزدبخش» مسئول دسته بود و جلوی ما حرکت میکرد. لحظهای که به او رسیدیم، مجروح شده بود. از او پرسیدم: «آقا مجید! کمک کنم؟» تنها چیزی که بر لبانش جاری بود ذکر «یا ابوالفضل» و «یا حسین» بود. آهسته گفت: «تو را به خدا من را رها کنید و عملیات را ادامه دهید.» در مسیر تنها پناهگاه بچهها نخلهای سوخته و کمرشکسته بود که بلندیشان به یکی دو متر بیشتر نمیرسید. در اطراف تا چشم کار میکرد نیزار و باتلاق بود.
از ناحیه مچ پا مجروح شدم، ترکش زیادی در پایم بود و به سختی حرکت میکردم. به بعضی از دوستان که در کنارم بودند، گفتم: «برگردید عقب.» بر روی پا نمیتوانستم راه بروم و باید چوب میزدم و آرامآرام قدم برمیداشتم. بچهها کمکم کردند و مرا عقب بردند. در آنجا مرا به بیمارستان صحرایی امام حسین(ع) بردند، بعد در استراحتگاههای مختلف ماندم و سپس به بیمارستان تبریز اعزام شدم.
انتهای متن/