یک روز از سرکار به خانه می آمدم علی اکبر و دوستانش را در راه دیدم. با تعجب دیدم شلواری که برای علی اکبر خریدم پای یکی از دوستانش (محمد) است. وقتی به خانه آمدم با ناراحتی جریان را به مادرش گفتم و گفتم: « مگر پسر من محتاج پول است که شلوارش را به محمد فروخته؟»
شهيد «صادق صحرائيان» در وصیت خود می نویسد: «كسى مرا به جبهه رفتن مجبور نكرده بلكه خود داوطلب به اين امر خير پرداختم چون كه وظيفه خويش دانستم و با آگاهى كامل و...» متن کامل وصیت این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
از وقتي به جبهه آمده ام روحيه عجيبي پيدا کرده ام اکنون براستي مي دانم و ايمان دارم که همان طور که سرور شهيدان فرمود زندگي يعني عقيده و عبادت در راه آن.
و ی پس از اخذ دیپلم بلافاصله در شرکت صنعتي کارخانه آزمايش مرودشت به استخدام در آمد و اين مقارن بود با فرو پاشي حکومت ستم شاهي در ايران و اين جا بود که بايد نقش ديگر خود که همان لبيک به نداي انقلاب بود پاسخ مي گفت...
اینجانب حکم وظيفه شرعي و اسلامي که دارم وظيفه خود دانسته تا براي پاک کردن ميهن اسلامي خود از لوث وجود بعثيهاي کفار، راهي جبهههاي نبرد حق عليه باطل شوم.
محمد صاحب کرم در تاریخ 11 اسفند سال 93 در درگیری با گروه تکفیری داعش به مقام والای شهادت دست یافت و در 17 اسفند پیکر نورانی او به وطن بازگشت و در میان استقبال مردم قدرشناس تشییع و به خاک سپرده شد.
هدف از رفتن من به جبهه براي اين است که دين اسلام را ياري کنم و نگذارم به دست افراد خود فروخته شرق و غرب که بر ملت حکومت ميکند و در ظاهر خود را مسلمان مي دانند...
تلاش کنید تمام کارهایتان برای رضای خدا باشد نه بنده خدا. امیدوارم خداوند به من سعادت دهد تا در راهش جهاد کنم و ثواب شهادت را در قبال فعالیت هایم ، نصیبم گرداند. ( شهید حمید رضا فرخی)
پشت در ایستادم و زیرلب گفتم : رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و جعلنی من لدنک سلطانا نصیرا / در زدم و وارد شدم .دانشجوها به احترام ایستادند اما شروع کردن به پچ پچ کردن...