خاطرات شفاهی - صفحه 2

آخرین اخبار:
خاطرات شفاهی

فیلم| از پاسداری تا اسارت ۹۱‌ماهه؛ روایت جانباز سید جعفر میرهادی از حضور در جبهه و تحمل سال‌ها زندان بعثی‌ها

"سید جعفر میرهادی"، از جانبازان و آزادگان دوران دفاع مقدس، در روایت خود از ورود به سپاه پاسداران در سال ۱۳۵۸، مأموریت‌هایش در تهران و قم و نهایتاً اعزام به جبهه‌ها سخن گفت؛ او در عملیات والفجر مقدماتی مجروح و سپس به مدت بیش از هفت سال در اسارت نیروهای بعثی عراق بود.
خاطرات شفاهی/

روز ۲۲ بهمن خبر شهادتش آمد

مادر شهید علی عدالت‌جو گفت: «پسرم روز ۱۲ بهمن شهید شده بود و روز ۲۲ بهمن در جشن پیروزی انقلاب اسلامی، خبر شهادتش آمد.»
خاطرات شفاهی/

پیمان بسته بود و رفته بود که بماند

پدر شهید آصف ترابی می‌گوید: «پس از اتمام دوران سربازی نتوانستم مانع رفتنش بشوم؛ می‌گفت حتی زنان سرزمینم در این نهضت شرکت می‌کنند من نمی‌توانم بمانم و تماشا کنم. او پیمان بسته بود و رفت که بماند.»
خاطرات شفاهی جانبازان؛

گوش‌به‌فرمان رهبری باشید

حمیدرضا پورقربان، جانباز و آزاده سرافراز با اشاره به سخن مرحوم آیت‌الله حسن‌زاده آملی گفت: «آیت‌الله حسن‌زاده فرمودند: گوش‌تان به فرمان رهبر باشد، چرا که ایشان گوششان به فرمان حجت‌بن‌الحسن (عج) است.»
آرزویم شهادت در روز جمعه است

شهیدی که شب قبل فال شهادت گرفت و صبح به وصال رسید

پرویز باپیری، نوجوان بسیجی اهل شیخ مکان، شب جمعه پیش از شهادتش برای همرزمانش فال گرفت و با شوق گفت: «فردا صبح من شهید می‌شوم». صبح جمعه هفتم اسفند ۱۳۶۶، پیش‌بینی‌اش به حقیقت پیوست و با اصابت تیر دشمن در جبهه مهران به وصال رسید.

این نظام با خون شهدا بنا شده، جوانان باید ادامه‌دهنده راه باشند

همسر شهید «خلیل ملکی» می‌گوید: این نظام با خون شهدا بنا شده، جوانان باید ادامه‌دهنده راه باشند.

فیلم| روایتگری جانباز محمد کمانی از عشق به شهادت

جانباز ۲۵ درصد، محمد کمانی، از دل روستای کشاورزی لکان برخاست و با شور ایمان و عشق به شهادت، مسیر پاسداری از انقلاب را برگزید. پدر نگران از زمین و زراعت بود، اما پسر سودای آسمان در سر داشت.

از کفن‌پوشان انقلاب تا رزمندگان جبهه‌ها؛ روایت غلامعلی محمودی از روزهای ایمان و ایثار

فیلم کوتاه «مصاحبه با جانباز غلامعلی محمودی (۴۰ درصد)» روایت نوجوانی است که از دل تظاهرات انقلاب برخاست و در نوجوانی با ایمان و شجاعت، پا به میدان دفاع مقدس گذاشت؛ نسلی که فرماندهانش پیشاپیش صف می‌رفتند و از «بیایید» گفتن‌شان درس انسانیت می‌دادند.

از روستای لیلان تا جزیره مجنون؛ نوجوانی که عشق کربلا او را به جبهه کشاند

جانباز ۲۰ درصد، علی‌اصغر عبدی، فرزند محمدولی و متولد دهم اردیبهشت ۱۳۴۲ در روستای لیلان از شهرستان خمین است. او در عملیات‌های جزیره مجنون و کربلای یک در مهران مجروح شد و به افتخار جانبازی نائل آمد.

از کارگری در تهران تا جبهه‌های فکه؛ روایت جانباز عزت‌الله ریگایی از ایمان، تکلیف و ایثار

فیلم کوتاه «مصاحبه با جانباز عزت‌الله ریگایی (۲۵ درصد)» روایت زندگی مردی است از تبار زحمت و ایمان که از کودکی در سختی رشد کرد، اما در روزهای انقلاب و دفاع مقدس، با باور به تکلیف الهی، پای در راه جهاد گذاشت و یادگار زخمی از آن روزهای آتش و عشق بر تن دارد.

فیلم| روایت جانباز عباس محمدی از روزهای انقلاب تا عملیات محرم؛ از زندان شهربانی تا جبهه‌های جنگ

فیلم کوتاه «مصاحبه با جانباز عباس محمدی » مروری است بر زندگی جوانی کشاورززاده که از روزهای دستگیری در دوران طاغوت تا مجروحیت در جبهه‌های سردشت و عملیات محرم، مسیر ایمان، مجاهدت و ازخودگذشتگی را با صبر و شکر طی کرده است.

