نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - غلامعلی رجایی
بعد از کش و قوس های فراوان شهرداری قم خانه پدری ما را تملک کرد. البته چگونه و به چه قیمتی و با چه ظلمی که در حق ما روا داشت، بماند...
کد خبر: ۴۳۲۶۱۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۲۰

من از قبل انگار به دلم الهام شده بود که حبیب الله شهید می شود. بار آخری که به جبهه می رفت، وصیتنامه اش را به دستم داد. من نگرفتم و ناراحت شدم، خواست آن را به مادرش بدهد...
کد خبر: ۴۳۲۵۲۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۹

قبل از عمليات محرم شهيد رجب قاسمي تبار به ما گفت: «بچه ها، جمع شويد، با شما كاری دارم. » من به اتفاق چند نفر از دوستان در كنار او نشستيم. لبخندي زد و گفت كار بخصوصي با شما ندارم؛ ديشب خوابي ديدم كه خواستم آن را برايتان تعريف كنم.
کد خبر: ۴۳۲۳۶۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۷

روز آخري بود كه رفتيم بيمارستان. حاج رضا افراسیابی بر اثر عوارض شيميايي به سختي نفس ميكشيد، حتي قادر به تكان دادن دستان خود هم نبود...
کد خبر: ۴۳۲۲۲۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۶

در ماه های نخست پیروزی در آشوب های ضد انقلاب در کردستان چند تن از دوستان ما به شهادت رسیدند...
کد خبر: ۴۳۲۱۰۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۳

عمليات رمضان بود و هوا گرم. بچه ها مثلثي ها را گرفته بودند. حاج امير افراسیابی و چند نفر دیگر در گوشه ای نشسته بودند...
کد خبر: ۴۳۱۹۹۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۲

آخرين باري كه سیّد احمد پلارك مي خواست به جبهه برود، به مادرم گفت: «مادرجان، من ديگر برنمي گردم، كارهايت را انجام بده...
کد خبر: ۴۳۱۸۴۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۰

قبل از عمليات كربلاي 8 با گردان رفته بوديم مشهد. يک روز صبح ديدم سيداحمد پلارک از خواب بيدار شده، اما تمام بدنش مي لرزد...
کد خبر: ۴۳۱۸۳۹   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۱۰

مثل باران اشك مي ريخت واز آنها می خواست فرج و گشايشي در كارش بدهند. در حال گريه خوابش برد. شايد هم بين خواب و بيداري احساس کرد حضرت عباس(ع) دارند به طرف او مي آيند.
کد خبر: ۴۳۱۵۲۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۵

رداني پور در خواب امام رضا(ع) را مي بيند كه به او می فرماید: به عبدالله بگوييد: چرا نمي روي منزل آقاي شكوهنده...
کد خبر: ۴۳۱۴۴۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۴

مادر، من به قربانت بروم، اگر چيزي به تو بگويم قول ميدهي ناراحت نشوي؟ مادر قول داد. محمد سرش را پايين انداخت و گفت...
کد خبر: ۴۳۱۳۰۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۴/۰۳

کتاب لحظه هاي آسماني نوشته دكتر غلامعلي رجايي از انتشارات نشر شاهد به مساله كرامات و و امور ماورايي كه از جانب شهدا براي انسانهاي زميني مشهود شده پرداخته است. 20 خاطره کوتاه برگرفته از این کتاب با عناوین بربالین عشق، لبخند زیبای عشق، امضایی از بهشت، سرمست عطر حضور، اجابت عشق، گلی نثار دوست،لبیک نور، سجده بر آب، جلوه های غیبی و.... را اینجا بخوانید.
کد خبر: ۴۳۰۸۰۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۸

یكي از بچه هاي محل كه همراه ابراهيم به جبهه آمده بود در ارتفاعات بازي دراز به شهادت رسيد و پیكرش در همان جا ماند. ابراهيم هادی وقتي مطلع شد، خيلي تلاش كرد به سمت ارتفاعات برود، اما ولي به علت حساسيت منطقه و حضور نيروهاي دشمن، فرماندهان اجازه چنين كاري را به او ندادند. ابراهيم هم روي حرف فرماندهي چيزي نگفت و از آن اطاعت كرد.
کد خبر: ۴۳۰۷۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۸

يک ماه از مفقود شدن ابراهيم مي گذشت. بچه هايي كه با ابراهيم رفيق بودند، هيچكدام حال و روز خوبي نداشتند. هر جا جمع مي شديم، از ابراهيم ميگفتيم واشك مي ريختيم...
کد خبر: ۴۳۰۷۷۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۸

شب قبل از اينكه خبر شهادت محمد را براي من بياورند خواب ديدم زنگ خانه به صدا درآمد. وقتي در خانه را باز كردم ...
کد خبر: ۴۳۰۳۹۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

پس از شهادت فرزندم محمد ابراهيمی، از دوستانش كسي به خانواده ما سركشي نميكرد. تا مدت ها از اين جهت خيلي ناراحت بودم تا اينكه یک شب محمد به خوابم آمد...
کد خبر: ۴۳۰۳۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۲

بعد از انقلاب هم خريدهاي كلان هواپيماهاي «آواكس » و«f16» و سيستم پيچيده پدافندي را به صورت تعليق درآوردند و آنها را به ما ندادند.
کد خبر: ۴۳۰۱۸۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۲۰

چند روزي مي شد كه در عملیات جستجوی پیکر مطهر شهدا توفیقی پيدا نكرده بوديم. هر روز صبح زيارت عاشورا مي خوانديم و كار را شروع ميكرديم. گره و مشكل كار را در خود مي جستيم.
کد خبر: ۴۳۰۰۳۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۱۹

سومين بار كه مجروح شد با اينكه چشمش به شدت آسيب ديد، اما براي شهادت لحظه شماري ميكرد. چرا كه ميدانست بالاتر از شهادت در محضر خداوند متعال نیکي وجود ندارد...
کد خبر: ۴۲۹۲۸۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۷

یکی از روزهایي كه از جبهه به منزل باز مي گشت، پيراهن خود را به من داد و خواهش كرد مقداري از آن را كه پاره شده بود، بدوزم . به او گفتم: مادرجان، چطور شده پيراهنت پاره شده؟...
کد خبر: ۴۲۹۲۷۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۰۳/۰۷