در گفتگو با همسر شهید مدافع حرم «حجت‌الله نوچمنی» مطرح شد
نوید شاهد - مریم مطوایی، همسر شهید نوچمنی گفت: پس از شهادت به مراسمی دعوت شدم. شب پیش از مراسم خواب دیدم، حجت بدون آن‌که صحبتی کند به خانه آمد و یک تابلوفرش به دیوار منزل نصب کرد. روز بعد در مراسم همان تابلوفرشی را که خوابش را دیده بودم هدیه دادند.»

به گزارش نوید شاهد گلستان؛ پدر یک واژه نیست؛ بلکه قهرمانی است که هیچ‌گاه مدالی را به گردن او نیانداخته‌اند. پدر نقطه اتکایی است که همچون کوه همیشه تکیه‌گاه فرزندانش می‌شود و هستند پدرانی که با ازخودگذشتگی بسیار، حامی تمام فرزندان ایران زمین می‌شوند. پدرانی که از فرزند عزیزتر از جان خود می‌گذرند تا پدران بیشتری ناچار نشوند از خانواده خود بگذرند. شهید مدافع حرم «حجت‌الله نوچمنی» یکی از این پدران است که داستان دلبستگی و وابستگی میان او و «النا» دختر سه ماهه‌اش شهره آشنایان اوست.

عهدی که شهید نوچمنی بعد از شهادت بجا آورد/ سوغاتی که در رویا به فرزند شهید رسید

شهید حجت الله نوچمنی متولد پانزدهم شهریور ۱۳۵۷ در روستای «نوچمن» بود. دوران تحصیل خود را در استان گلستان سپری کرد و برای سربازی به تهران آمد. حجت‌الله سال ۱۳۸۴ ازدواج کرد و ثمره این زندگی عاشقانه دو فرزند به نام‌های «علیرضا» و «النا» است. سال ۱۳۹۱ وارد نیروی قدس سپاه پاسداران شد و بیستم فروردین ۱۳۹۷ در اولین مرتبه اعزام خود به سوریه، توسط جنگنده‌های رژیم صهیونیستی در پایگاه هوایی «حمص» به شهادت رسید. به مناسبت فرا رسیدن سومین سالروز شهادت شهید نوچمنی گفتگویی با همسر شهید داشته ایم که در ادامه می خوانید.

 

نوید شاهد گلستان: شهید نوچمنی به چه موضوعاتی تاکید داشتند؟

مطوایی: نماز اول وقت و حجاب. همیشه می‌گفت «شما که بالاخره نمازتان را می‌خوانید، چرا آن را اول وقت به جا نمی‌آورید؟! نماز اول وقت در سریع‌ترین حالت ممکن بالا می‌رود و بیشترین تاثیر را دارد. توصیه می‌کنم، نماز را همیشه اول وقت بخوانید.»

همچنین پیرامون حجاب می‌گفت: «اگر هر فرد با آگاهی کامل به این واقعیت پی ببرد که در حجاب چه احساس امنیتی نهفته است؛ هیچ‌گاه نسبت به آن بی‌توجه نخواهد شد.»

عهدی که شهید نوچمنی بعد از شهادت بجا آورد/ سوغاتی که در رویا به فرزند شهید رسید

 

نوید شاهد گلستان: خواب شهید را هم می‌بینید؟

مطوایی: بله، بار‌ها خواب حجت را دیدم. از همان ابتدا علاقه بسیاری به تابلوفرش «و ان یکاد» داشتم. همیشه به حجت می‌گفتم «یک تابلو فرش بگیریم؟!» و می‌گفت «چشم، می‌گیریم.»، اما روزگار به او اجازه نداد به عهدش وفا کند.

پس از شهادت به مراسمی دعوت شدم که از جزییات آن اطلاعی نداشتم. شب پیش از مراسم خواب دیدم، حجت بدون آن‌که صحبتی کند به خانه آمد و یک تابلوفرش به دیوار منزل نصب کرد. من با خوشحالی گفتم «حجت یادت مانده بود من تابلوفرش دوست دارم؟!» حجت تبسم زیبایی کرد و رفت.

روز بعد در مراسم همان تابلوفرشی را که خوابش را دیده بودم هدیه دادند. با چشمان بارانی گفتم «دقیقا همین تابلو را شب گذشته، همسرم در خواب به دیوار منزل‌مان نصب کرد و رفت.»

 

عهدی که شهید نوچمنی بعد از شهادت بجا آورد

نوید شاهد گلستان: پیش آمده که برای حل مشکلی به شهیدتان متوسل شوید و حاجت بگیرید؟

مطوایی: بله، همیشه با توسل به حجت مشکلاتم حل می‌شود. مخصوصا درباره‌ی بیماری بچه‌ها، کافی است پدرشان را صدا کنم، کودک بیمار و بی قرار من؛ آرام می‌شود. حتی یکی از اقوام می‌گوید «من هرگاه به النا نذر می‌کنم؛ مشکلم حل می‌شود.»

شاید این جمله برای عده‌ای غیر قابل پذیرش باشد؛ اما حقیقتا من حضور همسرم را در تمام لحظات زندگی احساس می‌کنم. من یقین دارم شهدا هم می‌توانند هم‌چون اهل بیت (ع) واسطه شوند تا دعا‌های ما مستجاب شوند.

 

نوید شاهد گلستان: اگر به سال ۱۳۸۴ برگردید بازهم به پیشنهاد ازدواج شهید نوچمنی با علم به چنین زندگی مشترک کوتاهی پاسخ مثبت می‌دهید؟

مطوایی: بله ۱۰۰ درصد باز هم پاسخ مثبت می‌دهم. فقط سعی می‌کنم بیشتر از زندگی در کنار هم‌دیگر لذت ببریم.

