از شهید «حسین روستائیان» نقل شده است: «روزهایی که حسین جبهه بود وقتی آژیر قرمز به صدا در می‌آمد وضعیت خانواده‌ی ما واقعاً قرمز می‌شد. ما خودمان را فراموش می‌کردیم و فقط به حسین فکر می‌کردیم. پدرم نگرانی‌هایش را می‌ریخت توی دلش تا ما ناراحت نشویم.» ادامه این ماجرا را در نوید شاهد می‌خوانید.

آژیر دلواپسی‌ها!

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهید «حسین روستائیان»، یادگار «محمد» و «لیلا» بیست و ششم مهرماه سال 1345 در شهرستان ورامین به دنیا آمد. این شهید گرانقدر بیست و هشتم آذر ماه سال 1366 به شهادت رسید.

چشم تو چشم

در طول مدتی که در اهواز بود سه بار به مرخصی آمد. خیلی دیر به بر می‌آمد مرخصی. هر بار که از جبهه بر می‌گشت، اول به دیدن بچه‌های من می آمد. چون من تنها خواهرش بودم خیلی من و بچه هایم را دوست داشت. می نشستیم دورش و از جبهه برایمان تعریف می کرد؛ خیلی با حرارت و پرهیجان. یک بار گفت: «اگه بدونید ما کجا هستیم و چقدر با عراقی ها فاصله داریم؟! باورتون نمیشه ما چشم تو چشم عراقی ها داریم باهم میجنگیم، خیلی به هم نزدیکیم.»

آژیر دلواپسی‌ها

روزهایی که حسین جبهه بود وقتی آژیر قرمز به صدا در می‌آمد وضعیت خانواده‌ی ما واقعاً قرمز می‌شد. ما خودمان را فراموش می‌کردیم و فقط به حسین فکر می‌کردیم. پدرم نگرانی‌هایش را می‌ریخت توی دلش تا ما ناراحت نشویم، اما مادرم؛ دلواپسی امانش را می‌برید و در آن تاریکی پشت سر هم بلندبلند دعا می‌کرد و می‌گفت: «خدایا پسرم و همه‌ی جوونای این مملکت رو به خودت سپردم.»

ولی باز هم آرام نمی‌شد. مثل مرغ پر کنده‌ای که بال بال بزند، مادرم بی قراری می کرد. تحمل دوری از حسین، برایش سخت بود. تمام غم مادرم این بود که نمی دانست حسین در چه وضعیتی است! یکی از شب ها آژیر خطر را کشیدند. چند ساعت همراه با دلهره و دل‌شوره بر ما گذشت. با هر آژیری که به صدا در می آمد و قطع می‌شد، مادرم می مرد و زنده می شد تا این که وضعیت سفید شد. شب را با هول و ولا خوابیدیم. نمی دانم! شاید آن شب، خدا به دل مادرم نظری کرد. صبح که بیدار شدیم در عین ناباوری حسین را دیدیم که بی سروصدا آمده و از گوشه ای از اتاق خوابیده است. مادرم از خوشحالی بال در آورده بود و مثل پروانه دور سر حسین می چرخید.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده