اکبر عربیان از سربازان مومن و فداکار پایگاه هوایی اصفهان بود که در مدت کوتاه خدمت خود، به خاطر سجایای اخلاقی جناب سرهنگ بابایی از مریدان و دوستان نزدیک ایشان به شمار می آمد. با شروع جنگ او داوطلبانه به جبهه رفت و چند ماه بعد به شهادت رسید.
هر سال پدرم، حاج اسماعیل بابایی، با برگزاری مراسم تعزیه خوانی در روزهای محرم، یاد و خاطره اباعبدالله الحسین، علیه السلام، و یاران آن حضرت را زنده نگاه می داشت.
من تعداد هفت فرزند دارم و عباس در میان فرزندانم «برترین» آنها بود. او خیلی مهربان و کم توقع بود. با توجه به اینکه رسم بود تا هر سال شب عید برای بچه ها لباس نو تهیه شود؛ اما عباس هرگز تن به این کار نمی داد.
من و عباس در یک محل زندگی می کردیم و تقریبا در همه پایه ها با هم همکلاس بودیم، عباس چون از پشتگار بسیار بالایی برخوردار بود، همیشه در زمره شاگردان ممتاز کلاس به حساب می آمد.
چند روزی بود که به همراه عباس از پایگاه «لک لند» واقع در شهر «سن آنتونیو تکزاس» فارغ التحصیل شده و برای پرواز با هواپیمای اموزشی T-41 به پایگاه «ریس» در شمال تکزاس آمده بودیم.