فیلم| روایت سید مسعود شریفی از روزهای شور و شوق انقلابی تا آتش سنگین عملیات بستان

فیلم کوتاه «مصاحبه با جانباز سید مسعود شریفی » بازگوکننده‌ی خاطرات جوانی پرشور است که از تظاهرات روزهای انقلاب در خمین تا خط مقدم جبهه‌های کردستان و بستان، با ایمان و عشق به وطن قدم گذاشت و طعم ایثار را با تمام وجود چشید.

فیلم| روایت جانباز داود محمدی از روزهای آتش و ایمان؛ از تظاهرات انقلاب تا جبهه‌های خون و مقاومت

فیلم کوتاه مصاحبه با جانباز 20 درصد "داود محمدی" بازگوکننده‌ی خاطرات ناب و دردناک رزمنده‌ای است که از روزهای پیش از انقلاب تا دوران دفاع مقدس، در مسیر ایمان، ایثار و فداکاری قدم گذاشت و یادگاری از مین و ترکش را برای همیشه بر تن خود حفظ کرد.

فیلم| از انقلابی‌گری تا جانبازی خاطرات شفاهی جانباز اصغر شکری

اصغر شکری، جانباز ۴۵ درصد از شهرستان خمین، در دوران انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، از یک فعال انقلابی در تظاهرات تا رزمنده‌ای شجاع در جبهه‌ها، مسیر سخت و پرچالش را طی کرد. او با حضور در درگیری‌ها و میتینگ‌های سیاسی در تهران و سپس اعزام به جبهه‌ها، از رشادت‌ها و ایثارگری‌هایش در عملیات‌های مختلف یاد می‌کند.
خاطرات شفاهی جانباز اسدالله صباغی ؛

فیلم| نوجوانی در روستا، رشادت در جبهه

اسدالله صباغی، جانباز ۲۵ درصد اهل روستای فرنق از شهرستان خمین، خاطرات خود از روزهای نوجوانی، فعالیت‌های فرهنگی در مسجد و اولین اعزام به جبهه در سال ۶۱ را روایت می‌کند. او با وجود مخالفت خانواده، وظیفه خود دانست که در دفاع از کشور شرکت کند و از تجربه‌های خود در عملیات‌های والفجر مقدماتی سخن می‌گوید.
خاطرات شفاهی آزادگان

وقتی دشمن با پرچم جمهوری اسلامی ایران آمد

حمداله نظری آزاده ایلامی، تیرماه ۱۳۶۱ در نزدیکی بصره به اسارت دشمن درآمد؛ وی می گوید: فریب ماشین‌هایی را خوردیم که پرچم جمهوری اسلامی ایران بر آن‌ها نصب شده بود. با وجود جراحات شدید، هشت سال اسارت در اردوگاه‌های موصل را با توکل به خداوند تحمل کردم. در ادامه، خاطرات شنیدنی این آزاده گرانقدر را با هم می شنویم، خاطراتی که سرشار از ایمان، ایثار و پایداری است.
اسناد افتخار/ مادر شهید نادر شادیوند: 

پسرم آرزو داشت من مادر شهید باشم

شهید «نادر شادیوند» از شهدای فرهنگی استان ایلام است که در لباس بسیجی به دفاع از مملکت خویش پرداخت و سرانجام در آبان ماه ۱۳۶۶ در جبهه مهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد. مادر شهید می‌گوید: «نادر بار‌ها به من می‌گفت مادر دوست دارم من شهید بشوم و تو مادر شهید...». در ادامه فیلم این گفت‌و‌گو تقدیم حضورتان می‌شود.
خاطرات شفاهی همسران شهدا،

مادرم دعا کند تا شهید شوم!

همسر گرانقدر شهید والامقام «اقبال پورشبیبی» در روایت لحظاتی از زندگی این شهید گرانقدر چنین می‌گوید: «شهادت، آرزوی همیشگی‌اش بود. بارها با دلی مشتاق می‌گفت: به مادرم بگویید برایم دعا کند تا شهید شوم… و سرانجام، با زبان روزه و دلی سرشار از ایمان، به آرزوی دیرینه‌اش رسید و پرکشید.»

با نگاه به عکس شهید، آرامش می‌گیرم

همسر شهید والامقام «فرمان یاری‌نژاد» در گفت‌وگویی صمیمانه می‌گوید: «هرگاه در زندگی با مشکلی روبه‌رو می‌شوم یا دل‌گرفته‌ام از روزگار، با توکل به خداوند و نگاهی به عکس همسر شهیدم، آرامش می‌گیرم.

روایتی از مظلومیت نوجوانی که زیر شکنجه‌های بعثی ها تاب نیاورد؛ «شهید حسین صادق‌زاده در آینه خاطرات همرزمش»

در دل روز‌های تاریک اسارت، نوجوانی کم‌سن و سال با جسمی نحیف، اما روحی بزرگ در برابر شکنجه‌های دشمن ایستاد. حسین صادق‌زاده، بسیجی ۱۵ ساله زرندی، که هنوز طعم شیرینی جوانی را نچشیده بود، زیر ضربات کابل و شکنجه‌های روحی و جسمی بعثی‌ها آرام‌آرام به سوی شهادت رفت. اکنون سال‌ها بعد، محمود اسدی، همرزم و هم‌بند او، پرده از لحظاتی برمی‌دارد که نشان می‌دهد چگونه ایمان و صبر این نوجوان مظلوم، حتی در سخت‌ترین شرایط، چراغ امید دیگر اسرا بود.
طراحی و تولید: ایران سامانه