آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۳۴۰۸
۰۹:۱۶

۱۴۰۴/۰۸/۰۶

داستان مردانی که نان حلال را عبادت می‌دانستند

دوست شهید «منوچهر رامه» نقل می‌کند: «گفتم: یک عمر باید کار کنی. اگه این‌طور باشه خودت رو می‌کشی. فکر سلامتی خودت باش. می‌گفت: محمدرضا، وقتی خدا جوونی و سلامتی داده، چرا کار نکنیم؟ مزدی که می‌گیرم باید حلال باشه.»


به گزارش نوید شاهد سمنان، «شهید منوچهر رامه» هفتم مهرماه ۱۳۳۸ در روستای رامه از توابع شهرستان گرمسار به دنیا آمد. پدرش عیسی، کشاورزی می‌کرد و مادرش لیلا نام داشت. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. بنا بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. پنجم فروردین ۱۳۶۱ در رقابیه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر وی در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

داستان مردانی که نان حلال را عبادت می‌دانستند

نان حلال، میراث نجار و شاگرد شهیدش

شغلم نجاری بود و با سفارش مردم، ابزار کشاورزی و ساختمانی می‌ساختم. به حلال و حرام خیلی اعتقاد داشتم. نمی‌خواستم یک لقمه نان حرام توی زندگی‌ام بیاید.

منوچهر پیش من کار می‌کرد. یک روز دید خسته شدم، گفت: «برو خونه استراحت کن!»

گفتم: «باشه ولی حواست به حلال و حرام باشه!»

اگر چه کم سن و سال و کم تجربه بود، ولی هرچه می‌گفتم دقیق گوش می‌کرد.

(به نقل از پدر شهید)

نان حلال را عبادت می‌دانست

یک مدتی توی تهران باهم کار می‌کردیم. صبح از همه زودتر سر کار حاضر می‌شدیم. صاحب‌کار بالای سرمان بود یا نبود برایش فرقی نمی‌کرد. می‌گفتم: «یک عمر باید کار کنی. اگه این‌طور باشه خودت رو می‌کشی. فکر سلامتی خودت باش.»

می‌گفت: «محمدرضا، وقتی خدا جوونی و سلامتی داده، چرا کار نکنیم؟ مزدی که می‌گیرم باید حلال باشه.»

(به نقل از دوست شهید، محمدرضا)

بچه‌ها! همه باهم می‌ریم جبهه

بعد از آموزش ما را به پادگان بیست و یک حمزه تهران بردند. همه‌جا با هم بودیم. یکی از فرمانده‌ها برای ما صحبت کرد. از حرف‌هایش معلوم بود که فکرش طاغوتی است. یکی از بچه‌ها تحمل نکرد و جوابش را داد. مابقی به پشتیبانی او بلند شدیم. گفت: «این‌جا همینه، اگه خواستین بمونین نه که برین جبهه.»

گفتیم: «ما این‌جا نمی‌مونیم. می‌خوایم بریم جبهه.»

فرمانده ادامه داد: «می‌رید جبهه و جنازه‌هاتون رو برای مادرتون می‌آرن.»

منوچهر گفت: «بچه‌ها! همه باهم می‌ریم جبهه.»

سه روز مرخصی دادند و برگشتیم به منطقه جنوب، اندیمشک و پل کرخه، جایی که لشکر بیست و یک حمزه خط داشت.

(به نقل از دوست شهید، محمدرضا)

انتهای متن/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه