شهید غریب در اسارت که مطیع امام خمینی (ره) بود
آزادگان، صبورتر از سنگ صبور و راضیترین کسان به قضای الهی بودند. اینان سینههایی فراختر از اقیانوس داشتند که از همه جا و همه کس بریده و به خدا پیوسته بودند. آزاده نامیده شدند چون از قید نفس و نفسانیات رهایی یافته بودند. به همین مناسبت نوید شاهد سیستان و بلوچستان با آزاده و جانباز ۴۰ درصد غلامحسن زردوست درباره خاطرات خودش و همرزم شهیدش عبدالمجید سرگلزایی خمر که در دوران اسارت غریبانه به شهادت رسید، گفتگویی داشت که در ادامه به آن میپردازیم.

غلامحسن زردوست گفت: دوم خرداد ۱۳۴۷ در شهرستان زابل به دنیا آمدم. آزاده و جانباز ۴۰ درصد هستم. بنده هم سلولی شهید عبدالمجید سرگلزایی خمر بودم که این شهید بزرگوار در دوران اسارت و در کشور عراق به شهادت رسید.
نحوه اسارت
در تاریخ ۳۱ تیر ماه ۱۳۶۷ در منطقه سومار در تک دشمن به اسارت نیروهای بعثی عراق درآمدم و تا ۱۹ شهریور ۱۳۶۹ در سلولهای عراقی ها اسیر بودم. وقتی اسیر شدم ۱۸ سالم بود، سرباز بودم و خانواده فکر می کردند من شهید و مفقودالاثر شدم ولی از ما اسرا فیلمی به عنوان اسرای ایرانی به نمایش درآمده بود که تصویر من هم در آن فیلم بوده و همسایه های ما در زابل این فیلم را دیده بودند و به مادرم گفته بودند که پسرت زنده است و اسیر عراقی ها شده اما تا زمانی که من بازنگشتم مادرم این موضوع را باور نمی کرد.
خاطرات دوران اسارت
خاطره ای دارم که هیچ وقت فراموشش نکردم و برای من بسیار قشنگ و زیبا هست، در دوران اسارت دو روز مانده به شروع ایام محرم، آب و یخ جمع آوری می کردیم. در شروع محرم نگهبان سلول ما سر رسید و با ما دعوا کرد و گفت محرم نزدیک است کسی حق ندارد عزاداری کند و گفت حسین از ما بوده و به شما ربطی ندارد. یکی از ایرانی ها که از بچه های خوزستان بود به نام محمد درشت اندام بود، با او درگیر شد و نگهبان عراقی را زد و ما هم همزمان با او شروع کردیم و آن نگهبان را زدیم، عراقی ها آمدند و ما را در سلول بردند و جلوی ما رگبار گرفتن ما دراز کشیدیم وگرنه گلوله ها به ما برخورد می کرد.
بعد از اینکه ایام محرم تمام شد این نگهبان عراقی که ما را اذیت می کرد از مرخصی آمد وقتی رسید چشمهایش پر از اشک بود، از ما عذرخواهی کرد و گفت مادرم شیعه بوده و فوت شده، به خوابم آمد و گفت چرا اسیرهای ایرانی را اذیت کردی و ناراحت بود او هم به همین دلیل گریه می کرد و از ما طلب بخشش می کرد.
تحمل سختیهای دوران اسارت
به عشق و یاد امام حسین(ع) تمامی سختی های آن دوران را تحمل می کردیم و یاد آن موضوع بودیم که امام حسین(ع) چگونه آن سختی ها را تحمل می کرد ما هم به یاد ایشان سختی هایی که بود را تحمل می کردیم و چاره ای جز تحمل آن شرایط را نداشتیم فقط تحملش به یاد امام حسین(ع) آسانتر می شد. اسرای ایرانی از نقاط مختلف ایران آنجا بودند و فرقی نداشت فارس، ترک و لر همه همدل بودیم و به هم کمک می کردیم و اجازه نمی دادیم به کسی آسیبی برسد.
امید بازگشت به وطن
به هیچ عنوان امیدی برای بازگشت به کشور نداشتیم تا زمان آتش بس وقتی صدام برای تبادل اسرا موافقت کرد تا آن موقع اصلا فکر نمی کردیم روزی به کشورمان بازگردیم از آن به بعد کمی امیدوارم شدیم.
نقش صلیب سرخ در زمان جنگ
تا زمان آتش بس هیچ خبری از آنها نبود وقتی آتش بس اعلام شد آنها آمدند سرشماری انجام دادند و ما را به ایران فرستادند تنها آن زمان بود که ما آنها را دیدیم. در زمان اسارات سختی ها را به آنها اطلاع می دادیم ولی آنها پاسخگو نبودند و ما را عراقی ها از یک اردوگاه به اردوگاه دیگری می بردند.
نحوه آشنایی با شهید «عبدالمجید سرگلزایی خمر»
از قبل شهید را نمیشناختم زمانی که ما را به صلاح الدین بردند عراقیها صبح ما را برای کارکردن میبردند شخصی که همان شهید سرگلزایی باشد آمد و گفت کی اهل سیستان است و خودش را معرفی کرد و ماهم تقریبا ۹ تا ۱۰ ماه با هم بودیم و در سلول کنار هم بودیم. به ما گفت در لشکر ۸۸ زرهی زاهدان سرباز بخش مهندسی بوده در همان تاریخ ۳۱ تیر ماه ۱۳۶۷ ایشان هم به اسارت گرفته شد. در آن دوران هر روز ما شکنجه میشدیم روزی ۳ دفعه شکنجه میشدیم، شهید بدنی ضعیف داشت و او را تنها شکنجه نکردن او هم مثل همه هر روز با ما شکنجه میشد ولی در سلول انفرادی نبود و جلوی همه شکنجه میشدیم.

خاطراتی از شهید
فردی ساکت و مظلومی بود و کارهایش را خودش انجام می داد فردی صادق و درستکار بود و با کسی کاری نداشت. گوش به فرمان امام بود و همیشه از ایشان اطاعت می کرد حتی به خود من گفت اگر امام دستور جهاد نمی داد من حتی به سربازی هم نمی آمدم.
خصوصیات اخلاقی شهید
فردی بود که تابع جمع بود و با همه همراه بود گوشه گیر نبود و فردی نبود که خودش را از بقیه جدا بداند خیلی زود با جمع اسرا دوست می شد و مهربان بود. برای دوستانش و اسرا هرکاری از دستش برمی آمد انجام می داد و تا آخر پای آنها ایستاده بود.
نحوه شهادت شهید سرگلزایی خمر
شهید در دوران اسارت مریض شده بود و به دلیل مریضی به شهادت رسید. در دوران اسارت سلول ما بسیار کوچک بود و اصلا بهداشتی وجود نداشت و محیط بسیار آلوده بود به همین خاطر شهید در بیمارستان صلاح الدین بستری شد و همانجا نیز به شهادت رسیده بود.
ترویج فرهنگ ایثار و شهادت
اگر فرهنگ ایثار و شهادت در مملکت نهادینه شود و از نایب امام زمان سیدعلی خامنه ای اطاعت کنیم. امام زمان(عج) نیز از ما خشنود خواهد شد و همین الان هم ما برای ایشان تا آخرین نفس ایستاده ایم و اگر ایشان الان دستور دهند ما به همراه خانواده هایمان جانمان را فدایش خواهیم کرد. اگر به فرمان آقا گوش ندهیم نمی شود در جامعه فرهنگ ایثار و شهادت را ترویج دهیم باید از ایشان در هر زمینه ای پیروی کنیم و فرمایشات ایشان را اجرا کنیم.
توصیهای به نسل جوان
اگر جوانان به فرمایشات رهبر انقلاب گوش دهند هیچ وقت به بی راهه نمی روند و مسیر سعادت را طی خواهند کرد و توصیه من این است که حتما گوش به فرمان رهبرمان باشند همانطور که زمان ما به فرمان رهبرمان امام خمینی(ره) لبیک گفتیم و در جبهه ها حضور یافتیم و حرف رهبر انقلاب حق است و باید از آن پیروی کنیم.
گفتگو از فرزاد هراتی