کد خبر : ۶۰۱۷۷۸
۱۰:۳۱

۱۴۰۴/۰۷/۱۳
خاطره‌‌ای از شهید «عبدالله صالحی»

شهیدی که جبهه را بهشت می‌دید

دوست شهید تعریف می‌کند: این شهید بزرگوار همیشه یک جمله بر زبان داشت که با آن همیشه والدینش را برای اینکه بتواند به جبهه برود راضی می‌کرد، جمله‌ای که می‌گفت این بود؛ پدرجان، مادر عزیزم، آنجا بهشت است، در آنجا محمود ورزشکاری و کیوان اویسی هستند، چطور من اینجا بمانم و کاری نکنم.


به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «عبدالله صالحی» یکم خرداد ۱۳۴۸، در روستای بیکاه از توابع شهرستان رودان دیده به جهان گشود. پدرش علی، کارگر بنا بود و مادرش آمنه نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. هشتم مرداد ۱۳۶۵، در فاو عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.

سی

بهشت در نگاه یک رزمنده؛ روایت ایمان شهید صالحی

سال 1365 بود که شهید به همراه پسرم به جبهه اعزام شدند. شهید به مدت 45 روز در کرمان آموزش دید و بعد از این مدت به جبهه اعزام شد. وی جوانی خدا دوست، حزب‌اللهی، مهربان و از لحاظ اخلاقی خیلی با مردم خوب بود.

شهید صالحی بعد از مدتی مبارزه با دشمن در میدان نبرد مجروح می‌شود و پس از درمان، مدتی را برای استراحت به خانه برمی‌گردد اما قبل از اینکه مجروحیت دستش بهبود پیدا کند، با اصرار زیاد، رضایت پدر و مادرش را برای برگشت به جبهه می‌گیرد و عازم میدان نبرد می‌شود.

این شهید بزرگوار همیشه یک جمله بر زبان داشت که با آن همیشه والدینش را برای اینکه بتواند به جبهه برود راضی می‌کرد، جمله‌ای که می‌گفت این بود؛ پدرجان، مادر عزیزم، آنجا بهشت است، در آنجا محمود ورزشکاری و کیوان اویسی هستند، چطور من اینجا بمانم و کاری نکنم.

در نهایت این شهید والامقام به همراه دوستانش محمود و کیوان در یکی از عملیات‌ها به مقام والای شهادت رسیدند.

(به نقل از دوست شهید، حسن ورزشکاری)

سی


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه