خاطرات شفاهی جانبازان

navideshahed.com

برچسب ها - خاطرات شفاهی جانبازان
خاطرات شفاهی جانبازان؛
آزاده و جانباز «غلام دهقانی» از نحوه اعزامش به جبهه چنین روایت می‌کند: در عملیات مرصاد بود که به دست عراقی‌ها اسیر شدم. در آسایشگاهی که بودیم 900 نفر را داخل یک اتاق می‌گذاشتند. در منطقه و دوران اسارت اینقدر سختی کشیدیم که دیگر از مرگ نمی‌ترسیدیم، ما می‌خواستیم از کشورمان محافظت کنیم.
کد خبر: ۵۸۹۲۰۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۳

خاطرات شفاهی جانبازان؛
احد غنی، جانباز ۲۵ درصد دفاع مقدس، از روزهایی می‌گوید که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی همراه پدرش در خیابان‌های ساوه و روستایشان علیه رژیم شاه تظاهرات می‌کردند. نوجوانی‌اش با شعار و گشت‌زنی‌های شبانه گذشت و پس از انقلاب، لباس بسیجی به تن کرد تا خادم مردم و انقلاب باشد؛ روایتی از مسیری که از کوچه‌های مبارزه آغاز شد و تا سنگرهای دفاع از وطن ادامه یافت.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۴

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "محمود رفیعی"، متولد ۱۳۴۷، در حالی که تنها پسر خانواده‌اش در خانه مانده بود، تصمیم گرفت از دوستانش عقب نماند و برای دفاع از وطن به جبهه برود. او از سوی سپاه اعزام شد و دوران خدمتش را در اهواز و مناطق عملیاتی جنوب گذراند. با وجود مجروحیت سطحی از ترکش، تا پایان خدمت در جبهه ماند و در بحبوحه عملیات مرصاد، همچنان در خط مقدم حضور داشت. روایت او، خاطره‌ای است از تعهد، غیرت و جوانی‌ای که وقف دفاع از وطن شد.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۳

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "ابوالفضل رستمی" نه فقط برای انجام وظیفه، بلکه برای حمایت از خانواده و ادامه راه برادری که در جبهه بود، به سربازی رفت. از آموزش‌های نیمه‌تمام در کرمانشاه تا زخمی شدن و بازگشت داوطلبانه برای ادامه خدمت؛ داستانی از تعهد، فداکاری و وفاداری در سال‌های جنگ.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۹

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "ابوالفضل رستمی" نه فقط برای انجام وظیفه، بلکه برای حمایت از خانواده و ادامه راه برادری که در جبهه بود، به سربازی رفت. از آموزش‌های نیمه‌تمام در کرمانشاه تا زخمی شدن و بازگشت داوطلبانه برای ادامه خدمت؛ داستانی از تعهد، فداکاری و وفاداری در سال‌های جنگ.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۹

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "ابوالفضل رستمی" نه فقط برای انجام وظیفه، بلکه برای حمایت از خانواده و ادامه راه برادری که در جبهه بود، به سربازی رفت. از آموزش‌های نیمه‌تمام در کرمانشاه تا زخمی شدن و بازگشت داوطلبانه برای ادامه خدمت؛ داستانی از تعهد، فداکاری و وفاداری در سال‌های جنگ.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۹

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "حیدرعلی رحمانی"، از سال ۱۳۶۴ به خدمت اعزام شد و از همان ابتدا تا پایان دوران سربازی در دل جبهه‌ها بود؛ از پدافند هوایی کرمانشاه زیر باران گلوله تا عملیات‌های سخت شبانه در چنگوله. او از لحظاتی می‌گوید که صداهای انفجار و سایه دشمن در دل تاریکی شب، تنها بخشی از واقعیت پرمخاطره روزهای جنگ بود. خاطراتش روایتی زنده از ایستادگی و از خودگذشتگی در خط شکن‌ترین نقاط جبهه‌هاست.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۲

خاطرات شفاهی جانبازان؛
اکبر سلامت، جانباز جنگ تحمیلی، از روزهایی می‌گوید که جوانی‌اش را در دل کوه‌های سردشت و بیژه گذراند؛ روزهایی که قاطر و تدارکات زودتر از نیروها رسیده بودند و دشمن در کمین بود. از دلاوری‌های شهید زین‌الدین تا حملات کومله و منافقین، روایت او قصه‌ای است از رشادت، غربت، و دانشگاهی به نام جبهه که درس زندگی در آن آموخته شد.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۱

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز اکبر سلامت ، بسیجی جان‌برکفِ لشکر علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، از سال ۱۳۶۱ تا پایان جنگ، در خط مقدم جبهه‌ها بود؛ از عملیات خیبر تا کربلای ۵. خاطره‌ای از همرزم شهیدی که نیمه‌شب‌ها با اشک و نیایش از سنگر بیرون می‌رفت و در روز روشن، با آرپی‌جی از خاک دفاع می‌کرد.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۳   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۰

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز "محمد خنجر بیگی"، که در کودکی پدر و مادرش را از دست داد و با سختی بزرگ شد، در دوران دفاع مقدس پا به میدان گذاشت تا دین خود را به وطن ادا کند. او از جبهه‌های داغ مهران تا کوه‌های سرد کردستان، همزمان با خدمت سربازی‌اش، در خط مقدم دفاع از ایران بود. روایتی صادقانه از جوانی‌ای که در آتش جنگ پخته شد و برای ذره‌ای از خاک میهنش ایستاد.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۱

خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمد حسنی، جانباز جنگ تحمیلی، در سال ۱۳۶۶ به خدمت اعزام شد و پس از آموزش در بیرجند، راهی غرب کشور شد. او در طول خدمت، شش بار مجروح شد؛ از سر و پا تا فک. در عملیات مرصاد هم شیمیایی شد و هم مجروح. وقتی برای درمان به شهرش برگشت، نامش را در فهرست مفقودالاثرها دید، در حالی که زنده بود. بازگشت و باز هم به جبهه رفت؛ روایتی پر از زخم، اما لبریز از وفاداری.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۱   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۲۰

خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی می‌گوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آن‌سوی کوه شنیده می‌شد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسل‌های بعد: راه دفاع، همچنان باز است و دل‌ها هنوز آماده‌ی رفتن.
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹

خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی می‌گوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آن‌سوی کوه شنیده می‌شد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسل‌های بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دل‌ها هنوز آماده‌ی رفتن.»
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹

خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی می‌گوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آن‌سوی کوه شنیده می‌شد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسل‌های بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دل‌ها هنوز آماده‌ی رفتن.»
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹

خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی می‌گوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آن‌سوی کوه شنیده می‌شد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسل‌های بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دل‌ها هنوز آماده‌ی رفتن.»
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹

خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی می‌گوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آن‌سوی کوه شنیده می‌شد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسل‌های بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دل‌ها هنوز آماده‌ی رفتن.»
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹

خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی می‌گوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آن‌سوی کوه شنیده می‌شد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسل‌های بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دل‌ها هنوز آماده‌ی رفتن.»
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹

خاطرات شفاهی جانبازان؛
محمدعلی فرجی، جانباز دوران دفاع مقدس، از روزی می‌گوید که ساعت چهار صبح از پست به سنگر بازگشت و با خبر حمله دشمن مواجه شد. او و همرزمانش مقابل نیرویی که از آسمان با هواپیما در ارتفاعات مستقر شده بود، ایستادند و اجازه ندادند دشمن پیشروی کند. سه روز بعد، ناله مجروحان عراقی هنوز از آن‌سوی کوه شنیده می‌شد. روایت فرجی، تصویری است زنده از مقاومت، ایثار و پیامی روشن برای نسل‌های بعد: «راه دفاع، همچنان باز است و دل‌ها هنوز آماده‌ی رفتن.»
کد خبر: ۵۸۸۸۱۰   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۱۹

خاطرات شفاهی جانبازان؛
آزاده و جانباز «داراب یارالهی» از روزهای ابتدایی آموزش نظامی و دوران اسارتش چنین روایت می‌کند: دوره آموزشی‌ام را در هوادریا گذراندم و پس از آن، ما را به نهر ابتر در نزدیکی پل فاو اعزام کردند. زمانی که اسیر شدم، با هر شیفتی که عوض می‌شد، ما را کتک می‌زدند. در اردوگاه، با فردی آشنا شدم که از ابتدای جنگ در آنجا اسیر بود. او وقتی متوجه شد که تازه اسیر شده‌ام، مدام از من حال امام خمینی (ره) را می‌پرسید.
کد خبر: ۵۸۸۷۴۸   تاریخ انتشار : ۱۴۰۴/۰۱/۰۶

خاطرات شفاهی جانبازان؛
جانباز «دادشاه جاودان» از روزهای آغازین جنگ تحمیلی و اعزام به جبهه می‌گوید: از همان ابتدای جنگ در خرمشهر حضور داشتم و در عملیات‌های فتح‌المبین، بیت‌المقدس و رمضان شرکت کردم. در این عملیات‌ها آرپی‌جی‌زن و خط‌شکن بودم. یک تشکر ویژه از همسرم دارم، چون او دلیل اصلی ایستادگی من پس از مجروحیتم است.
کد خبر: ۵۸۸۶۱۵   تاریخ انتشار : ۱۴۰۳/۱۲/۲۸