شهید"عرب بافرانی"علاقه فراوانی به فراگیری قرآن و احکام دینی داشت . یکی از اعضای فعال پایگاه بسیج بافران بود . با شنیدن فرمان امام خمینی ( ره) سنگر تحصیل را رها کرده و راهی جبهه های نبرد حق علیه باطل شد .
در سپيده دم طلوع فجر در هنگامي كه اذان صبح همزمان با حمد و ثناي الهي و تقدير از الطاف الهي بود ديده به جهان گشود كه به همين مناسبت اسم مباركش را شكر الدين گذاشتند .
در جنگ مسئولیتهای زیادی داشت و از لحاظ اخلاقی گذشت و فداکاری او زبانزد همرزمان بود. نمازهای او در سنگر حال عجیبی داشت و بیش از هرچیز نماز شب به جا می آورد. جالب آنکه تاریخ تولد و شهادت محسن باهم همزمان شد. او نوزدهم مهر 44 متولد و درست بیست و یک سال بعد در همین روز به شهادت رسید.
شهید "یداله پیر محمدی" به عنوان سرباز ژاندارمری خدمت می کرد. بیست و دوم اردیبهشت ١٣۶٢ ، در پاسگاه رزن همدان هنگام درگیری با نیروهای سازمان مجاهدین خلق(منافقین) بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
پدر شهید "اكبر كبيري" می گوید: شركت در مراسم مذهبي خصوصا عزاداري براي سرور و سالارشهيدان حضرت امام حسين(ع) ازخصوصيات بارز اين شهيد عزيز بود، در دوران انقلاب نیز با اينكه سن و سال او كم بود مشتاقانه در تظاهرات عليه رژيم ستم شاهي شركت ميكرد.
شهید"مسعود تحویلداریان"در دوران راهنمایی بود که شایسته ترین شاگرد آبادان شناخته شد. از شهردار و استاندار جایزه گرفت . در مدت 2 سال 22 کارت نشان لیاقت گرفت و در نهران هم به او مدال طلا دادند.
شهید "سالار عالمی" با وجود مسئولیتهای بسیاری که به عنوان پدر و سرپرست خانواده بر عهده داشت وظیفه را بر این دید تا با حضور در میدان نبرد ندای رهبر فرزندش را لبیک گفته و از دین و میهن خود در برابر متجاوزان رژیم بعث دفاع کند.
سید جمال پس از مراجعت به اصفهان وادی آموزگاری را پیشه خود ساخت و در روستاهای شهرستان تیران اصفهان به شغل معلمی پرداخت و با تمام وجود به مشکلات عاطفی و مالی و فرهنگی شاگردانش رسیدگی می کرد . او از جمله عارفانی بود که خالصانه در پیشگاه خداوند خویش زانو می زد و اشک فراق می ریخت.
شهید "سعید امینی نور" دار خوین را که تجربه کرد نسیم شهادت را با همه وجودش احساس کرد و خانواده را مهیای شهادت نمود. هر وقت که به مرخصی می آمد می گفت :مبادا از شهادت من ناراحت شوید و روحیه خود را حفظ کنید .