نوید شاهد شهرستان های استان تهران

navideshahed.com

برچسب ها - نوید شاهد شهرستان های استان تهران
شهید «مهدی شقاقی‌وند» در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «بر ملت مسلمان لازم است با همکاری خود در همه امور، با حضور خود و تلاش بیشتر نقشه‌ی دشمنان را نقش بر آب کنند.»
کد خبر: ۵۹۱۸۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱

شهید «علی شیرازی» در بخشی از وصیت‌نامه‌اش آورده است: «مواظب باشید که سختی‌ها و مشکلات شما را از میدان به در نکند و شما هم با تمام جان در این راه فداکاری کنید.»
کد خبر: ۵۹۱۸۹۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱

شهید «سیدمصطفی صادقی» در وصیت‌نامه‌اش آورده است: «زندگی خود را وقف اسلام و ایران کنید و در خدمت مردم باشید. تنها در این راه است که به سعادت واقعی می‌رسید.»
کد خبر: ۵۹۱۸۸۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱

در بخشی از وصیت‌نامه شهید «جلال زهره وند» آمده است: «از خواهران و برادران عزیزم می‌خواهم که حجاب بالاترین اسلحه است که در دست خواهران است، آن را حفظ نمایید و مبادا وسوسه‌های دشمن و ظاهر فریب‌های شیطان این سلاح را از شما بگیرد.»
کد خبر: ۵۹۱۸۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱

در بخشی از وصیت‌نامه شهید «جلال زهره وند» آمده است: «از خواهران و برادران عزیزم می‌خواهم حجاب که بالاترین اسلحه و در دست خواهران است، آن را حفظ نمایید و مبادا وسوسه‌های دشمن و ظاهر فریب‌های شیطان این سلاح را از شما بگیرد.»
کد خبر: ۵۹۱۸۷۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱

همواره در تلاش بود که در مراسم تشییع شهیدان باشکوه و عظمت خاصی برگزار گردد و سرکشی از خانواده‌های شهدا و ایثارگران جز برنامه‌های همیشگی و برادران بسیج و سپاه بود. در برپایی مجالس دعا و نیایش و هرچه باشکوه، سفر هفتگی قم و جمکران و جمع آوری کمک‌های مردمی به جبهه‌های نور علیه ظلمت فعالیت چشمگیری داشت. آنچه خواندید بخشی از زمانه شهید «جلال زهره‌وند» بود که در ادامه تقدیم مخاطبان می‌شود.
کد خبر: ۵۹۱۸۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱

همواره در تلاش بودکه مراسم تشییع شهیدان باشکوه و عظمت خاصی برگزار گردد و سرکشی از خانواده‌های شهدا و ایثارگران جز برنامه‌های همیشگی و برادران بسیج و سپاه بود. در برپایی مجالس دعا و نیایش و هرچه باشکوه، سفر هفتگی قم و جمکران و جمع آوری کمک‌های مردمی به جبهه‌های نور علیه ظلمت فعالیت چشمگیری داشت. آنچه خواندید بخشی از زمانه شهید «جلال زهره‌وند» بود که در ادامه تقدیم مخاطبان می‌شود.
کد خبر: ۵۹۱۸۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱

همواره در تلاش بود که مراسم تشییع شهیدان باشکوه و عظمت خاصی برگزار گردد و سرکشی از خانواده‌های شهدا و ایثارگران جزو برنامه‌های همیشگی و برادران بسیج و سپاه بود. در برپایی مجالس دعا و نیایش و هرچه باشکوه، سفر هفتگی قم و جمکران و جمع آوری کمک‌های مردمی به جبهه‌های نور علیه ظلمت فعالیت چشمگیری داشت. آنچه خواندید بخشی از زمانه شهید «جلال زهره‌وند» بود که در ادامه تقدیم مخاطبان می‌شود.
کد خبر: ۵۹۱۸۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱

همواره در تلاش بود که مراسم تشییع شهیدان باشکوه و عظمت خاصی برگزار گردد و سرکشی از خانواده‌های شهدا و ایثارگران جزو برنامه‌های همیشگی و برادران بسیج و سپاه بود. در برپایی مجالس دعا و نیایش و هرچه باشکوه، سفر هفتگی قم و جمکران و جمع آوری کمک‌های مردمی به جبهه‌های نور علیه ظلمت فعالیت چشمگیری داشت. آنچه خواندید بخشی از زمانه شهید «جلال زهره‌وند» بود که در ادامه تقدیم مخاطبان می‌شود.
کد خبر: ۵۹۱۸۶۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱

شهید «امیر حاج امینی» در وصیت‌نامه‌اش نوشت: «برادران و خواهران عزیزم همواره راستگویی را در زندگی خود پیشه کنید و از هرگونه دروغ و فریب خودداری کنید.»
کد خبر: ۵۹۱۸۵۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱

روابط عمومی بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان‌های استان تهران همزمان با فرارسیدن اولین سالگرد شهید جمهور و شهدای خدمت، پوستر این شهیدان را منتشر کرد.
کد خبر: ۵۹۱۸۴۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۱

سرلشکر شهید «خلبان احمد کشوری» در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «هر روز ستاره‌ای از آسمان این سرزمین کم می‌شود، اما آسمان همچنان پر از ستاره است. امروز نیز دریایی از عاشقان، راهی جبهه‌ها شدند و من قطره‌ای از این دریا هستم. این مسیر پایانی ندارد و هر روز گسترده‌تر می‌شود.»
کد خبر: ۵۹۱۸۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۰

