چرا هر مادر شهید یک سوژه است؟
به گزارش خبرنگار نوید شاهد، کتاب «ده قاب، ده
قهرمان» که از سوی انتشارات «راه یار» منتشر شده، مروری است بر مستندهای برگزیده
«ملت قهرمان» جشنواره مردمی فیلم عمار. این کتاب، همانگونه از عنوانش هم پیداست
در ۱۰ فصل به بررسی ۱۰ مستند برگزیده جشنواره عمار پرداخته.
هر فصل نیز شامل یک؛ مروری بر مستند برگزیده و دو؛ گفتوگو با کارگردان آن مستند است که به ترتیب نعمتالله سعیدی و مجید مالکی عهدهدار نویسندگی و تدوین این بخشها بودهاند. ناگفته نماند که گفتوگوهای کتاب نیز به جای شیوه معمول پرسش و پاسخ، در قالب یادداشتهای شفاهی تدوین شده و موجب روانخوانی و یکدستی کتاب شده است.
«مشتی اسماعیل»، «بدون مرز»، «مهربانو»، «معلم»، «موزاییک انقلابی»، «حاج شکرالله»، «ایمان»، «بانو»، «روحانی دریا» و «باباحاجی»، ۱۰ مستندی هستند که در این کتاب به آنها پرداخته شده است.
چطور دیدن مهمتر است از چطور دیده شدن
نعمتالله سعیدی در مقدمه، «ده قاب، ده قهرمان» را این طور معرفی میکند: «کتابی که هماکنون در دست دارید، یادداشتها و گفتوگوهایی در مورد ده فیلم مستند است؛ مستندهایی که هرکدام در مورد یک شخصیت خاص ساخته شده است، آدمهایی که بیشک هر کدامشان عالَمی هستند برای خودشان. و نخستین ویژگی خاصشان هم این است که جوری زندگی نکردهاند که بخواهند خیلی خاص باشند! آدمهایی که قبل از اینکه نگران و درگیر این باشند چطور دیده میشوند، چطور عروسی بگیرند که کسی نگرفته است، چطور لباس بپوشند که به چشم بیایند و... زندگی عادی خودشان را کردهاند. آدمهایی که قاعدتاً چطور دیدن برایشان به مراتب مهمتر است از چطور دیده شدن. و چه حکایتها دارد این دیدن یا دیده شدن...
چرا؟ چون خدا را باور کردهاند. اینکه آدم قبول داشته باشد رب و رسول و رستاخیزی هست، خیلی فرق دارد با باور کردنشان. آدمی که باور میکند خدایی هست، کمترین نتیجهاش این است که میداند او سبحانه و تعالی «هوالبصیر» است. بصیری که «یعلم ما بین ایدیهم و ما خلفهم...» میداند تمام گذشته و حالِ پیشِ روی شما را ... همان خدایی که «له ما فی السماوات و ما فی الأرض» تمام آسمانها و زمین متعلق به اوست. چنین خدایی آدم را ببیند، کسی چه نیازی دارد به توجه و جلب نظر دیگران؟! اخلاص یعنی همین! خالص شدن و خلاص شدن...»
شدیدترین تحریمها چند بار ممکن است؟
سعیدی در ادامه درباره ضرورت پرداختن به آثار «ملت قهرمان» جشنواره عمار نوشته است: «در دورانی که طیف گستردهای از رسانههای داخل و خارج و فعالان فضای مجازی و غیره، همه تلاش میکنند بدترین تصویر ممکن را از مردم ایران بدهند و بسازند (و مخاطبان خود را نیز همینگونه تربیت کنند) اینکه به بهانه یکی از بخشهای جشنواره عمار سعی کنیم از خوبیها و قهرمانیهای یک مردم بگوییم و فیلم بسازیم، فرصتی است بسیار مغنتم و کاری ضروری.
واقعاً عجیب است که وقتی هر بار فیلترشکن را روشن میکنی و به سایتهایی چون «صدای آمریکا» و «رادیو فردا» متصل میشوی، روزی نیست که رئیسجمهور یا وزیر امور خارجه یا یکی از بلندپایهترین مقامات دولت آمریکا، در مورد نظام جمهوری اسلامی ایران ابراز نظر و ملامتگری نکرده باشند. صبح این سایتها را میبینی تیتر اولشان سخنان مفت رئیسجمهور آمریکا ضد ایران است و ظهر از وزیر امور خارجه و دو ساعت بعد سخنگوی دولت و رئیس کنگره و الی آخر! آن هم با مضمون اینکه دیگر کار ایران تمام است! یا مجدداً اعلام اینکه شدیدترین تحریمها در راه است. آدم نمیداند بالاخره این شدیدترین تحریمها چند بار ممکن است؟ چرا یک ملت سالهاست که مورد بیسابقهترین تحریمهای تاریخ جهان قرار میگیرد؟! این حجم از ملامت و دشمنی را چرا آمریکا با هیچ کشور و مردم دیگری ندارد؟! مثلا مقاماتی چون رئیسجمهور و وزیر امور خارجه آمریکا هفتهای یک بار هم به صورت میانگین چیزی از چین و روسیه میگویند؟! ژاپن و هند و برزیل و ترکیه و عربستان جای خود!
