کد خبر : ۶۰۲۲۵۸
۰۸:۵۹

۱۴۰۴/۰۷/۲۱
خاطره‌‌ای از شهید «فریدون سالاری»

پدری که پس از شهادت هم تکیه‌گاه ماند

همسر شهید تعریف می‌کند: شبی در خواب دیدم که شهید به من گفت؛ هر وقت بچه‌هایم مریض شدند، من را یاد کنید و فاتحه‌ای برایم بخوانید، حال فرزندانم خوب می‌شود. بعد ادامه داد؛ فکر نکنید چون شهید شده‌ام دیگر کنار شما نیستم، من هر جا که شما باشید، همان‌جا حضور دارم.


به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «فریدون سالاری» یکم فروردین ۱۳۴۳، در روستای جائین از توابع شهرستان حاجی‌آباد به دنیا آمد. پدرش علیشاه، کشاورزی می‌کرد و مادرش شاه نسا نام داشت. تا اول راهنمایی درس خواند. پاسدار کمیته انقلاب اسلامی بود. سال ۱۳۵۶ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و پنج دختر شد. بیست و سوم مهر ماه ۱۳۶۷، در دورود توسط اشرار و بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار او در زادگاهش واقع است.

بی

هر وقت صدایم کنید، می‌آیم؛ روایتی از حضور همیشگی شهید

شبی در خواب دیدم که شهید به من گفت: هر وقت بچه‌هایم مریض شدند، من را یاد کنید و فاتحه‌ای برایم بخوانید، حال فرزندانم خوب می‌شود. بعد ادامه داد: فکر نکنید چون شهید شده‌ام دیگر کنار شما نیستم؛ من هر جا که شما باشید، همان‌جا حضور دارم.

شبی دخترم راضیه حالش بد شد. رو به آسمان کردم و گفتم: خدایا، من کسی را ندارم. پدرشان هم شهید شده و تنها تکیه‌گاهشان من هستم. همان شب، شهید به خوابم آمد و گفت: ان‌شاءالله حال دخترمان راضیه خوب می‌شود. بعد هم گفت: هر وقت من را صدا بزنید، به کمکتان می‌آیم.

شهید بسیار خوش‌اخلاق بود و با من، پدر و مادرش و فرزندانمان با مهربانی و احترام رفتار می‌کرد. ایمان و اعتقادات قوی‌ای داشت و یکی از آرزوهایش رسیدن به مقام والای شهادت بود. او حضور پررنگی در مراسم مذهبی و فعالیت‌های اجتماعی داشت.

(به نقل از همسر شهید)

بی


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه