خاطرات - صفحه 61

آخرین اخبار:
خاطرات
شهید آذر ماه

شهید قاسم آقا صادق مقدم به روایت از اعضای خانواده

شهید قاسم آقا صادق مقدم فرزند محمد در سال 1341 در خلجستان قم دیده به جهان گشود. او در تاریخ 25/9/60 در منطقه عملیاتی گیلانغرب در نبرد موفقیت آمیز رزمندگان پرتوان اسلام بر علیه کفر جهانی صدام کافر مفقودالاثر گردید.
خاطراتی از فرمانده پايگاه هاي مقاومت حوزه سلماس

خاطرات ناد علی برادر شهید غلامعلی مهدیزاده

زماني كه در شهرستان سلماس مشغول تحصيل بود، دوستان ايشان مي آمدند و به ما مي گفتند كه پسرتان عكس هاي شاه را از روي ديوارها مي كند و در يك جاي مخفي آنها را پاره مي كند.
شهید آذر ماه

خاطرات شهید رضا جوزدانی به روایت از مادر

شهید رضا جوزدانی فرزند قدرت الله در سال 1340 در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 20/9/60 در منطقه عملیاتی گیلانغرب بر اثر اصابت ترکش دشمن صهیونیستی عراق به فیض عظیم شهادت نائل و به لقاءالله پیوست.
شهید آذر ماه

خاطرات ی از شهید دریا دل رضا جابری فردوئی

شهید رضا جابری فردوئی فرزند حسین در سال 1332 در روستای فردو از توابع قم چشم به جهان گشود. او در تاریخ 16/9/60 در جبهه تپه چشمه به علت اصابت گلوله به درجه رفیع شهادت نائل و به لقاءالله پیوست.
به مناسبت روز دانشجو؛

خاطرات ی از شهید غلام عباس کمیلی

در یادواره روز دانشجو امروز یادی می کنیم از شهید غلام عباس کمیلی دانشجوی رشته پزشکی که با شروع انقلاب اسلامی به ایران برگشت و قطره ای از این دریای خروشان شد باید دید که این دریا چه قطره های بزرگ و درخشانی را در خود جای داده است

عکس و تصویر خاطره ای از شهید قدرت الله سالاری به روایت مادرش

شهید قدرت الله سالاري ‌سردري می باشد این شهید گرانقدر در تاریخ يازدهم آذر 1344، در روستاي سردر از توابع شهرستان حاجي‌آباد ديده به جهان گشود. به همین مناسبت عکس و تصویر خاطره ای که توسط مادرش نقل شده است منتشر می گردد

9 روایت از جانباز شهید وهب اصغری راد در سالروز شهادت

در عملیات قادر در منطقه ای بنام مریوان، اصغری بیسیم چی شهید کاوه بود. این اولین عملیاتی بود که هم عراقی ها و هم کمونیستها در آن درگیر بودند.

نهج البلاغه

لبخندی زیبا جمله ای از نهج البلاغه را برایمان گفت: اگر مرگ برسد چه در نوک کوه ها و یا دقعر دریاها باشی، تو را در خواهد گرفت.

روایت شهید علی صیاد شیرازی از طلبه شهید محمدرضا جعفر پیشه

شب بود و حسابی برف باریده بود. نود سانتی متری می شد. یک مرتبه متوجه شدیم از محمدرضا خبری نیست.

مروری بر خاطرات شهید علی رضابراتی در سالروز شهادتش

شهید علی رضا یک روز که ماخبر نداشتیم رفته بود با همه فامیل وآشنایان خداحافظی کرده بود، حتی با کسانی که سالها در قهر بودیم نیز خداحافظی کرده بود...

خاطرات ی از شهید مختار سگوندی از شهدای آذر ماه

شهید مختار سگوندی فرزند جبار در سال 1343 در عراق چشم به جهان گشود. او در تاریخ 9/9/60 در حمله بستان شرکت داشته در حین پیشروی به سوی دشمن جهت آزادسازی بستان از ناحیه دشمن مورد اصابت گلوله تانک از ناحیه دست و پا قرار گرفته و به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید آذر ماه

خاطرات شهید محمد حسین تسخیری؛ از خیابان ژاله تا داستان عروج

شهید محمدحسین تسخیری فرزند علی اکبر در سال 1326 در نجف دیده به جهان گشود. او در تاریخ 9/9/60 در جبهه بستان در نبرد حق علیه باطل به دست مزدوران بعثی به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

سَر و سِر؛ به روایت همرزم طلبه شهید حسین احمدی

وقتی او را از سجده طولانی اش بلند کردیم، دیدیم خاک از اشک او گل شده و چهره اش گل آلود!

مسعود کجا شهید شده؟

به بیمارستان ایرانشهر رفتم. دلم خیلی شور می زد، حال بدی داشتم. چهره جدی مسعود با لباس سپاهی در شب عروسی اش در نظرم آمد.

خاطرات مادری از دخترمهربان شهیدش

صبح روز آن حادثه وحشتناک و دردناک که دخترم به شهادت رسید، به من گفت كه مادر جان بسیار دوست دارم با لباس اسلامي و پوشش اسلامي در مدرسه حضور یابم
خاطرات خواهر رزمنده مریم تاج الدینی

شاهد یک حماسه

یک شب به اتاق مجروحی که تمام بدنش باندپیچی بود رفتم. او را نشناختم، رفتم کنار تختش هر چه با او حرف زدم، جواب نداد، فقط قطرات اشک از چشمانش سرازیر بود
جلوگیری از اصراف

خاطرات شهید والامقام نوروز علی اکبری

مراقب باشین! بابت همین سوزنم می پرسن
تنها رستگاران واقعی جهادگران با نفس هستند

پوستر / وصیت نامه عارفانه از شهید نوروز علی امیر فخریان

از آن موقع که آفریده شده اید چه لذتی از زندگانی برده اید که آن لذت در وجود شما باشد و از بین نرفته باشد؟!

خاطرات متفاوت از شهیدی که همیشه خنده به لب داشت

دوستان ديگر روحيات او را مي‌شناختند. همه از خنده به خودشان مي‌پيچيدند.
جانباز بهروز عسگری نژاد

مروری بر خاطرات جانباز سرافراز بهروز عسگری نژاد در سالروز ولادت ایشان

درتاریخ 24/1/64 درمحورکانی باغ- لیک بین (کردستان) مسئول تامین محور بودم دونفر از هرزمان بنام محمد کوچکیان وکیومرث رنجبر از نیروهای فوق العاده گردان 172 لشگر 23 بودند وبرای چک وخنثی سازی جاده آمده بودند...
طراحی و تولید: ایران سامانه