سرلشکر خلبان شهید «احمد کشوری» در وصیت‌نامه‌اش نوشته است: «هر روز ستاره‌ای از آسمان این سرزمین کم می‌شود، اما آسمان همچنان پر از ستاره است. امروز نیز دریایی از عاشقان، راهی جبهه‌ها شدند و من قطره‌ای از این دریا هستم. این مسیر پایانی ندارد و هر روز گسترده‌تر می‌شود.»
کد خبر: ۵۹۱۸۲۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۰

همسر گرانقدر شهید «محمدحسین میردوستی» در کتاب «جان و دلی» روایتی از لحظه بیان کردن پدر شدن شهید می‌کند: «درست شنیدی. داری بابامی‌شی عزیزترینم. بالا پریدی، خندیدی: خدایا شکرت. خدایا صد هزار مرتبه شکرت. لبم را گزیدم: زشته محمدحسین، زشته.قهقه زدی: چه زشتی داره؟ پدرشدن قشنگ‌ترین حس دنیاست. کجاش زشته؟ منظورم اینه داد نزن. داد زدن و بالا پایین پریدن زشته. خم شدی، پر چادرم را بوسیدی: مبارک جفت‌مون باشه خانمم. مبارک جفت‌مون.»
کد خبر: ۵۹۱۸۲۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۰

مادر گرانقدر شهید «محمدحسین میردوستی» روایت می‌کند: «در سوریه فقط یک بار زنگ زد و گفت: ببخشید که دیر تماس می‌گیرم، به ما یک کارت تلفن می‌دهند و فقط می‌توانیم با یک شماره تماس بگیریم. من به همسرم زنگ می‌زنم حال شما را از او می‌پرسم. مادر ناراحت نشی، گفتم: نه مادر فرقی ندارد فقط خبر سلامتیت رو بده. اتفاقا به همسرت زنگ بزن که چشم انتظار است. همان یک بار زنگ زد تا از اینکه نمی‌تواند تماس بگیرد دلجویی کند.»
کد خبر: ۵۹۱۸۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۰

مادر گرانقدر شهید «محمدحسین میردوستی» روایت می‌کند: «در سوریه فقط یک بار زنگ زد و گفت: ببخشید که دیر تماس می‌گیرم، به ما یک کارت تلفن می‌دهند و فقط می‌توانیم با یک شماره تماس بگیریم. من به همسرم زنگ می‌زنم حال شما را از او می‌پرسم. مادر ناراحت نشی، گفتم: نه مادر فرقی ندارد فقط خبر سلامتیت رو بده. اتفاقا به همسرت زنگ بزن که چشم انتظار است. همان یک بار زنگ زد تا از اینکه نمی‌تواند تماس بگیرد دلجویی کند.»
کد خبر: ۵۹۱۸۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۰

مادر گرانقدر شهید «محمدحسین میردوستی» روایت می‌کند: «در سوریه فقط یک بار زنگ زد و گفت: ببخشید که دیر تماس می‌گیرم، به ما یک کارت تلفن می‌دهند و فقط می‌توانیم با یک شماره تماس بگیریم. من به همسرم زنگ می‌زنم حال شما را از او می‌پرسم. مادر ناراحت نشی، گفتم: نه مادر فرقی ندارد فقط خبر سلامتیت رو بده. اتفاقا به همسرت زنگ بزن که چشم انتظار است. همان یک بار زنگ زد تا از اینکه نمی‌تواند تماس بگیرد دلجویی کند.»
کد خبر: ۵۹۱۸۲۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۰

مادر گرانقدر شهید «محمدحسین میردوستی» نقل می‌کند: «۱۳ مهر جشن تولد یک سالگی محمدیاسا بود. چند روز مانده تا تولد، یک شب به ما زنگ زد و گفت: قرار است به مأموریت بروم و می‌خواهم جشن تولد محمد را زودتر بگیرم، می‌ترسم تا روز تولد نباشم. ۲۵ روز به تولد مانده بود که همه جمع شدیم و جشن را برگزار کردیم. آن شب به ما گفت: فکر می‌کنم این اولین و آخرین جشن تولد محمدیاساست که من حضور دارم. من در مراسم دامادی پسرم نیستم.»
کد خبر: ۵۹۱۸۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۰

مادر گرانقدر شهید «محمدحسین میردوستی» نقل می‌کند: «۱۳ مهر جشن تولد یک سالگی محمدیاسا بود. چند روز مانده تا تولد، یک شب به ما زنگ زد و گفت: قرار است به مأموریت بروم و می‌خواهم جشن تولد محمد را زودتر بگیرم، می‌ترسم تا روز تولد نباشم. ۲۵ روز به تولد مانده بود که همه جمع شدیم و جشن را برگزار کردیم. آن شب به ما گفت: فکر می‌کنم این اولین و آخرین جشن تولد محمدیاساست که من حضور دارم. من در مراسم دامادی پسرم نیستم.»
کد خبر: ۵۹۱۸۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۰

مادر گرانقدر شهید «محمدحسین میردوستی» نقل می‌کند: «۱۳ مهر جشن تولد یک سالگی محمدیاسا بود. چند روز مانده تا تولد، یک شب به ما زنگ زد و گفت: قرار است به مأموریت بروم و می‌خواهم جشن تولد محمد را زودتر بگیرم، می‌ترسم تا روز تولد نباشم. ۲۵ روز به تولد مانده بود که همه جمع شدیم و جشن را برگزار کردیم. آن شب به ما گفت: فکر می‌کنم این اولین و آخرین جشن تولد محمدیاساست که من حضور دارم. من در مراسم دامادی پسرم نیستم.»
کد خبر: ۵۹۱۸۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۲/۳۰