خاطرات شهدا - صفحه 125

آخرین اخبار:
خاطرات شهدا
خاطره ای از شهید "سید محمد کدخدا"؛

اجابت دعای مادر

مادر شهید "سید محمد کدخدا" در خاطره ای می گوید: همیشه قبل از اعزام در گوشش آیت الکرسی می خواندم که سالم برگردد. آن بار مرا برد گلزار شهدا، گفت: ببین مامان، همه دوستام دارن شهید می شن، اما من خمپاره هم کنارم زمین بخوره، به خاطر دعای شما یه ترکش هم نمی خورم!

قلبم کنده شده است و دیگر میل به ماندن ندارم!

شهيد "حبيب روزیطلب"  در دفتر خاطراتش می نویسد: ...حالت های عجیب از حضور دائمیش و جلای قلبش را نمی گویم، تواضع عجیبی را که پیدا کرده بود نمی گویم. کلمه ای را که با همه وجودش به کار می برد می گویم. او می گفت: قلبم کنده شده است و دیگر میل به ماندن ندارم!...
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «11»

ثبت نام در دانشگاه یاسوج

شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: « اگه فردا تا قبل از ساعت 10 نورآباد برسم با برادرم مشهدی نجف که فردا می‌خواهد مادرم را ببرد یاسوج تا پایش را عمل کند با اون‌ها می‌روم یاسوج و دانشگاه ثبت‌نام خود را انجام می‌دهم و...» متن خاطره یازدهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «10»

برای رسیدن به هدف باید سختی ها را گذراند

شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «الآن که دارم نوک خودکار را به حرکت درمی‌آورم حالم بهتر از چند روز قبل هست و دلیلی که من توانستم حال خودم را بهتر جلوه دهم این بود که...» متن خاطره دهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «9»

می‌خواهد مرا زمین گیر کند!

شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «از خدا بخاطر اينكه من را وارد چنين مكاني كرد كمال تشكر را دارم و از او مي خواهم كه كمك كند تا شكر چنين نعمتي را در حد توان خود به جا آورم و از او درخواست دارم تا...» متن خاطره نهم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.
خاطره خودنوشت شهید عسکر زمانی «8»

دفترچه مثبت و منفی یک شهيد

شهید «عسکر زمانی» در دفتر خاطرات خود می‌نویسد: «بد نيست از دفترچه مثبت و منفي شهيدي هم يادكنيم و به خودمون در مورد يك كار مثبت و منفي بدهيم. مثلا نگاه به نامحرم كار بدي هست...» متن خاطره هشتم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

روایتی مادرانه از شهید سعید قدس

مادر شهید "سعید قدس" نقل می کند: «وقتی از پسرم سوال کردم چرا انقدر به جبهه می روی او جواب داد؛ مادر جان یک بسیجی رسالتش این است که همیشه در میدان های جنگ حضور داشته باشد تا به شهادت برسد.»

3 خاطره خواندنی از سردار شهید «رجبعلی بهتویی»

از آقای بهتویی پرسیدند که: چرا ازدواج نمی‌کنی و به دوران مجردی خاتمه نمی‌دهی؟ ایشان در جواب با خنده و خوشرویی فرمودند مگر داماد موقت... آنچه می‌خوانید 3 خاطره خواندنی از همرزم سردار شهید«رجبعلی بهتویی» است که همزمان با نیمه شعبان، سالروز ولادت باسعادت امام زمان(عج) تقدیم حضورتان می‌شود.

شهیدی که قاسم سلیمانی او را عامل آزادی شهر مهران می‌دانست

سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی در بخشی از خاطراتش ماجرای ترس شهید محمدحسین یوسف‌الهی از خداوند که باعث شد شهر مهران حفظ شود را بیان می‌کند.

سر ده روز برمی گردم

شهید "ابوالفضل زادخیر رحمت" اهل خطه شمال کشور است. هفدهم فروردین 42 در بابل به دنیا آمد. در رشته اقتصاد دیپلم گرفت. وی در نوزدهم فروردین 61 در خرمشهر به شهادت رسید. نوید شاهد سمنان در سالروز شهادت، مجموعه خاطراتی از این شهید والامقام را برای علاقمندان منتشر کرده است که "سر ده روز بر می گردم" یکی از این خاطرات است. توجه شما را به مطالعه این خاطرات جلب می کنیم.

داداش ناصر!

