«با یکی از آشنایان تماس گرفتم، گوشی را به رضا دادم اما اجازه رفتن به او نداد، هر چه التماس کرد، گریه کرد، فایده نداشت. شب آن روز، رضا باز هم دیر کرد. دلواپس شدم، نتوانستم با او تماس بگیرم. چند ساعت بعد با من تماس گرفت و وقتی پرسیدم کجایی در جواب گفت نجف و زمانی که خواستم بدانم چگونه توانست برود گفت با هلی کوپتر سپاه...» در ادامه خاطره اعزام این شهید والامقام را از زبان مادرش در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید رضا عادلی کردزنگنه آفتاب دهم اسفند ماه سال ۱۳۶۸ در اهواز دیده به جهان گشود. سرباز ارتش بود. به عنوان بسیجی به سوریه اعزام شد و در  12 بهمن ماه سال 1394، منطقه باش کوی سوریه و در عملیات آزادسازی شهرهای شیعه نشین نبل و الزهرا به فیض شهادت نائل شد.

متن خاطره:

رضا چند روزی پیداش نبود، نگران شدم. به او اطمینان کامل داشتم اما دلم آشوب شده بود. پس از چند روزی به منزل آمد، سر و وضعی که داشت مثل همیشه نبود.

ذوق زده او را در آغوش گرفتم. سر فرصت پرسیدم:«کجا بودی چه می‌کردی؟!»

آرام آرام گفت:«که عراق بوده و برای دفاع از حریم اهل‌بیت (ع) رفته است.»

خوشحالی همراه با نگرانی ته دلم نشست. گفتم:«چرا بی‌خبر رفتی…»

بار دوم که خواست به عراق برود آمد، گفتم:«مادر می‌خواهم یک‌بار دیگر برای دفاع از حرم ائمه (ع) به عراق بروم اما چون به‌صورت شخصی اقدام کرده‌ام را هم ندادند، آشنایی نداری تا از مرز شلمچه اقدام کنم؟!»

با یکی از آشنایان تماس گرفتم، گوشی را به رضا دادم اما اجازه رفتن به او نداد، هر چه التماس کرد، گریه کرد، فایده نداشت. شب آن روز، رضا باز هم دیر کرد. دلواپس شدم، نتوانستم با او تماس بگیرم. چند ساعتی گذشت گوشی‌ام زنگ خورد شماره ایرانی نبود، گوشی را برداشتم، رضا بود. با نگرانی پرسیدم:«کجایی؟؟»

گفت:«نجفم!»

من با دلواپسی ادامه دادم:«نجف؟!»

و او با آرامش گفت:«آره نجفم...»

پرسیدم:«چطور رفتی؟؟»

گفت:«با هلی‌کوپتر سپاه و بعد به کربلا و …»

رضا راهش را انتخاب کرده بود و در دفاع از حریم اهل بیت مصمم بود من نیز به تصمیم او احترام گذاشتم و برایش آرزوی عاقبت به خیری کردم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده