ثابت کرد تحقیق با مبارزه جمع می شود
نوید شاهد: جنابعالي از چه مقطعي وچگونه با نام وشخصيت مرحوم آيت الله خزعلي آشنا شديد وچه خصالي را در منش ايشان برجسته ديديد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. بنده در سال 1342 در مدرسه حقانی قم طلبه شدم و درآن دوره حضرت آيت الله خزعلي)رضوان الله تعالي عليه( استاد ما بودند. مرحوم شهید آیت الله قدوسی مقید بودند حتی برای دروس ادبیات ما هم، بهترین استادان رابه مدرسه بیاورند. یادم هست مرحوم آیت الله خزعلی با اینکه یکی از اساتید برجسته حوزه بودند، به ما ادبیات عرب، بخش معانی و بیان را درس می دادند و ما کتاب «مختصر تفتازانی » را خدمت ایشان تلمذ کردیم و طبعا از همان موقع با ایشان آشنا شدیم. از شخصیت هایی بودند که حقیقتاً، هم از نظر علمی و درسی و هم از نظر اخلاقی و انقلابی، برای ما الگو بودند. چيزي كه به طور مشخص درچشم من بزرگآمد، آن سخنرانی تاريخي وجذابي بود که ایشان در سال 1343 ، پس از آزادی حضرت امام از حبس و حصر، درمجلس جشن مدرسه فیضیه که از طرف حوزه علمیه برگزار شد،انجام دادند. شكل ايراد آن سخنرانی بسيار جالب وابتكاري بود كه در كتاب هاي تاريخي وخاطرات به آن اشاره شده است. یکی از ویژگی های برجسته مرحوم آیت الله خزعلی از همان ابتدا، ذوق هنری و ادبی سرشار ایشان بود که طبیعتا در سخنرانی های ایشان هم جلوه می کرد. یادم هست درآن سخنراني،ايشان حضرت امام را به مناسبت نامشان رو ح الله، به حضرت مسیح (ع) و حضرت معصومه (س) را به حضرت مریم (س) تشبیه کردند و در آن سخنرانی فو قالعاده جذاب و ادبیانه، گفتند: حضرت معصومه (س) به قم آمدند تا در دامن ایشان امثال حضرت آيت الله روح الله خمینی پرورده شود! این سخنرانی بسیاری از طلاب جوان، امثال بنده را، عاشق مرحوم آیت الله خزعلی کرد.
پس از آن و در طول دوران مبارزات، این آشنایی ادامه داشت. ایشان مرتباً تحت تعقیب بودند و تبعید می شدند و به عنوان یک خطیب انقلابی برجسته شناخته می شدند. بنده کرمانشاهی هستم و یادم هست در تمام طول دوران مبارزات، پدر ما(شهيد آيت الله حاج شيخ بهاء الدين محمدي عراقي) ایشان را به کرمانشاه دعوت میکردند و من هم كه طلبه جوانی بودم ، پای منبر ایشان می رفتم. در مسجد آیت الله بروجردی و در حوزه علمیه کرمانشاه که به حوزه «حاج شهبازخان »معروف بود، در شب های تابستان منبر مي رفتند و سخنرانی های انقلابی و حقیقتاً حماسی اي ایراد میکردند .ايشان با سخنرانی هایشان، نقش عجیبی در ترویج اندیشه های انقلابی امام داشتند و به همین دلیل دائماً تحت تعقیب بودند. گاهی ممنوع المنبر و دستگیر می شدند و در طول پانزده سال تبعیدِ امام، همواره در صف مقدم مبارزات بودند. ما هم طبعا در آن دوران، عاشق اینگونه چهره ها و افراد بودیم.
آیت الله خزعلی به رغم اعتقاد به «مکتب معارفی خراسان »عشق وارادت ویژه ای به حضرت امام داشتند واین از اسناد زندگی ایشان به خوبی مشهود است.از منظر شما علت این امر چه بود؟
بله، همانطور که اشاره فرمودید مرحوم آیت الله خزعلی تبعیت پذیری و عشق و علاقه خاصی به حضرت امام داشتند و این یکی از ویژگی های بارز ایشان بود. بااینکه آیت الله خزعلی از لحاظ مشی فکری، متعلق به حوزه معارفی بودند و به بزرگانی که به عنوان نمادهای «مکتب تفکیک » شناخته می شوند، دلبستگی و علاقه داشتند. دوران اولیه تحصیل ایشان هم در مشهد بود و بعد به قم آمدند. بزرگانی در مشهد بودند که با دیدگاه و مشی فلسفی حضرت امام، خیلی موافقت نداشتند. مرحوم آیت الله خزعلی مثل استادانشان در مشهد، به حضرت امام هم دلبستگی فراونی داشتند، در حالی که امام دست کم درمقطعی در قم، بیشتر به عنوان استاد فلسفه شناخته می شدند، ولی آیت الله خزعلی به دلیل ایمانی که به امام و اشراف ایشان به امورداشتند ونیز به خاطر دیدگا ههای انقلابی ایشان، صد در صد در برابر امام خاضع بودند.
اشار های به حضورتان در مدرسه حقانیِ قم کردید. با توجه به اینکه این مدرسه نقش برجسته ای برای کادرسازی نظام آینده کشور داشت، بفرما یید ایشان چقدر در برنامه ریزی و تکوین برنامه های مدرسه حقانی نقش داشتند؟
برنامه ریز اصلی مدرسه حقانی، در درجه اول شهیدآیت الله بهشتی بودند و در مدیریت هم نقش اصلی به عهده شهیدآیت الله قدوسی بود؛ منتهیاساتید برجسته هم در این موضوع نقش داشتند، از جمله آیت الله خزعلی، آیت الله جنتی، آیت الله مصباح و آیت الله امینی، با این همه برنامه ریزی اصلی توسط شهیدآیت الله بهشتی انجام می شد، مدیریت اجرایمدرسه هم به عهده شهید قدوسی بود. به هرحال آیت الله خزعلی هم در هدایت برنامه های آموزشی و تربیتی و اداره مدرسه مشارکت داشتند.
بررسی خصال شخصی وشخصیتی مرحوم آیت الله خزعلی، فصلی شاخص دربررسی تاریخچه حیات ایشان است.جنابعالی که در یک بازه زمانی طولانی، اعم از قبل و بعد از انقلاب با ایشان ارتباط داشتید، ویژگی های های علمی وعملی ایشان راچطور دیدید؟دراین باره چه ارزیابی ای دارید؟
باید اعتراف کنم که در این مقام، واقعا نمی توانم حق ایشان را ادا کنم و ا نشاءالله روح بلند ایشان، بیان نارسای مرا می بخشند. مرحوم آیت الله خزعلی در آن دوره، از جنبه هایی منحصر به فرد بودند.شخصیت ایشان ابعاد متنوع وجذابی داشت. یکی پرکاری ایشان بود. منزل ما نزدیک منزل ایشان قرار داشت. ایشان وقتی در صف نانوایی می ایستادند که نان بگیرند و حتی وقتی داشتند از کوچه عبور میکردند تا به نانوایی برسند، کتاب در دستشان بود و در صف نانوایی کتاب مطالعه میکردند! بسیار پرکار بودند و یک دقیقه هم وقتشان را تلف نمیکردند. ویژگی دوم ایشان این بود که به برنامه های درسی و آموزشی فوق العاده اهمیت می دادند. یادم نمی آید در مدتی که ایشان استاد ما بودند حتی یک دقیقه دیر آمده باشند! تا این حد منظم بودند. البته وقتی تبعید یا زندان بودند بحث دیگری بود، ولی وقتی حضور داشتند بسیار منظم بودند.این نظم به خودی خود به معاشران و شاگردان ایشان هم منتقل می شد آنها هم پس ازچندی، ناخودآگاه خود را با نظم استاد هماهنگ می کردند.
نکته دیگر این است که ایشان حافظ قرآن و بعدها حافظ نهج البلاغه بودند. در آن مقطع در حوزه و بین روحانیون و طلاب، تعداد افرادی که حافظ کل قرآن باشند، فو ق العاده کم بود.شاید بسیاری از طلاب وفضلایی که بعدها به این مسئله پرداختند،از ایشان الگو گرفتند. نکته دیگر که آن هم به قرآن مربوط می شود این است که ایشان پس از مرحوم علامه طباطبایی، اولین کسی بودند که درس تفسیر قرآن را به صورت یک برنامه مداوم درحوزه ، همه روزه اجرا کردند. یادم هست ایشان همیشه در مسجد فاطمیه قم در گذرخان- که بعدها مرحوم آیت الله العظمی بهجت در آن نماز می خواندند- همیشه یک ساعت مانده به غروب آفتاب، درس تفسیر داشتند . این کاری بود که ایشان در حوزه آغاز کردند و برای سالهای سال، درس تفسیر را، همه روزه ادامه دادند. تا آنجا که اطلاع دارم درس رسمی تفسیرِ هر روزه در قم نبود و منحصر بود به درسی که ایشان داشتند. بالنتیجه ایشان در زمره شخصی تهایی بودند که ثابت کردند مبارزه با تحصیل، تدریس و پژوه شهای علمی و تحقیقاتی مغایرت ندارد و همه اینها باید با هم باشد.
