مادر شهید - صفحه 58

navideshahed.com

برچسب ها - مادر شهید
زندگی نامه شهید داود جعفری
در خانواده عشق به پدر و مادر قلب او را مملو از امید مینمود و همیشه فرد متواضع و فروتن بود. با وجود اینکه او چندین مرتبه دچار اصابت ترکش واقع شده و مجروح گشته و در بیمارستان مدتی بستری و همینطور بعضا برخی از ترکشها هنوز در تن او بود مع الوصف او هیچ وقت کلامی از حالات خود را با کسی به خصوص پدر و مادرش نگفت...
کد خبر: ۴۵۴۷۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱

خاطراتي از شهيد داود جعفري
شهید داود جعفری نهم مرداد 1341 ،در شهرستان هشترود چشم به جهان گشود. پدرش فتح الله كارگر بود و مادرش فيروزه نام داشت. تا پايان دوره متوسطه در رشته رياضي درس خواند و دیپلم گرفت. به عنوان بسیجي در جبهه حضور يافت. يكم فروردين 1362 ، با سمت مسئول عقيدتي سياسي در اهواز به شهادت رسید. پكيرش مدتها در منطقه برجا ماند و پس از تفحص در بهشت زهرای شهرستان تهران به خاك سپرده شد.
کد خبر: ۴۵۴۷۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۲۱

زندگی نامه شهید یوسف جعفر قلی
اگر روزی دیدی که کبوتر تیر خورده ای بر روی آسمان به پرواز درآمد و اگر قطره خونی بر روی خانمان چکید بدانید که من خونم را به حسین (ع) و فرزند خلفش خمینی هدیه کرده ام و این یک قطره خون را به عنوان یادگاری برای شما فرستاده ام.
کد خبر: ۴۵۴۴۶۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۷

مراسم بزرگداشت و تحریم مادر شهید ان طهرانی مقدم امروز در مسجد امام صادق(ع) میدان فلسطین برگزار می‌شود.
کد خبر: ۴۵۴۴۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۷

خاطره مادر شهيد بهمن جعفر علايي
بعد از مدتی شهيد بهمن جعفر علايي در عملیات والفجر یک مفقود شد بعد از پیگیری زیاد خیلی از عملیات والفجر یک به ما نشان دادن فرزندم در فیلم بود او را در جمع اسیران دیدم اما الان 13 سال می گذرد و از او خبری ندارم امیدوارم خبری از او بشود در انتظار آمدن او و دیگر اسیران هستیم.
کد خبر: ۴۵۴۴۱۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۷

مادر شهيد
فرزندش را میهمان خانه شان می دانست.این حس همیشه با او بود ؛ از بدو تولدش.گاهی دراثنای خلوتهایش به خود نهیب می زد ؛که چرا او را بیشتر از دیگر فرزندانش دوست دارد،اما جواب همیشه همانی بود که بر قلبش حکمرانی می کرد.او برایش عزیزتر بود ؛چون خدا برای فرزندش بیشتر از هر چیزی عزیز بود.خدا همه زندگی پسرش بود.همه زندگی ۱۷ ساله اش…
کد خبر: ۴۵۴۴۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۷

زندگي نامه شهيد جلال جعفر محمدی
همسر شهيد: وی هر سال 3 ماه را در جبهه حضور پیدا میکردند. سالی که قرار بود فرزندمان متولد شود به اصرار من به جبهه نرفتند و من میدیدم که وی هر شب در نماز شب گریه میکنند و از خداوند پوزش می طلبند و طلب شهادت را در ماموریت بعدی دارند.
کد خبر: ۴۵۴۴۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۷

مادر شهید فتح‌اله مصری می‌گوید: وقتی تصمیم گرفته بود که به جبهه برود ما می‌خواستیم مانع رفتن او به جبهه بشویم اما هر وقت ما اصراری می‌کردیم که به جبهه نرود او بیشتر پافشاری می‌کرد و بالاخره ما را راضی کرد که به جبهه برود.
کد خبر: ۴۵۴۳۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۶

مستند "قدم خیر" با حضور عوامل فیلم به همت بنیاد شهید و امور ایثارگران مراحل پایانی خود را پشت سر گذاشته و به زودی در شبکه‌های سراسری پخش می‌شود.
کد خبر: ۴۵۴۲۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۵

زندگینامه اميرعباس جعفرزاده
پدرشهيد: وقتی سوار کامیون شدم عباس 3 الی 4 مرتبه به بالای کامیون آمد و مرا بوسید انگار می‌دانست که دیگر مرا نمی‌بیند و بعد از آن اوبه عملیات رفت و به فیض شهادت نائل آمد
کد خبر: ۴۵۴۱۱۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۴

فرهنگ اعلام شهدای تهران بزرگ
کار تدوین فرهنگ اعلام شهدا از سال 1370 کلید خورد ،در کتاب فرهنگ اعلام، درباره هر شخص شهید، صدکلمه که گویای زندگی شهید باشد آورده شده است
کد خبر: ۴۵۴۰۵۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۴

شهیدان محمد علی و عباسعلی امیری
شهید محمد علی امیری؛ بيست و نهم تير 1342، در شهرستان شهرضا چشم به جهان گشود،دوم آبان 1362 در سن 20 سالگی ، در پنجوين عراق بر اثر اصابت گلوله شهيد شد.شهید عباسعلی امیری ؛بيستم فروردين 1340، در شهرستان شهرضا چشم به جهان گشود،دهم بهمن 1365 در سن 25 سالگی ، با سمت آر پي جي زن در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر و دست و پا شهيد شد. م
کد خبر: ۴۵۳۹۶۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

شهید محمد صانعی
شهید محمد صانعی، پانزدهم شهريور 1345، در شهر زواره از توابع شهرستان اردستان چشم به جهان گشود. پدرش عزیزالله، آجر پز بود و مادرش پري رخ نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. سي و يكم مرداد 1362، با سمت آر پی جی زن در حاج عمران عراق شهیدشد. پیکرش مدتها برجای ماند و پس از تفحص، تشییع و به خاک سپرده شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
کد خبر: ۴۵۳۸۴۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۰

وصيت نامه شهيد حسن جشني تهراني
پدر مهربانم پيامي داشتم که شما بايد در هيئت فاطمه (س) اعلام کنيد و آن اين است ، بگوئيد آقا حسين(ع) الان تنهاست و يار مي خواهد او نداي (هل من ناصر ينصرني) را سرداده و لبيک گو مي خواهد.
کد خبر: ۴۵۳۶۹۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۱۳

روایتی مادرانه از شهید «بهمن راکی‌زاده بختیاری»؛
من خواب دیدم که کوچه امان خیلی شلوغ است. انگار روز عاشورا بود.
کد خبر: ۴۵۳۵۶۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷

شهيد داود جريده
زماني كه رفته بود به جبهه و ديگر ما از داود خبري نداشته بوديم من خيلي ناراحت بودم و رفتم به مسجد گفتم خدايا اگر اين بچه شهيد شده به زودي به ما خبرش را بده چون كه همه ناراحت مي‌باشند مخصوصاً پدر شهيد همين كه من از مسجد آمدم شب خوابيدم و در خواب ديدم كه يك دسته سينه زني خيلي بزرگ دارند
کد خبر: ۴۵۳۵۳۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۷

در سالروز عروج شهید منتشر می شود؛
اگر من را دوست داشتید حالا با مادرم آن طور باشید.خلاصه اول خدا و بعد مادرم را به شماها می سپارم.
کد خبر: ۴۵۳۴۳۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۶

شهيد محمدرضا جديدي
شهيد محمدرضا جديدي در روز پانزدهم آبان سال 1367 در بيمارستان فرح و در شهر تهران پا به عرصه وجود گذاشت قبل تولد وي سه فرزند به دنيا آمده و مرده بودند لذا با تولد رضا مادر وي همان موقع ولادت نوزاد نذر كرد كه اي امام رضا اين پسر را برايم نگه دار نامش را رضا مي‌گذارم و هفت سال هم گدايش مي‌كنم و همين طور هم شد نيز موهاي وي را نذر امام رضا كرده بودند و برابرش پول به حرم مقدس حضرت رضا (ع) تقديم نمودند. از دوره ابتدايي در دبستان فرزانه برجندي تحصيل كرد و يك سال هم مردود شد و دوره راهنمايي را در مدرسه راهنمايي كمال وجودي به تحصيل پرداخت و سال سوم را مي‌خواند كه عازم جبهه نبرد حق عليه باطل شد. قبل از اينكه به جبهه برود به شهرستان ازنا و اليگودرز رفت و به كليه دوستان و اقوام فاميل سر مي‌زد و طلب حلاليت نمود همين طور بر در و ديوار مي‌نوشت شهيد قلب تاريخ است پشت قاب عكسش نوشته است شهيد اين شهيد بزرگوار بر دلش وحي شده بود كه روزي به فيض شهادت نائل مي‌شود كه اين چنين يادگارهاي آتشين بر جاي گذاشت.
کد خبر: ۴۵۳۳۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۴

زندگي نامه شهید ترابعلی جدیدی
آخرين خاطرات مادر شهيد ترابعلي جديدي كه از فرزندش دارد،از زماني كه شهيد براي خداحافظي مي آيد و خبر شهادت خود را در بيست روز ديگر مي دهد
کد خبر: ۴۵۳۳۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۴

شهيد به من گفت من 20000تومان دارم از شما مي‌خواهم مرا در يك تصميم ياري كني. اين مبلغ را براي بيماري مادرم بگذارم يا يك عروسي بگيرم. من هم از او خواستم، براي بيماري مادر اين پول را استفاده كند. شهيد به پدر و مادرش خيلي توجه داشت و براي آنها احترام زيادي قائل بودند...
کد خبر: ۴۵۳۳۳۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۰۲/۰۴