خاطرات دفاع مقدس - صفحه 19

آخرین اخبار:
خاطرات دفاع مقدس
شهید والامقام مسعود شحنه

«میوه های بهشتی» خاطراتی از شهید مسعود شحنه

چند تا سیب انداختن توی بشکه آب تا وقتی من می‌رم آب بیارم وسوسه بشم و اونا رو بخورم اما نخوردم
مراسم شب خاطره با حضور راویان انقلاب و دفاع مقدس

«شب خاطره» مراسم خاطرگویی به مناسبت دهه مبارک فجر و عملیات والفجر 8

پنج شنبه 1396/11/19 همزمان با نماز مغرب و عشاء, مسجد حضرت ابوالفضل (ع) شهرک بوستان
شهید والامقام مجید شحنه

تاثیر لقمه حلال از زبان مادر شهید مجید شحنه

گفتم:«خدایا! بچه هام کوچکن و نمی تونن کاری برای انقلاب کنن، کمک کن اینا که با نام حلال و زحمت کشیده بزرگ شدن در این راه قدم بردارن!».
به مناسبت سالگرد عروج عاشقانه جانباز شهید حاج علی شکر الهی

خاطراتی از جانباز شهید علی شکر الهی / هیچ چیزی مانع تلاش و موفقیت او نشد!

جانبازیش باعث نشد تلاشش رو از دست بده ، در زمینه های کار و تحصیل و... خلاصه هر کاری که وارد میشد موفق بود . ساعت ها روی ویلچر می نشست ، برای حرکت دادن ویلچر از کسی کمک نمیخواست! می گفت نمی خوام کسی به خاطر من اذیت بشه.
نویسنده یار محمد عرب عامری

«حدیث قرب»؛ خاطرات شهید حسن کاسبان

از ماشين پياده شد و آن ها را از هم جدا كرد. چند دقيقه اي با آن ها حرف زد و بعد از جيبش شكلات در آورد و به هر كدام يك شكلات داد. صورتشان را بوسيد. آنها هم صورت يك‌ديگر را بوسيدند و دنبال كارشان رفتند.
شهید والامقام محمود شاهورانی

توصیه شهید محمود شاهورانی / انقلابی ماندن مهمه!

خواهرم! حجاب برای زن ارزشه، هر قدر با حجاب‌تر باشین در جامعه، محبوب‌ترین
نویسنده سید فهمیه میر سید

«حدیث شهود»؛ خاطرات 5 شهید شهرستان دامغان

شهید حسین شعبانی ، شهید غلامرضا رسولی پور ، شهید محمد تقی خیمه ای ، شهید محمود بانی ، شهید نوروز علی فخریان

کتاب خاطرات سرلشکر صفوی از دوران دفاع مقدس منتشر می‌شود

دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا گفت: کتاب خاطراتم که مربوط به حوادث کردستان تا آزادسازی خرمشهر است، به زودی منتشر می‌شود.
شهید سید ابراهیم سیادت

سفارش شهید سید ابراهیم سیادت به نماز فرزندان

دخترمون رو از همین حالا با خودت به نماز جمعه ببر. سّید مصطفی رو هم با داداشم بفرست. از داداش خواستم که هر وقت به جلسه ی دعا یا نماز می ره اون رو با خود
نامه های ماندگار

مجموعه 25 برنامه رادیویی از شهدای استان خراسان رضوی ( سری دوم ) - شماره 25

نوید شاهد : مجموعه 25 برنامه رادیویی با موضوع نامه های به یادگار مانده از شهدای استان حراسان رضوی
نامه های ماندگار -

مجموعه 25 برنامه رادیویی از شهدای استان خراسان رضوی ( سری دوم ) - شماره 11

نوید شاهد : مجموعه 25 برنامه رادیویی با موضوع نامه های به یادگار مانده از شهدای استان خراسان رضوی
نامه های ماندگار -

مجموعه 25 برنامه رادیویی از شهدای استان خراسان رضوی ( سری دوم ) - شماره 10

نوید شاهد : مجموعه 25 برنامه رادیویی با موضوع نامه های به یادگار مانده از شهدای استان خراسان رضوی
نامه های ماندگار -

مجموعه 25 برنامه رادیویی از شهدای استان خراسان رضوی ( سری دوم ) - شماره 9

نوید شاهد : مجموعه 25 برنامه رادیویی با موضوع نامه های به یادگار مانده از شهدای استان خراسان رضوی
نامه های ماندگار -

مجموعه 25 برنامه رادیویی از شهدای استان خراسان رضوی ( سری دوم ) - شماره 8

نوید شاهد : مجموعه 25 برنامه رادیویی با موضوع نامه های به یادگار مانده از شهدای استان خراسان رضوی
نامه های ماندگار -

مجموعه 25 برنامه رادیویی از شهدای استان خراسان رضوی ( سری دوم ) - شماره 7

نوید شاهد : مجموعه 25 برنامه رادیویی با موضوع نامه های به یادگار مانده از شهدای استان خراسان رضوی
نامه های ماندگار -

مجموعه 25 برنامه رادیویی از شهدای استان خراسان رضوی ( سری دوم ) - شماره6

نوید شاهد : مجموعه 25 برنامه رادیویی با موضوع نامه های به یادگار مانده از شهدای استان خراسان رضوی
نامه های ماندگار -

مجموعه 25 برنامه رادیویی از شهدای استان خراسان رضوی ( سری دوم ) - شماره5

نوید شاهد : مجموعه 25 برنامه رادیویی با موضوع نامه های به یادگار مانده از شهدای استان خراسان رضوی
نویسنده محمد عزیزی

«حدیث آرزومندی»؛ زندگینامه سردار شهید حسن شوکت پور

شوکت پور پس از گفتن این حرف ها به طرف آنان دوید. عزیزی هم پشت سرش بود. به انها که رسیدند کمکشان کردند تا از داخل باتلاق نجات پیدا کنند. فقط یک نفر از رزمندگان درون باتلاق ماند و هر کاریمی کرد نمی توانست خود را به آن سمت که حسن می گفت بکشاند و هر لحظه بیشتر در باتلاق فرو می رفت و فریاد می کشید: «کمک!کمک!»
شهید والامقام حسین سنگسری

شهید حسین سنگسری مادرش را پیش فاطمه (س) رو سپید کرد

وضو گرفتم و دو رکعت نماز شکر خواندم. آخر پسرم عاقبت به خیر شده بود. بارها از او خواستم که پیش فاطمه ی زهرا رو سفیدم کند.

می خواهم غواصم را نجات دهم/ شهید عباس يزداني

گفتم:«می خواهی چه کار کنی؟! اگر پایین بروی، تو هم دچار گرداب می شوی.» گفت:«می خواهم غواصم را نجات دهم، باید نجاتش دهم.»
طراحی و تولید: ایران سامانه