همه پنج‌شنبه‌ها که فرصت می‌کردم، سر مزارش می‌رفتم، طوری شده بود که دیگه کسی در خانه‌ ما این شهید را «سید ناصر سیاه‌پوش» خطاب نمی‌کردن و همه می‌گفتن "داداش ناصر" ... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات لیلا قربانی از دانشجویان دانشگاه بین‌المللی امام خمینی(س) قزوین است که تقدیم حضورتان می‌شود.

حسینعلی زنده ماند تا عاقبت شهید شود

مادر شهید "حسینعلی البرزی" نقل می کند:« پسرم بارها و بارها از مرگ نجات پیدا کرد تا به سن سربازی برسد و در جبهه های جنگ به شهادت برسد.»
اهميت روايت دفاع مقدس

راويان جنگ نبايد دفاع مقدس را تحريف کنند

گلعلى بابايى نام شناخته شده اى در حوزه ي مستند نويسى و خاطره نويسى دفاع مقدس است؛ کسى که خودش رزمنده ي گردان حبيب بن مظاهر و از شاهدين عينى صحنه هاى ماندگار جنگ بوده. براى همين به راحتى مى تواند اصطلاحات خاص جنگ را با قلم ظريف خود روايت کند. از طرفى او با آرشيوى غنى از خاطرات شفاهى روبه روست که با سبکى خاص آنها را به عنوان منابع تاريخ شفاهى انتخاب مى کند . به همين دليل ما براى شنيدن روايت هايى از جنگ و مناطق عملياتى با گلعلى بابايى هم صحبت شديم . هر چند او لابه لاى حر فهايش گريزى هم به کتاب هايش و نقل خاطراتى از ميان روايت هاى مکتوب آنها زد.

الدخیل الخمینی، الدخیل الخمینی!

صدای گلوله ناصر توی هوا پیچید، یک دفعه دیدیم نیروهایی که جلوی ما و حدود دو گروهان و تقریبا دویست نفر می‌شدند، دستهایشان را بالا بردند و گفتند... آنچه می‌خوانید بخشی از خاطرات همرزم شهید «سید ناصر سیاه‌پوش» است که تقدیم حضورتان می‌شود.

خاطره شهید بیضایی از حاج‌قاسم/ کسانی شهید می‌شوند که پرکارند

در حضور حاج قاسم برای عده‌ای حرف می‌زدم گفتم من اینطور فهمیدم که خداوند شهادت را به کسانی می‌دهد که پرکارند و شهدای ما در جنگ اینطور بودند. حاج‌قاسم حرفم را تأیید کرد و گفت بله همین طور بود.

شهیدی که ماجرای شهادتش را بیان کرد

شهید سید جلیل میرشفیعیان در دوران دفاع مقدس در حالی که لباس نو و تمیز به تن کرده بود، ماجرای شهادتش را برای همرزمانش بازگو می‌کند.
پیشنهاد کتاب برای شب‌های قرنطینه کرونایی:

«دشت شقایق‌ها»؛ خاطرات یک رزمنده در روزهای سخت جنگ تحمیلی

در کتاب «دشت شقایق‌ها» به قدم زدن سربازی پرداخته‌ام که در منطقه‌ای پر از گل‌های شقایق متفکرانه قدم می‌زند از آنجا که در مناطق دشت آزادگان، دهلران، فکه و نهرعنبر، فصل بهار زودتر خود را نشان می‌دهد جذابیت چند برابر می‌شود.

قاتل "شهيدمحمد طیبی فاضل پور" را به درک واصل کردیم

اسماعیل بیگی همرزم "شهيدمحمد طیبی فاضل پور"روایت می کند:" عملیات بیت المقدس با رمز یا مهدی ادر کنی آغاز شد سروان طیبی فاضل پورکه جلوی ما حرکت می کرد بر اثر تیر مستقیم دشمن به آرزوی دیرینه خود رسيد. قاتل فرمانده با همت یکی از سربازان به درک واصل شد."

ویژه نامه فرمانده شهید" حاج حامد یعقوب نژاد"

سایت نوید شاهد استان کرمانشاه ویژه نامه فرمانده شهید" حاج حامد یعقوب نژاد" که شامل مجموعه ای از زندگی نامه، وصیت نامه، خاطرات شهید و ... را در اختیار کاربران قرار داده است.

علیرضا عرب عامری شهید منطقه سردشت

برادر شهید عرب عامری نقل می کند: «به اتفاق پدرم برای دیدن برادرم به ارومیه رفته بودیم که هواپیماهای عراقی شهر را بمباران کردند. علی رضا، آن روز در آن حادثه جان سالم به در برد تا در منطقه سردشت به شهادت برسد.»
طراحی و تولید: ایران سامانه