در دورانی که در تبعید یا زندان بودند که گاهی دوره های آنها هم طولانی بود آیا با ایشان ارتباطی داشتید و به دیدنشان می رفتید؟ ارتباطات به چه صورت بود؟
پاسخ دادن به این سئوال چون به عملکرد خودم مربوط می شود، کمی برایم دشوار است. می دانید تبعیدها بیشتر از سال 1354 به بعد بود. من هم در این سا لها، بیشتر در زندان بودم. تبعیدهای علما بیشتر از آغازدهه 50 به بعد بود که اغلب خودم در زندان یا تبعید بودم و لذا به دیدن هیچ تبعیدی نرفتم و طبیعتاً در دوران تبعید خدمت ایشان هم نرسیدم.اما از طریق دوستانی که با علمای تبعیدی ارتباط داشتم،از همه بزرگان ازجمله آیت الله خزعلی اطلاعاتی می گرفتم.
ظاهرا دوستانتان برای دیدار از تبعیدی ها برنامه های منظمی داشتند. از این برنامه ها چه اطلاع یا تحلیلی دارید؟
بله، یکی از برنامه های بسیار مؤثر، همین بود کهطلاب، روحانیون و علما نمی گذاشتند کسانی که تبعید می شوند، احساس غربت کنند و هر طور بود خودشان را به آنها می رساندند. طبیعتاً وقتی علما به دیدن تبعیدی ها می رفتند، مردم هم مطلع می شدند و ازآنها استقبال میکردند و آن افراد را می شناختند و از آن به بعد، با آنها ارتباط برقرار میکردند. در نتیجه یکی از عوامل ترویج اندیشه های حضرت امام که به دستِ خود رژیم گذشته در دورافتاده ترین نقاط کشور انجام گرفت، همین تبعید شاگردان امام بود.مثلا اگر رهبر معظم انقلاب (مدظله) به ایرانشهر تبعید نمی شدند، پیام انقلاب به سیستان و بلوچستان نمی رسید. همین طور حضرت آیت الله خزعلی به بندر گناوه ودامغان.به همین شکل آیت الله یزدی و دیگران را معمولا به جاهای دورافتاده و بد آب و هوا هم تبعید می کردند و لذا به دست خود رژیم، پیام انقلاب توسط شاگردان درجه یک امام به اقصی نقاط کشوررسید.علمای بزرگوار تبعیدی از جمله توسط مرحوم آیت الله خزعلی،دراین دوره افراد زیادی را که استعداد وآمادگی زیادی برای همراهی با انقلاب داشتند،شناسایی وحتی دردوران استقرار نظام اسلامی هم از وجود آنان استفاده کردند.
ازرویداد شهادت فرزند ایشان که در دوران او جگیری انقلاب روی داد و بازتاب فراوانی نیز پیدا کرد، چه خاطره ای دارید؟بازتاب این اتفاق در محافل عمومی چه بود؟
تا جایی که به خاطر دارم،در تهران بودم که خبر
شهادت فرزند ایشان را شنیدم، البته الان چهره
فرزندشان را به خاطر نمی آورم، در حالی که چهره
فرزند شهید قدوسی کاملاً یادم هست، چون بعد از
انقلاب به شهادت رسید.به هرحال این مسئله دارای بازتاب وپیام زیادی بود فرزند یکی از شاگردان مبارز و مبرزایشان به شهادت رسیده است.شاید بتوان گفت که شهید حسین خزعلی، اولین فرزند یک روحانی شاخص و برجسته حوزه بودند که توسط کماندوهای رژیم شاه به شهادت رسیدند. در مدرسه فیضیه قم، طلب های داشتیم به نام مرحوم سید یونس رودباری که در روز هجوم کماندوها به این مدرسه در روز شهادت امام صادق (ع)، به شهادت رسیدند وحضرت امام هم در سخنرانی روز عاشورای خویش از او یاد کردند. تعداد طلابی که در مدرسه فیضیه و پس از آن به شهادت رسیدند کم نبود، اما تا آنجا که اطلاع دارم به عنوان فرزندکی عالم و روحانی شاخص، اولین شهید، فرزند مرحوم آیت الله خزعلی بودند. صبر واستقامت ایشان درآن واقعه هم بسیار مهم بود ونحوه رفتار ایشان دراین حادثه،زبان به زبان می گشت.
بعد ازپیروزی انقلاب، جنابعالی در مسئولیت های متنوعی در نظام قرار گرفتید. با توجه به اینکه قبلاً ایشان استاد شما بودند و در مقام مسئولیت هم لاجرم با ایشان ارتباط پیدا می کردید، چه خاطراتی از تعاملات پس از انقلابتان با ایشان دارید؟
مقاطع همکاری پس از انقلاب ما، یکی در دوران دفاع مقدس بود که بنده افتخار خدمتگزاری رزمندگان اسلام را داشتم. درآن دوره حضرت آیت الله خزعلی در صدر کسانی بودند که همواره دفاع مقدس را حمایت و برای رفتن طلاب به جبهه هاتلاش وتشویق می کردند. یادم هست که یک تیپ تبلیغی روحانیون به نام «تیپ امام صادق (ع) درحوزه علمیه قم تأسیس کردیم که هم کار رزمی میکردند، هم کار تبلیغی. در زمره اساتیدی که طلاب را تشویق میکردندتا به این تیپ بپیوندند، ایشان بودند. خودشان هم در فرصت های مقتضی به جبهه ها سر می زدند که موجب دلگرمی رزمندگان می شد.
در مدتی هم که ایشان در شورای نگهبان تشریف داشتند هم، به مناسبت در خدمت ایشان بودیم و ارتباط داشتیم. حقیقتا خدمات بزرگ و شایست های در تبیین معارف اسلامی وتطبیق آن با مواردی که وظیفه قانونی این شورا بود، انجام دادند. جالب اینجاست که آیت الله خزعلی در هرحال ، منبر وخطابه را رها نکردند وبه رغم حضور درشورای نگهبان ومقام والای علمی، چه در مسائل داخلی، چه در مسائل بین المللی، روشنگری های زیادی داشتند. به نظر من و درآن دوره، مردم سراسر کشور این نقش روشنگر آیت الله خزعلی را می دیدند، چون ایشان «خطیب انقلاب » بودند. قبل از انقلاب کسانی مثل مرحوم آقای فلسفی بودند که در زمینه خطابه شهرت زیادی داشتند، ولی اگر بخواهیم کسی را به عنوان «خطیب انقلاب » نام ببریم، این عنوان شایسته مرحوم آیت الله خزعلی است، مخصوصاً با تسلطی که به قرآن نهج البلاغه داشتند،درعرصه تبلیغ خدمات زیادی کردند.
تشکیل بنیاد بین المللی غدیر از سوی آیت الله خزعلی، از سرفصل های مهم خدمات فرهنگی ایشان است.این اقدام ایشان را چگونه ارزیابی می کنید؟
یکی از ویژگی هایی که به خاطرآن می توانم ایشان را در بین اساتید زیادی که داشتم متمایز کنم، عشق خاصی بود که نسبت به مولا امیرالمؤمنین (ع) داشتند و به همین دلیل هم از مرحوم علامه امینی خیلی تجلیل می کردند. شاید کمتر سخنرانی را بتوانیم از ایشان پیدا کنیم که از عشق به امیرالمؤمنین (ع) و به خصوص عالمان خدمتگذار به ساحت آن حضرت و به ویژه علامه امینی و کتاب «الغدیر » سخنی نگفته باشند. این هم چیزی است که از ایشان به یاد دارم. بعدها بنیاد بین المللی غدیر را تأسیس کردند که از یادگاری های ارزنده ایشان است. بنده هم افتخار دارم از از اولین روز تاسیس بنیاد بین المللی غدیر، یکی از اعضای هیئت امنای این بنیاد باشم.این هم یکی از عوامل پیوند دهنده ما با آن بزرگوار بود.
از مراوداتتان با ایشان در سالیان پایانی حیاتشان چه خاطراتی دارید؟ به ویژه مواضعی که در برابر توطئه هایی که در مقابل نظام شکل گرفتند، داشتند و با وجود کهولت سن، در دفاع از رهبری هیچگاه بازنشسته نشدند. طبعا شنیدن خاطرات شما دراین باره، برای ما مغتنم است؟
از ایشان خاطره زیادی دارم. بنده توموری در مغزم داشتم و جراحی کردم و ایشان با همان کهولت سن، در منزل ما به عیادتم آمدند و یادم هست یک سکه بهار آزادی به عنوان هدیه به من مرحمت کردند. واقعاً خودم را لایق لطف ایشان نمی دانستم. در آن مقطع دو عیادت از من شد که خیلی رویم تأثیر گذاشت.
یکی عیادت فرزند بزرگ مقام معظم رهبری بود و دیگری هم عیادت مرحوم آیت الله خزعلی.باز به خاطر دارم یکی از آخرین جلسات بنیاد بین المللی غدیر در ماه مبارک رمضانِ سال آخر عمرشان، در منزل آقای میرمحمدصادقی بود. ایشان در مورد کتابخانه شان فرمودند: «از مال دنیا هیچ چیز به جز این کتابخانه ندارم که یکی از فرزندانم آن را به 20 میلیون تومان خریده است » و آن 20 میلیون تومان را به بنیاد غدیر تقدیم کردند تا صرف پژوهشها و کارهایی شود که در مورد امیرالمؤمنین(ع)انجام می گرفت.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 132