خاطرات - صفحه 27

آخرین اخبار:
خاطرات
مروری بر خاطراتی از شهید محمد امینی

شهید محمد امینی در خاطرات ناتمام دو خواهرش

سرباز شهید محمد امینی فرزند محمود علی در هیجدهمین روز آخرین ماه پاییز سال 1346 در خانواده مذهبی و سنتی در تهران چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را تا نیمه های سال دوم متوسطه در هنرستان در رشته مورد علاقه اش رشته برق و الکترونیک ادامه داد محمد به رشته تحصیلی خود به قدری علاقمند بود که در اوقات بیکاری به سیم کشی ساختمانهای در حال ساخت می پرداخت که با توجه به ؟؟؟ کف دستانش زخم بود. محمد علیرغم من کمش در اوایل جنگ تحمیلی عضو بسیج مسجد محل بود که اکثر شب ها به همراه دوستانش به گشت شبانه می پرداخت با توجه به اینکه خانواده به تحصیلی وی اهمیت زیادی قائل بودند و معتقد بودند که تحصیل برای دانش آموزان در اولویت قرار دارد محمد تمام این کارها را پنهانی و دور از چشم آنها انجام می داد زمانیکه چند تن از همکلاسیها و معلم های هنرستان محل تحصیل محمد به جبهه اعزام و به شهادت رسیدند محمد تصمیم به ترک تحصیل گرفت و در پاسخ به سوال اطرافیان می گفت خون من ؟؟؟ کدام از اینها رنگین تر نیست اگر امثال من این کاررا نکنند دشمن تا خانه های ما رده پیدا می کند و خودرو جهت اعزام به خدمت مقدس سربای معرفی کرد در تاریخ 25/8/65 به عجب شیر و بعد به نقده و پیرانشهر و حاج عمران اعزام شد و در تاریخ 13/11/66 در منطقه حاج عمران به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

«پناهگاه بی پناه»؛ خاطرات تلخ یک پرستار از بمباران وحشتناک پارک شیرین کرمانشاه

فرمان جلیلیان، از پرسنل اتاق عمل بیمارستان 520 ارتش می گوید: زخمی زیادی را به بیمارستان آورده بودند. جوانی بود که دو دست و دو پایش را قطع و چشمش را هم تخلیه کردیم. تمام بدنش از بین رفته بود. نمی شد کاری برایش کرد اما ما تلاشمان را کردیم. شکم و قلبش زیاد آسیب ندیده بود، اما دست ها و پاهایش نابود شده بودند.
خاطرات سردار شهیدعلی معمارحسن آبادی

بلوچها علی را تنها نگذاشتند

شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
خاطرات سردار شهید علی معمار

نگین حلقه عزاداران سیدالشهدا (ع)

شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
سردار شهید علی معمار

خاطرات ی چنداز سردار شهید علی معمار

شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
سردار شهید علی معمار حسن آبادی

مروری بر زندگی و خاطرات سردار شهید علی معمار حسن آبادی

شهیدعلی معمارحسن آبادی، يكم شهريور 1343، درروستاي حسن آباد از توابع شهرستان کاشان چشم به جهان گشود. پدرش اصغر، کارمند آموزش و پرورش بود و مادرش شايسته نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته اقتصاد درس خواند و دیپلم گرفت. پاسدار وظیفه بود. سال1362 ازدواج کرد و صاحب سه دختر شد. دهم دي 1373، با سمت مسئول قرارگاه جنوب در جلگه چاه هاشم ایرانشهر بر اثر اصابت گلوله هنگام درگیری با اشرار و قاچاقچيان شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای فیض واقع است.
خاطرات جهادگران استان کرمان؛

خلق حماسه پشت خاکریز!

بچه ها گفتند: تو ديشب بدون اينكه خودت هم بداني، رفتي پشت خاكريز دشمن و جلوي آب را بستي. ما هم ديشب نمي دانستيم تو كجايي و داري چه كار مي كني؛ اما امروز كه آب قطع شد، فهميديم كه ديشب کار تو بوده!
خاطراتی از شهید محمد هادی مخلصی

پاداش بخاطر خواندن نماز !!

نوید شاهد سمنان: محمدهادی مخلصی بیستم خرداد 1334، در شهرستان سمنان چشم به جهان گشود. پدرش علی‏محمد و مادرش طلعت نام داشت. تا پايان دوره کارشناسی در رشته ریاضی درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هجدهم آذر1359، در سوسنگرد بر اثر اصابت ترکش توپ به شهادت رسید. اثری از پیکرش به دست نیامد.
خاطراتی از شهید رحیم ذبیحی

جایگاه نماز در نگاه شهید رحیم ذبیحی

نوید شاهد سمنان: رحیم ذبیحی بیست و هفتم شهریور 1331، در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش قاسمعلی و مادرش خورشید نام داشت. تا سوم ابتدایی درس خواند. راننده بود. از سوی جهاد سازندگی در جبهه حضور یافت. بیستم آذر 1364، با سمت راننده کامیون در هورالعظیم عراق بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای امامزاده یحیای زادگاهش قرار دارد.
شهید علی اکبر غیرتی

مروری بر خاطرات وسبک زندگی شهید علی اکبر غیرتی

شهیدعلی اکبر غیرتی آرانی، دهم آذر 1342، در شهرستان آران و بیدگل چشم به جهان گشود. پدرش آقامحمد، و مادرش ايران نام داشت. دانش آموز دوم راهنمایی بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. بيست و دوم آذر 1360، در گیلانغرب بر اثر اصابت ترکش توسط نیروهای عراقی شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده محمد هلال بن علی (ع) زادگاهش واقع است.
خاطرات;