 

عهدی که شهید نوچمنی بعد از شهادت بجا آورد

نوید شاهد گلستان: علیرضا چطور با شهادت پدر کنار آمد؟

مطوایی: علیرضا از وقتی پدرش به سوریه رفت، هر روز چندین مرتبه روز‌های باقی مانده را شمارش می‌کرد و از من می‌پرسید «مامان چند تا بخوابیم، بیدار شویم، بابا برمی‌گردد؟» بی‌قراری بچه‌ها شرایط را سخت‌تر می‌کرد. علیرضا هر لحظه منتظر بود که پدرش برگردد.
روز وداع با پدر، او نیز در معراج الشهدا حاضر شد. زمانی‌که پس از دو سال مجدد به معراج الشهدا رفتیم؛ علیرضا سریع خاطره آن روز را زنده کرد، با اینکه هنگام شهادت پدر سن و سال کمی داشت. گاهی وقتی صورتش خراش برمی‌دارد، می‌گوید «مامان صورتم مثل بابا زخمی شده!» یا گاهی در دنیای کودکانه خود سیر می‌کند و می‌گوید «مامان، چرا دکتر‌ها برای بابا کاری نکردند تا دوباره پیش ما برگردد؟» یا هرگاه دستان کودکی را در دست پدر می‌بیند، می‌گوید «مامان نگاه کن، آن بچه بابا دارد، بابایش دستانش را گرفته» علیرضا خیلی جای خالی پدر را احساس می‌کند؛ چرا که حضور پدر را درک کرد. اما النا سه ماه بیشتر نداشت که پدرش به شهادت رسید.

بچه‌ها نیز حضور پدر را احساس می‌کنند. گاهی علیرضا می‌گوید «مامان بابا آمد، دست کشید روی سرم، بوسم کرد و رفت.»

 

عهدی که شهید نوچمنی بعد از شهادت بجا آورد/ سوغاتی که در رویا به فرزند شهید رسید

نوید شاهد گلستان: النا چطور؟ با آنکه کم‌تر از دو ماه حضور پدر را درک کرد، با شهید ارتباط برقرار می‌کند؟

مطوایی: بله، شاید باورش سخت باشد؛ اما با وجود آن‌که پدرش را ندید؛ تا تصاویر حجت را می‌بیند به طرفش می‌دود و «بابا، بابا حجت» می‌گوید. دخترک مهربانم تصویر پدر را برمی‌دارد، ابتدا ناز و سپس بوس می‌کند، بعد در آغوش می‌گیرد و «پیش، پیش» می‌گوید.

عید فطر برای زیارت حجت راهی گلزار شهدا شدیم. جمعیت زیادی برای زیارت او آمده بودند. زمانی‌که آرام‌گاه حجت کمی خلوت شد، النا به سمت مزار پدر دوید، روی تصویرش خوابید و او را بوس کرد. بار‌ها شنیده‌ایم که می‌گویند «فرزندان شهدا را وادار می‌کنند که تصویر پدرشان را ببوسند تا از آن‌ها عکس بگیرند و دل مردم را به دست بیاورند.»، اما حقیقتا این‌گونه نیست! حتی النای دو ساله من که حضور پدر را بسیار ناچیز درک کرد، خودش به سمت عکس بابا می‌دود و او را می‌بوسد.

نوید شاهد گلستان: شما گمان می‌کنید شهدا چه درسی به ما می‌دهند؟

من فکر می‌کنم درس تمام شهدا به ما ظلم‌ستیزی در برابر مستکبران و اطاعت از ولایت فقیه است. حجت ارادت بسیاری به حضرت امام خامنه‌ای داشت و کافی بود صدای حضرت آقا را بشنود، سر تا پا گوش می‌شد و به تک تک جملات ایشان دقت می‌کرد.

عهدی که شهید نوچمنی بعد از شهادت بجا آورد

نوید شاهد گلستان: حرف پایانی شما برای مخاطبین نوید شاهد گلستان؟

مطوایی: من گمان می‌کنم انتظار ما انسان‌های عادی از زندگی بسیار سطحی است.‌ای کاش هم‌چون شهدا رضایت خدا را سرلوحه امور قرار دهیم تا زندگی‌مان رنگ و بوی دیگری پیدا کند.

هر چند خانواده‌های شهدا روزگار سختی را سپری می‌کنند؛ اما خداوند به آن‌ها نظر می‌کند و به واسطه شهیدشان به مقام بالایی دست پیدا می‌کنند. پرورش یادگاران شهید افتخار والایی است که نصیب همسران شهدا می‌شود. ان‌شاءالله که در این مسیر پیروز شویم و با تربیت نسل حسینی راه پدرانشان را ادمه دهیم. ان‌شاءالله در این امتحان سربلند شویم و شرمنده خون شهدا نباشیم؛ و در آخر، خیلی‌ها می‌پرسند، «چطور به مقام همسر شهید شدن دست پیدا کردید؟» و من پاسخی پیدا نمی‌کنم؛ مگر لطف خدا و رضایت همسر. حجت همیشه می‌گفت «مریم پیامبر (ص) فرموده، بهترین جهاد زن، همسرداری اوست. من از شما خیلی راضی هستم و خوش به حالت که در جهادت پیروز هستی.» شاید همین رضایت سبب شد خدا به من هم نظر کند و همسفر یک شهید شوم. ان‌شاءالله که تا ابد این رضایت ادامه پیدا کند. خواسته حجت عاقبت به خیری یادگارانش بود و من تمام تلاشم را برای جلب رضایت پدرشان انجام می‌دهم.

منبع: نویدشاهد
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده