کد خبر : ۶۰۰۲۴۶
۱۲:۱۰

۱۴۰۴/۰۶/۲۵
خاطره‌‌ای از شهید «احمد ذاکری»

قهرمان انقلاب و دفاع مقدس؛ گام‌هایی استوار به سوی میدان نبرد

پدر شهید تعریف می‌کند: با فرار شاه و آغاز جنگ، احمد لباس رزم پوشید و آماده دفاع از کشور شد. روزی که برای گرفتن اجازه مرخصی پیش او ایستادم، قلبم از شدت نگرانی به تپش افتاد؛ اما عزم راسخش را که دیدم، دلم نیامد ناامیدش کنم و اجازه رفتن دادم. احمد با گام‌هایی استوار به سوی میدان نبرد حرکت کرد.


به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «احمد ذاکری» سوم آبان ۱۳۳۹، در روستای سرگلم از توابع شهرستان میناب چشم به جهان گشود. پدرش حسن، کشاورز بود و مادرش رقیه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و چهارم شهریور ۱۳۶۰، در بستان بر اثر اصابت ترکش به کتف و سینه، شهید شد. پیکرش را در روستای شهید مردان تابعه شهرستان سیریک به خاک سپردند.

یس

راه احمد؛ از سحرهای انقلاب تا خاکریزهای دفاع مقدس

احمد از روزهای آغازین انقلاب همیشه در صفوف راهپیمایی‌ها حاضر بود، شعار می‌داد و اعلامیه پخش می‌کرد. روزهایی بود که ماموران رژیم دنبالش بودند و او به ناچار فراری و از خانه دور می‌ماند. نگرانی خانواده بی‌وقفه بود.

تا اینکه یک روز، هنگام سحر، دوباره به خانه بازگشت. به دلیل فعالیت‌هایش، خانواده مجبور بودند مدام مکان زندگی‌شان را تغییر دهند و از این روستا به آن روستا بروند.

با فرار شاه و آغاز جنگ، احمد لباس رزم پوشید و آماده دفاع از کشور شد. روزی که برای گرفتن اجازه مرخصی پیش او ایستادم، قلبم از شدت نگرانی به تپش افتاد؛ اما عزم راسخش را که دیدم، دلم نیامد ناامیدش کنم و اجازه رفتن دادم. احمد با گام‌هایی استوار به سوی میدان نبرد حرکت کرد.

چند روزی گذشت و او بازنگشت. در دلم امیدوار بودم که خیلی زود بازخواهد گشت، اما خبر شهادتش زودتر از خودش رسید. وقتی پیکر مطهرش را دیدم، یاد آیه‌ای افتادم که همیشه زمزمه می‌کرد: «ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا…»

(به نقل از پدر شهید، حسن ذاکری)

یس


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه