به مناسبت سالروز شهادت شهید «محمود محبحسینی» دستنوشته این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود. در گزیدهای از دستنوشتههای شهید در وصیتنامهاش میخوانیم: «مادر! چه نعمتی بالاتر از شهادت! پس به پاس این محبت بزرگ الهی، نماز به پای دار و شکرگزار خدا باش.»
کیف را از من گرفت و گفت: «انشاءالله هشت روز دیگه برمیگردم!»
بعد هم تأکید کرد و گفت: «مطمئن باش خانم! فقط هشت روز!» روز هشتم من و بچهها منتظر آمدنش بودیم. همان روز خبر شهادتش را برایمان آوردند.
خواهر شهید «محمود محبحسینی» نقل میکند: «گریه میکرد و فریاد میزد: دستم میلرزه بابا! نگاه کن. همان دستی که دکتر گفته بود چند بار عمل دارد. روز نیمه شعبان بود و پدر حین چراغانی کوچه، متوسل به امام زمان(عج) شده بود.»
«داود قدس» میگوید: «حاج مرتضی سعدالدین در خانوادهای با ایمان، سادهزیست، کشاورز و زحمتکش رشد کرد. اگر کاری به ایشان بسپارید، بسیار با طمانینه و حوصلهای مثالزدنی آن را پیش میبرد. در کاروانهای راهیان نور نقش پررنگی دارد. وقتی جوانان با شبههای روبهرو میشوند، با مثالهای شیرین از روزهای دفاع مقدس و خاطرات شهدا، پاسخشان را میدهد و بسیاری از ابهامات را از دلها میزداید.»
شهید «منوچهر رامه» هفتم مهرماه ۱۳۳۸ در روستای رامه پایین از توابع شهرستان آرادان به دنیا آمد. پدرش به فرمان امام و شروع جنگ از او خواست به خدمت برود. به منطقه دشتعباس و پل کرخه اعزام گردید. در عملیات فتحالمبین با تیر مستقیم دشمن به شهادت رسید.
مادر شهید «محمود محبحسینی» نقل میکند: «غذا را سرد میکشید توی بشقاب و با ولع میخورد. رنگ چهرهاش نشان میداد ضعف کرده است. گفتم: چرا چیزی نخوردی؟ گفت: پول به اندازه نداشتم واسه همه بخرم. آخه همه گرسنه بودن، دلم رضایت نداد تنهایی چیزی بخورم.»
خواهرزاده شهید «الیاس میرعبدالله» نقل میکند: «پدربزرگ راضی نمیشد بیاد کربلا. از دایی الیاس کمک گرفتم. چند روز بعد عنایت شهید باعث شد پدربزرگ راضی شود برود کربلا.»
به مناسبت سالگرد ولادت شهید «اسماعیل معینیان»، ویژهنامه این شهید گرانقدر شامل زندگی، وصیتنامه، خاطرات، نامه و معرفی کتاب برای علاقهمندان منتشر میشود.
شهید «علی خلمی» هفدهم مهرماه ۱۳۳۶ در روستای سرسبز کلاتهرودبار دامغان به دنیا آمد. سینه پرمهرش به عشق مولا علی(ع) و ائمه اطهار(ع) میتپید. خوش به حال علی که حق نامش را مردانه ادا کرد. چهارم دیماه ۱۳۶۵ در منطقه عملیاتی شلمچه، کربلای چهار به شهادت رسید.
به مناسبت سالروز شهادت شهید «ابوالفضل شاهحسینی» دستنوشته این شهید گرانقدر برای علاقهمندان منتشر میشود. در گزیدهای از دستنوشتههای شهید در وصیتنامهاش میخوانیم: «شما مردم غیور ایران! فقط به اسلام و مسلمین فکر کنید و پیرو رهبر خود باشید.»
مادر شهید «الیاس میرعبدالله» نقل میکند: «بنیاد شهید چند قلم جنس داد، اما من نگرفتم. همسایهمان الیاس را خواب دید که به او گفت: به مادرم بگو: هرچی که او نگیره، من اینجا براش ذخیره میکنم.»
خواهر شهید «حسین طاهری» نقل میکند: «پشت سرش ایستادم و نمازم را به او اقتدا کردم. آنقدر کلمات نماز را زیبا و دلنشین ادا میکرد که هنوز هم با گذشت سالها، حضورش را سر سجادهام احساس میکنم.»