وصیتنامه سردار شهید ابوالقاسم میرزایی؛ عهدی که در مسجد و خیابان با خدا بستم
به گزارش نوید شاهد البرز؛ سردار شهید ابوالقاسم میرزایی، پاسدار تهرانی که بیش از پنج سال از عمر گرانبهایش را در جبهههای نبرد گذراند، سرانجام در یازدهم بهمنماه ۱۳۶۶ و درعملیات بیتالمقدس، در منطقه ماووت عراق به آرزوی دیرینه خود رسید و به فیض عظیم شهادت نائل آمد.
در ادامه متن وصیت نامه شهید ابوالقاسم میرزایی را بخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام کسی که معبودم اوست، عشقم اوست، اولم اوست، آخرم اوست، امید و آرمانم اوست، جانم اوست، قلبم اوست، یادم اوست، ذکر و نیایشم اوست، فکرم اوست و بالاخره همه چیزم اوست و تمام وجودم از آتش عشق دیدارش برای رسیدن به لقایش میسوزد.
شکر و سپاس خداوند متعال را که دگر بار توفیق راهی جبهههای حق علیه باطل شوم و به باب الجنه پاگذارم و امیدوارم که در این راه مقدس یا فتح و پیروزی نصیبم گردد و یا اینکه به آرزوی دیرینهام شهادت فی سبیل الله دست یابم.
به جبهه میروم تا عهد و پیمانی که در خیابانها و مساجد با شعار الله اکبر با خدای خود و با امام خویش بستم ادا کنم. و این را بدانید که آگاهانه در این راه قدم نهادهام چرا که خون سرخ شهیدان از هابیل تا حسین و از حسین تا شهدای کربلای جنوب و غرب ایران صدایم میزنند که چرا نشستهای؟ مادر، عصری هستیم که باید خون بدهیم تا اسلام عزیز با ظهور مهدی عزیز پیروز شود.
خدمت مادر عزیزم، امیدوارم که مرا عفو کنید و ببخشید. میدانم که برایم بسیار زحمت کشیدهاید. مادر جان میدانم که چگونه برای آسایشم شب و روز زحمت کشیدهاید و میدانم که نتوانستم در این حیات محدود برای شما خدمتی انجام دهم. مادر جان امروز روز امتحان است، امروز اسلام در خطر است و اگر ما از اسلام دفاع نکنیم چه کسی میخواهد دفاع کند؟ مگر ما از فرزندان رسول الله و از فرزندان علی بن ابیطالب عزیزترینیم. میدانم وقتی که خبر شهادتم را بشنوید ناراحت میشوید، ولی بدانید که اولاً مردن حق است، چه بهتر مردنی که در راه خدا و میهن اسلامی خود باشید.
همسر عزیزم: میدانم که شهادت من بار مسئولیت شما را سنگینتر میکند. تحملش برای شما بس سخت خواهد بود. به راستی خون دادن برای انقلاب اسلامی آسان و سهل است ولی خون دل خوردن مشکل است و شما باید خون دل بخورید و راضی به رضای حق باشید. برای خدا تحمل کنید، به یاد بدن قطعه قطعه شده امام حسین، این آموزگار عاشق، گریه کنید. همانطور که در طول زندگیم معلم بودید، در بزرگ نمودن فرزندانت هم معلمی چون زینب کبری باش و آنان را با تربیت اسلامی و خداپسندانه تحویل اجتماع مسلمین بدهید.
اما خدمت برادر عزیزم: از شما میخواهم که بعد از من سعی کن اسلحهام را زمین نگذاری و به میدان رزم عازم شوی و اگر نمیتوانید به جبهه بروید، در پشت جبهه به امام و اسلام عزیز خدمت کنید.
از شما خواهران عزیزم که همواره در سنگر حجاب همانطور که بودهاید باشید و سعی کنید فرزندانتان را تربیت اسلامی کنید و تحویل جامعه اسلامی بدهید و از شما میخواهم که مرا عفو کنید و مرا حلال کنید و سعی کنید همواره کمک مادر عزیزم باشید.
و از شما امت حزب الله میخواهم که قدر این نعمت رهبری را که جز لطف خداوند هیچ چیز دیگری نیست بدانید و شکر خدا را به جا آورید. خدای ناکرده حرکتی انجام ندهید که قلب نازنین او را ناراحت کنید و بلرزانید، زیرا او نماینده امام زمان است و خدا و رسولش از ما نخواهند گذشت. در آخر از تمام اقوام و آشنایان و دوستان طلب عفو و حلالیت مینمایم.
انتهای پیام/