این شهدا هستند که راه صحيح زيستن را در اين دنيا بعد از پيامبر و امامان به ما مي آموزند . آنها به ما ياد دادند که مي شود در اين بحبوحه زندگي سخت، درست و با هدف زيست. در ادامه زندگی نامه شهید "علی آریایی" را با هم می خوانیم.
شهید "اسماعیل بیک دامغانی"همیشه مردم را بر علیه رژیم طاغوت هدایت میکرد. او از افراد انقلابی و متعصب بود و فرهنگ شهادت را ترویج می داد و دست آخر هم خود شربت شهادت نوشید.
18 سال بیشتر نداشت، با وجود سن کمش فعالیت سیاسی و انقلابی داشت. تازه داماد بود و روز های آخر در خانه حنا به دست و پایش بست و راهی جبهه شد. او عاشق و شیفته شهادت بود.
شهید اسدی با شروع جنگ تحمیلی سعی در متقاعد کردن خانواده و دوستان خود داشت؛ بارها به آن ها گفته بود که مگر خون ما از جوانانی که در راه وطن و برای اسلام کشته می شوند رنگین تر است؟ ما هم باید برویم و اسلام را نجات دهیم، ما همه وظیفه داریم که از کشور و آب و خاک وطن خود دفاع کنیم.
شهید اسدی در وصیت نامه خود می گوید: "اگر لیاقت داشته باشیم در راه مبارزه با دشمنان کافر شهید خواهیم شد". او با کمال خضوع تاکید می کند که خود این لیاقت را در درونش نمی بیند.
"فاطمه رحیمی" همسر شهید اصغر رحیمی است که علاوه بر همسر، دو فرزندش رضا و رسول را فدای انقلاب کرده است. او همچنان مقاوم و صبور است و در گفتگو با نوید شاهد تهران بزرگ از عشق به شهادت در میان عزیزانش می گوید.
رئیس شورای اسلامی شهر تهران، ری و تجریش در این مراسم گفت: صدا و سیما باید برای معرفی شخصیت و انتشار اندیشههای آیتالله طالقانی برنامههای بیشتری تولید کند.
شهید الله کرمی از ابتدای ورود بنی صدر به دستگاه سیاسی کشور، به او اعتماد نداشت. او را مانند شاه خائن می شمرد. " تا مرگ شاه دوم نهضت ادامه دارد" شعار همیشگی اش بود.
شهید آقاجانی پس از انقلاب در مرکز آموزش عالی انقلاب اسلامی به ادامه تحصیل پرداخت. در حین تحصیل، عشق به جهاد و جبهه او را از کلاس درس به مدرسه عشق و جبهه نبرد کشاند.
شهید احمدی به تنهایی در مقابل منافقینی که قصد اهانت به جمهوری اسلامی و باورهای مردم مسلمان و رنج کشیده را داشتند ایستاد و بهای این ایستادگی اش را با شهادت گرفت.
شهید توکلی برای خدمت سربازی در ارتش ثبت نام کرد و خانواده اش را تا مدتی از تصمیم خود بی اطلاع گذاشت. در نهایت شبی حضرت ابوالفضل را در خواب دید که به او بشارت شهادت می دهد.
با وجود اینکه پدر شهید جنتی ترتیب کارهایش را داده بود تا خدمتش را در تهران بگذراند اما شهید جنتی با اراده و تصمیم شخصی داوطلبانه و بدون اطلاع به جبهه رفت تا از خاک میهنش دفاع کند.
شهید جنتی در وصیت نامه خود می گوید: انسان يک روز به دنيا مي آيد و يک روز هم از دنيا مي رود. در اين دنيا خوبي و بدي مي ماند، اين را هم بگويم که من بدي را با خود مي برم و از خداوند بخشنده و مهربان مي خواهم که مرا ببخشد و در روز قيامت، پيش روي شما رو سفيد بيرون آورد.