به سوی آینده
بنابراین گزارش، مسعود ملکی، کارگردان مستند «موزاییک انقلابی» که در قاب (فصل) پنجم کتاب، گفتوگویش آمده، توصیف قابل تأملی درباره فضای هنری کشور دارد: «فضای مستندسازی و اثر هنری در فضاهای نخبگانی خلاصه شده است. سوژه در تعریف مستندسازهای امروز، یعنی کسی که استثناست؛ کسی که خاص است و اتفاقاً در بنبست قرار دارد. بنابراین در سوژه به آدم خاصی میرسند که تکثیرشدنی نیست...
مستندسازی در ایران به وجه استثناییاش نظر میکند؛ چرا که قرار نیست الگوسازی بشود. قرار است توسری بزنند. قرار است از بالا به مخاطب نگاه کنند.
غالب سوژههایی که روشنفکرها این سالها در مستند ساختهاند، چهشکلی است؟ مثلاً پیرمردی بوده که در زلزله زیر آوار بوده، یکی رفته و او را نجات داده و او هم شانس آورده که از زلزله نجات پیدا کرده است. یا اینکه غالباً درباره نخبگان و خواص خودشان فیلم ساختهاند؛ یعنی همواره توجهشان به رأس بوده و به قاعده نگاه نکردهاند، در حالی که این قاعده است که رأس را میسازد و اتفاقاً جذاب است.
اگر از زاویه قاعده نگاه کنید، هر مادر شهید خودش سوژه است. بستگی دارد که چطور به آن نگاه کنید یا اصلاً بستگی دارد که بخواهید او را سوژه کنید یا نه. در غیر این صورت، اگر آدمی سوژه مناسبی باشد و در رأس هم باشد، او را نمیبینید؛ مثل آقای «حاجاحمد علمایی». ایشان واقعاً قاعده نیست، بلکه در تاریخ انقلاب ایران شخصی استثنایی است. رزمیکار است، مؤسس رشته رزمی است. توی سینما بوده و برای خودش سوژهای است. تعداد بسیاری شاگرد دارد، ولی چرا یک بار هم در فضای هنری به او پرداخته نشده است؛ حتی یک بار؟
آوینی سراغ سردارها نمیرفت
در فضای فرهنگی ـ هنری و حتی دانشگاهی، امر پذیرفته شدهای است که یک کارخانه را تحلیل اقتصادی کنند، اما اگر بگویند کسب و کار حاجآقایی را بررسی کن که در بازار عطاری دارد، اصلاً اهمیت ندارد. پرداختن به چنین سوژههایی است که مسیر ما را بهسوی آینده میشکافد.
... همه دنبال استثنا هستند. شاید فرق آوینی با دیگران در این است که سراغ فلان سردار نمیرفت، بلکه با ماستفروش مصاحبه میکرد. ماندگاری آثار آوینی بهسبب همین نگاه است. اتفاقاً رفتن سراغ آن ماستفروش و با آن کیفیت، منظومه فکری آوینی را پیش برده است... بحث این است که این مسیر از آنجا (منظومه) رد میشود؛ مسیری که منظومه و حرف دارد، واِلّا سوژه خاص و استثنایی تا دلت بخواهد هست...
در اطراف ما، به تعداد آدمها و اشیا، سوژه وجود دارد. میتوانید فلان عابر پیاده را هم سوژه کنید، ولی نکته این است که اتفاقاً مسیر ما عوض میشود. ما از اول بهدلیل استثناییبودن سوژه بهسمتش نمیرویم، بلکه برای آینده و استفادهای که برای آینده دارد بهسراغش میرویم...
باید بتوانیم باتوجه به ویژگیهای مثبتی که سوژه دارد، از آن الگو بگیریم. مستندسازی جاری در فضای کلاسیک، خیلی استثناگونه برخورد میکند. جاهایی نهتنها استثناگونه نیست، بلکه ضدانقلاب هم است.
مستندهای پرداخته شده در این کتاب، جزو آثار برگزیده ادوار مختلف جشنواره مردمی فیلم عمار هستند و هر کدام برای خودشان، عالَمی دارند و برخی از آنها نیز مانند «مشتی اسماعیل» که روایتی است از زندگی پیرمرد شمالی نابینا، چند بار در جشنوارههای معتبر خارجی درخشیده است.
کتاب «ده قاب، ده قهرمان» به کوشش نعمت الله سعیدی و مجید مالکی در ۱۹۲ صفحه، شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و به بهای ۲۰۰۰۰ تومان به همت انتشارات راه یار منتشر شده است.