ﺷﻬﻴﺪ فریدون خورموج از حال محتاجان غافل نمی شد

ﺷﻬﻴﺪ فریدون خورموجی در ﺳﻦ ۶ ﺳﺎلگی وارد دﺑﺴﺘﺎن اﻣﺮ الله ﺷﺠﺎﻋﻰ ﻓﺮد ﺷﺪ و ﭘﺲ از ﭘﺎیان دورﻩ اﺑﺘﺪایی وارد ﻣﺪرﺳﻪ راهنمایی ﻣﺪرس ﮔﺮدید که تا ﺳﺎل ﺳﻮم راهنمایی در ﺁﻧﺠﺎ ﻣﺸﻐﻮل ﺑﻪ تدریس ﺑودﻩ و در تاریخ ۶۷/۴/۴ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ اﻋﺰام و ﻣﻔﻘﻮد اﻻﺛﺮ ﮔﺮدید.

پیرامون شهید «سیدحمید میرافضلی»/ سید پابرهنه

ازش پرسیدم چرا با پای برهنه راه می‌ری سید...؟ گفت: «برای پس گرفتن این زمین خون داده شده. این زمین احترام داره و خون بچه‌ها روش ریخته شده، آدم باید با پای برهنه روش راه بره.»
به بهانه 18 آذر؛ سالروز معرفی عراق به عنوان آغازگر جنگ بر علیه ایران؛

خاطرات سرهنگ بازنشسته توپخانه ستاد «احمد شاه حیدری پور» /بخش پایانی

دکتر چمران بی حد و حساب از نظر جسمی لاغر بود. درذهنم خطور کرد، ایشان جایگاهی مانند وزارت دفاع و کرسی مجلس شورای اسلامی را رسماٌ عهده دار بود ولی هیچ گاه تمایلی به دل کندن ازحضور درجبهه ها نداشت، او زخمی شده بود و از ناحیه ی پا ناراحت بود.
به بهانه 18 آذر، سالروز معرفی عراق به عنوان آغازگر جنگ تحمیلی؛

خاطرات سرهنگ بازنشسته توپخانه ستاد «احمد شاه حیدری پور» /بخش نخست

قرارگاه اروند به فرماندهی نیروی دریایی هر روز نامه هایی را دال بر احتمال حمله ی دشمن به ما ابلاغ می کرد ولی هیچ گونه پیش بینی پدافندی اعمال نمی گردید.
سردار شهید حاج حسن شوکت پور مردی که رحلت امام را تاب نیاورد

یادداشتی منتشر نشده از مرحوم رسول ملاقلی پور در وصف شهید شوکت پور

جواب داد:‌رسول خيلي دلم مي‌خواهد استراحت كنم ولي نمي‌شود. بدون اين كه بخواهم در زندگي براي عده‌اي تكيه گاه شده‌ام. مي‌ترسم من بيفتم آنها هم بيفتند. مجبورم تا آخرين لحظه‌اي كه زنده‌ام سر پا بايستم. بعد هم رسول جان! خدا يك برگ مأموريت به ما داده كه باشيم. وقتي هم برگ مرخصي را داد كه خوب مي‌رويم
شهید علی اکبر یاالله

مروری بر زندگی شهید علی اکبر یاالله

شهید علی اکبر یاالله نهم خردادماه 1343 در کاشان به دنیا آمد .پدرش کارگرکارخانه حریر و مخمل کاشان و مادرش خانه دار بود .هفتم آذرماه 1360 در درگیری با اشرار در جاده نیک شهر –چابهار بر اثر اصابت گلوله به دیدار معشوق خویش شتافت و در گلزار شهدای دارالسلام کاشان به خاک سپرده شد.
شهید صادق قاسمیان

زندگی نامه و خاطرات شهید صادق قاسمیان/صوت نگار

شهید صادق قاسمیان، يكم فروردين 1345، در شهر طالخونچه از توابع شهرستان مبارکه چشم به جهان گشود. پدرش مصطفی، کشاورز بود و مادرش جواهر نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. حسابدار قرض الحسنه حضرت قائم بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور يافت. شانزدهم اسفند 1362، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش شهيد شد. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش واقع است.
به مناسبت سالروز ولادت روحانی شهید «علی ایرانمنش»:

لباس روحانیت را به کت و شلوار دامادی ترجیح داد!

هنگام ازدواج آقای ایرانمنش یکی از نزدیکان به او گفته بودند که با لباس روحانیت وارد مجلس عروسی نشود و آن لباس را در بیاورد، اما ایشان قبول نکردند و با همان لباس مقدس روحانیت در مراسم عروسی حاضر شدند و مراسم ازدواج ما بسیار ساده برگزار شد.

12 روایت خواندنی از "شهید حسین اخلاصی زنگنه"

در عملیات مسلم ابن عقیل قرار بود شبانه به شهر مندلی عراق وارد شویم، شهید حسین اخلاصی زنگنه- که بچه های رزمنده را با نام گلاب صدا می زد قبل از حرکت ، اورکت خود را از تن بیرون آورده و به مسئول خود داد. من به او گفتم: گلاب، شب مندلی خیلی سرد است و او جواب داد: گلاب! من که امشب شهید می شوم، چرا مدیون بیت المال باشم؟
خاطره خود نوشت سرباز شهید «شعبانعلی عنبری محمود»؛

غریبانه های سرباز شهید؛ از کودکی تا دفاع از وطن

از اين رو معاشرت با غريبان بي كسان و تهديدستان را دوست داشتم. رازهاي نهفته دلم را در زندگي آنها مي يافتم تا مي توانستم به مظلومان به اندازه خودم كمك مي كردم.
طراحی و تولید: ایران سامانه