زندگی نامه شهید غلام حسین خسروی
نویدشاهد: غلام حسين خسروى - فرزند اسحاق - درتاريخ دهم تير ماه سال 1323، در روستاى مهموئى از توابع شهرستان بيرجند به دنيا آمد.(1)
ايشان بعد از اتمام سال سوم دبيرستان به تهران رفت و ديپلم رشته ى رياضى را از آن جا گرفت.(2) سپس وارد دانشكده ى افسرى شد كه در سال 1354 به پايان رساند.(3)
در 32 سالگى با خانم جواهر سلطان غفّارى ازدواج كرد كه ثمره ى شش سال زندگى مشترك آنان(4) چهار فرزند به نام هاى مهدى (متولّد 1358/4/18)، مريم (متولّد 1357/1/30)، محمّد و على (متولّد 1360/6/25) مى باشند.(5)
همسر شهيد مى گويد: «غلام حسين مى گفت: هر ناراحتى دارم، پشت در منزل مى گذارم تا در منزل براى زن و بچّه ام ناراحتى ايجاد نكنم.»(6)
ايشان همچنين خاطره اى نقل مى كند: «وقتى در بجنورد بوديم، يك اُوركت آمريكايى به صورت سهميه اى تحويل ايشان گرديده بود كه به اندازه ى ايشان نبود. اوركت ديگرى را آورده بودند كه عوض كند، اما با پيروزى انقلاب اوركت در نزد ايشان مانده بود. وقتى به بيرجند آمديم به خانه ى فرمانده اش رفت و آن را به او داد.
وقتى از او سؤال كردم: چرا؟ گفت: اين نبايد در نزد من باشد و بايد پس مى دادم؛ چون حرام است.»(7)
با شروع جنگ تحميلى به جبهه اعزام شد و هدفش انجام وظيفه در جهت حفظ ميهن، دين و انقلاب بود.(8) رفتن به جبهه را يك وظيفه مى دانست. مى گفت: «زمانى كه يك نفر وارد ارتش مى شود، وظيفه دارد از مملكت خود دفاع كند. وظيفه ى يك ارتشى دفاع از مملكت و ناموس مردم است.»(9)
بعد از پيروزى انقلاب اسلامى، در تاريخ 1360/7/2 با گردان رزمى بيرجند به سراب و از آن جا به مناطق جنگى دارخوين، تنگه ى چزّابه، كوشك، ايلام و مهران رفت.(10)
آخرين مسئوليّت شهيد خسروى فرماندهى گروهان 809 پياده ى مركز 04 بيرجند بود.(11)
بيشترين سفارش او اهميّت دادن به نماز بود. مى گفت: «نماز بخوانيد و غفلت نكنيد كه جنگ ما به خاطر نماز است.» در شب هاى چهارشنبه و جمعه دعاى توسّل و كميل در سنگر برگزار مى كرد.(12)
شهيد خسروى مشكلات را با مشورت و درايت حل مى كرد و صبرش بسيار زياد بود.(13)
همسر شهيد در مورد اخلاق او مى گويد: «شهيد اخلاق مخصوصى داشت. حاضر نبود به خاطر كارى كه براى كسى انجام مى دهد، پول يا چيزى دريافت كند. يك روز يكى از سربازهاى او - كه از بچّه هاى ثروتمند بجنورد بود - به خانه ى ما آمد و يك بخارى و وسايلى ديگر براى ما آورد و گفت: آقاى خسروى فرستادند. او مأموريّت بود. وقتى آمد و من اين را به او گفتم، بسيار ناراحت شد و رفت خانه ى همان سرباز - كه بخارى براى ما آورده بود - و به او گفته بود يا پولش را حساب كنيد يا بياييد اين وسايل را ببريد. بعداً متوجّه شدم كه آن سرباز به خاطر مريضى مادرش مرخصّى درخواست كرده و شهيد به او مرخصّى داده بود.»
و همچنين مى گويد: «شهيد قبل از شهادت، اسب قرمزى را در خواب مى بيند كه معتقد بوده است شهادت است. و من قبل از رفتن ايشان يك استخاره گرفتم و در استخاره آمد؛ عاقبت اهل تقوى نيكوست كه باز هم شهيد گفت: اين شهادت است.»(14)
درباره ى نحوه ى شهادت غلام حسين خسروى چنين گفته شده است: «ايشان در منطقه ى مهران براى شناسايى مناطق و مراكز حسّاس دشمن، به داخل ديدگاه رفت، دشمن اقدام به شليك خمپاره كرد و ايشان با گلوله دوّمى كه شليك شد، به شهادت رسيد.»(15)
غلامحسين در تاريخ 1361/9/28 در منطقه ى ايلام به شهادت رسيد.(16) و پيكر مطهر ايشان پس از حمل به زادگاهش، در گلزار روستاى مهموئى دفن گرديد.(17)
پى نوشت ها
1 - پرونده ى كار گزينى شاهد، حكم كارگزينى
2 - خسروى، معصومه، سرگذشت پژوهى، ص25
3 - پرونده ى فرهنگى شاهد، نامه
4 - غفّارى، جواهر سلطانى، سرگذشت پژوهى، ص 15
5 – پرونده ى كارگزينى شاهد، حكم كارگزينى
6 - غفّارى، جواهر سلطانى، سرگذشت پژوهى، ص 17
7 - همان، ص 18
8 - گوركانى، محمّد على، سرگذشت پژوهى، ص 30
9 - غفّارى، جواهر سلطانى، سرگذشت پژوهى، ص 18
10 – پرونده ى فرهنگى شاهد، زندگى نامه
11 - سرگذشت پژوهى، ص 2
12 - گوركانى، محمّد على، سرگذشت پژوهى، ص 30
13 - همان، ص 30
14 - غفّارى، جواهر سلطانى، سرگذشت پژوهى، ص 19
15 - گوركانى، محمّدعلى، سرگذشت پژوهى، پشت ص31
16 - پرونده ى فرهنگى شاهد، نامه
17- سرگذشت پژوهى، ص 2
منبع: فرهنگنامه جاودانه های تاریخ/ زندگینامه فرماندهان شهید استان خراسان