مادر شهید - صفحه 5

آخرین اخبار:
مادر شهید
خاطره‌‌ای از شهید «حسین روشی»

نوحه‌خوان امام حسین(ع) و سنگرساز دفاع مقدس

مادر شهید تعریف می‌کند: او نوحه‌خوان مراسم‌های امام حسین (ع) بود و ارادتی ویژه به اهل‌بیت (ع) داشت. عاشق علم و تقوا بود و پیروی از ولایت‌فقیه را بر خود واجب می‌دانست. وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود، تمام اختیارات را به خود او سپردیم.
نگاهی بر زندگی مادر شهید سیدحسین علم الهدی:

مرور کتاب «راز بی‌بی‌جان» در دومین نشست «کافه کتابخونا»

دومین نشست «کافه کتابخونا» با محوریت کتاب «راز بی‌بی‌جان» نوشته الناز عباسیان که به زندگی سیده بتول جزایری مادر شهید سید حسین علم الهدی می پردازد، سبک زندگی زن تراز انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار می دهد.

درد و دل مادر شهید قشمی با پیکر شهید خوش نام

یک کبوتر سبک بال از آسمان عشق، روز شنبه 17 آذر ماه روی شانه های مردم شیعه و سنی بزرگ ترین جزیره ایرانی خلیج فارس به خوش نامی و گمنامی مادر شهید ش حضرت زهرای مرضیه(س) بر روی دستان مردم روستای طولا تشییع و با لالایی و درد و دل عاشقانه مادر شهید «حسن ذاکری» در مقبره شهید گمنام این روستا آرام گرفت.
توسط نشر شاهد

خاطرات مادر شهید ایرج خرم جاه در «مادر آفتاب» خواندنی شد

کتاب «مادر آفتاب» خاطرات «حلیمه مهرانی» مادر شهید «ایرج خرم جاه»، به قلم «ثریا خرم جاه» از سوی «نشر شاهد» روانه بازار نشر شد.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

پسرم آرزوی شهادت داشت

شهید «آزاد مؤمنی» از شهدای دفاع مقدس استان ایلام است که آذرماه ۱۳۶۵ به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر گرانقدر شهید می‌گوید: پسرم آرزوی شهادت داشت و خوشحال بود که در راه اسلام جان خود را از دست داد.
به بهانه درگذشت مادر مکرمه شهیدان بسیجی شهرام، شهریار و رحمت‌الله نمکی/

برادران شهید نمکی را چقدر می‌شناسیم؟

همزمان با ایام پرفیض فاطمیه (س) بانوی مومنه و فرزانه، حاجیه خانم صدیقه آجیلی، ام‌الشهدای والامقام نمکی پس از قریب به 44 سال از شهادت مظلومانه فرزندانش رحلت نمود و به دیدار پسران شهیدش شتافت. برادران نمکی (شهرام، شهریار و رحمت‌الله) سال 59 در سنندج به اسارت ضدانقلاب در آمدند و در 29 اردیبهشت همان سال در منطقه (سنگ سیاه) در اطراف سنندج به شهادت رسیدند.

لحظه شهادت مرا صدا زد

مادر شهید «حمیدرضا ناظری» نقل می‌کند: «عادت داشت هر وقت وارد خانه می‌شد، صدا می‌زد: مادر! این بار هم فکر کردم آمده. وقتی خبر شهادتش را به ما دادند، فهمیدم همان لحظه‌ای به شهادت رسیده که من را صدا زده بود.»
خاطره‌‌ای از شهید «عیسی تاور»

توسل به شهید و شفای مادر

مادر شهید تعریف می‌کند: یک روز خیلی مریض بودم، هر دکتر و پزشکی که می‌رفتم مداوا نمی‌شدم، به شهیدم متوسل شدم. در عالم خواب یک لیوان آب به من داد که به شیرینی و زلالی آن آب تا به حال ندیده بودم
گفتگوی تصویری با مادر شهید «سید جعفر مظفری»

امام رضا (ع) پسرم را شفا داد

مادر شهید «سید جعفر مظفری» میگوید: دوساله بود که به مشهد رفتیم همانجا مریض شد تا حدی که داشت می‌مرد. بغلش کردم و رفتم سمت حرم، یهو یه آقایی جعفر رو گرفت و گذاشت بالای ضریح. بعد زیارت از در حرم در نیومده دیدم جعفرم خوب شده. اثری از مریضی تو وجودش نبود.

