خاطرات - صفحه 81

آخرین اخبار:
خاطرات

دفتر خاطرات - در كنار امام

نوید شاهد: امام(ره) را به تركيه تبعيد كرده بودند من تصميم گرفتم به همراه يكي از دوستان خود را به نجف برسانم تا شايد بتوانم ارتباطي با ايشان برقرار كنم. لذا به اهواز رفتم و از آنجا به خرمشهر و بالاخره به هر زحمتي كه بود به طور قاچاقي از آب رد شده و از مرز گذشتم و وارد عراق شدم.

دفتر خاطرات - احترام عراقي ها

نوید شاهد: حجت الاسلام ابوترابي اخلاقي عالي داشت و حتي در زمان اسارت خود در اردوگاه شاهد بودم كه نيروهاي بعثي به رغم اعمال شكنجه هاي جسمي و روحي طاقت فرسا در مورد ايشان ، براي وي احترام خاصي قائل بودند.

دفتر خاطرات - مشورت در کارها

نوید شاهد: در يكي از همين تظاهرات ها در خيابان فردوسي ايلام بر اثر تيراندازي مأموران از ناحيه ي پا مجروح مي شود و بدين صورت او يكي از اولين جانبازان انقلاب شد.

دفتر خاطرات - کار برای رضای خدا

نوید شاهد: شهيدعلي به نيروهاي تحت امرش گفته بود، كه شما در اين جا بمانيد تا من ابتدا همراه اين ها بروم و كار شناسايي اين بچه ها را به پايان برسانم و سپس مأموريت خودمان را انجام مي دهيم.

شب شناسايي - منطقه شاخ شمیران

نوید شاهد: برادران اطلاعات- عمليات به فرماندهي شهيد علي بسطامي در منطقه ي شاخ شميران(در كردستان عراق) مشغول شناسايي بودند و دشمن در منطقه ي مذكور، بسيار احساس خطر مي كرد و هر شب خط دفاعي خود را تجهيز مي نمود

دفتر خاطرات - بيا بالا خيس نشي!

نوید شاهد: يك شب به هم راه شهيد علي و شهيد انوري، علي كمال پيمان، عبدالرحمن رحيم پور و حاج يوسف اميدي به شناسايي رفتيم.

دفتر خاطرات - نماز اول وقت

نوید شاهد: سميناري در منطقه برگزار كرده بوديم. بچه ها از گروه هاي مختلف توپخانه در آنجا حضور داشتند.

دفتر خاطرات - ناخالصي عمل

نوید شاهد: گفت: ميدانيد، ناخالص بودن عمل، نقطه شروعي دارد. من نميخواهم اين عمل نقطه شروعي در زندگي من باشد.
طراحی و تولید: ایران سامانه