مادر شهید «حیدر قلی وهابیان» به فرزند شهیدش پیوست

حاجیه خانم «فاطمه شیروانی» مادر شهید «حیدر قلی وهابیان» به فرزند شهیدش پیوست.
خاطره‌‌ای از شهید «عبدالمجید قنبری باغستانی»

مادر شهید ی که فرزندش را به امام خمینی(ره) خُمس داد

مادر شهید تعریف می‌کند: شهید به من گفت؛ تو چند تا پسر داری، یکی را خمس بده به امام خمینی(ره). گفتم؛ من خمس داده‌ام تو برو برای امام خمینی(ره) خدمت کن.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

روایت مادری که پیش از خبر، شهادت فرزندش را حس کرد

مادر شهید «شیرعلی صالحی» می‌گوید: پسرم وقتی تصمیم گرفت به جبهه برود، رضایت من را نگرفت. بدون اطلاع من به تهران رفت و پس از یک سال به جبهه اعزام شد. شبی خواب دیدم که روی کوه نشسته‌ام و او به سمت دریا می‌رود. وقتی وارد آب شد، با صدای بلند فریاد زدم؛ "مادر، به سمت ساحل برگرد!" اما ناگهان از خواب پریدم. نزدیک ظهر بود که خبر شهادتش را برایم آوردند.
خاطره‌‌ای از شهید «ابراهیم مهیاری»

قولی که در مسیر ایثار به حقیقت پیوست

مادر شهید تعریف می‌کند: شهید در هر شرایطی کنارم بود تا در انجام کارها یاری‌ام کند و زحماتم را کمتر کند. او همیشه می‌گفت؛ "می‌خواهم شما را سربلند کنم." در نهایت نیز با شهادتش باعث افتخار و سربلندی من شد.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

وقتی فرزندم به جبهه رفت، فکر می‌کردم به مدرسه می‌رود

مادر شهید «رضا دهقانی دودوی» می‌گوید: زمانی که شهید می‌خواست به سربازی برود به من گفت که به مدرسه می‌رود. من و پدرش اطلاع نداشتیم که اسمش را برای جبهه هم نوشته است. یک روز خوابش را دیدم، تو خواب خداحافظی کرد و گفت؛ مادر اگر برنگشتم، دلگیر نباش.

مادر گرانقدر شهید «عبدالکریم رایانی» آسمانی شد

مادر گرانقدر شهید مفقودالاثر «عبدالکریم رایانی» پس از سال ها چشم انتظاری به فرزند شهیدش پیوست.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

پسرم همیشه در خواب‌هایم حضور دارد

مادر شهید «دادشاه اسلامی جوزانی» می‌گوید: پسرم خیلی مهربان بود، در امور مذهبی فعال بود و اهمیت زیادی به انجام فرایض دینی می‌داد. تو یک سالی که در جبهه حضور داشت، دو بار مرخصی گرفت و آمد و برای بار سوم که به جبهه رفت به شهادت رسید. هر وقت خوابش را می‌بینم حالم را می‌پرسد و برایم هدیه می‌آورد.
در دیدار با مادر شهید شاخص اصناف و بازاریان شهرستان ساوجبلاغ مطرح شد؛

شهید خلیل کشاورز شهید شاخص اصناف و بازاریان معرفی شد

رئیس اتاق اصناف شهرستان ساوجبلاغ خبر داد: «شهید والامقام خلیل کشاورز به عنوان شهید شاخص اصناف و بازاریان معرفی شده است و به طور قطع همه شهدا و ایثارگران ما با رشادت‌های خود نشان دادند که خصوصیات بارز و خاصی دارند که آن هم دفاع از میهن تا پای جان بود.»
خاطره‌‌ای از شهید «عبدالمجید قنبری باغستانی»

بازی کودکانه، سرآغاز حماسه‌ای بزرگ

مادر شهید تعریف می‌کند: حسینیه امام جعفر صادق(ع) مراسم تعزیعه‌خوانی بود، من و عبدالمجید هم شرکت می‌کردیم؛ وقتی به خانه برمی‌گشتیم می‌گفت: می‌خواهم شبیه‌خوان بشوم و نقش حضرت ابوالفضل(ع) را داشته باشم.
خاطرات شفاهی والدین شهدا

شهید با وجود سن کمش، همچون یک سرباز ایثارگر بود

مادر شهید «حسین عالی‌زاده» می‌گوید: شهید اخلاقش خیلی خوب بود و مرتب قرآن می‌خواند. خیلی دانا و فهیم بود. هفده سالش بود که داوطلبانه به جبهه رفت. هر چقدر می‌خواستم منصرفش کنم قبول نمی‌کرد. به شهید گفتم؛ مادر هنوز اسمت برای سربازی در نیامده و سنت کم است ولی چهره‌ات مانند یک سرباز است.
قسمت چهارم خاطرات شهید «مجید شحنه»

احساس کردم او هم مرا بوسید

مادر شهید «مجید شحنه» نقل می‌کند: «گفتم: خدایا! هر کدوم از بچه‌های من که به جبهه رفتن اسیر نشن! مرگشون رو شهادت قرار بده؛ من طاقت اسیر شدن اونا رو ندارم! جنازه مجید آمد. خم شدم و او را بوسیدم. احساس کردم او هم مرا بوسید.»
طراحی و تولید: ایران سامانه