جبهه - صفحه 48

آخرین اخبار:
جبهه
روایتی از شهادت حسن صفائیان در آغوش پسرش

پدرم در آغوشم رو به کربلا شهید شد

پدرم می‌گفت: من باید تیربارچی باشم. آن‌ها می‌گفتند شما نمی‌توانی تیربارچی شوی و برای این کار مهارت نداری. پدرم گفت: حاضرم با تمام بچه‌های گردان مسابقه تیراندازی بدهم، اگر کسی امتیازش بیشتر شد من حاضرم کنار بروم و امدادگر شوم. شهید «محب شاهدی» یک مسابقه تیراندازی گذاشت و پدرم در این مسابقه اول شد

«ذوالجناح رزمندگان» به روایت حاج بخشی

گردانی در لشکر سیدالشهداء(ع) داشتیم به نام گردان «صابرین»، یا به قول رزمندگان لشکر «گردان قاطریزه». این گردان وظیفه‌اش از یک طرف رساندن آب و غذا و مهمات به رزمندگان در خط مقدم بود و از طرف دیگر انتقال مجروحین و شهدا به عقب جبهه .
جان فشانيها به خاك پاى يارم آرزوست

مختصری از وصیتنامه مفقودجاویدالاثر شهید قاسم بارانى

زمان پيوستن به امام حسين(ع) خدايا تو خود نيك ميدانى اكنون كه چند سطر را مى نويسم هنوز قلبم از قيد و بندهاى دنيائى رها نگشته ولى چه كنم‌بايد بنويسم و لااقل دين خود را نسبت به خداوند و خلق خدا روى كاغذ بياورم.
كفن بدوز بهر تنم مادرم مادرم

مختصری از زندگینامه شهید علي مدد شفيع زاده

در نخستين روزهاي بعد از آموزشي داوطلبانه براي مدت 24 ساعت به جبهه الله اكبر براي مبارزه عليه كفار بعثي رفت.
شهدای شهریور

مختصری از زندگینامه شهید عزل اسماعیلی

شهید اسماعیلی در سال 1340 در روستای قراگزله از توابع شهرستان گچساران چشم به جهان گشود .
شهدای شهریور

مختصری از زندگینامه شهیدکورش رمضانی

شهيد در سال 1347 در شهرستان گچساران به دنيا آمد . ايشان اخلاقي فوق العاده داشتند و نسبت به دوستان و اقوام و مردم رفتاري بسيار خوب و مهربان داشتند.

حماسه های ناگفته؛ عارف شبهاي اسارت (8)

در شرايطي كه بيداري در دل تاريك شب، ‌برادارن ما را تهديد مي كرد،‌ فرزند برومند شهيد عالي مقام،‌ رهرو راه حسين(ع)،‌شهيد محمود امجديان،‌ بدون اعتنا اكثر شبها،‌ تا صبح بيدار مي ماند و در مقابل خستگي روز، ‌خواهش ما اين بود كه همانند بقيه برادرانت شب را به استراحت بپردازد
شهدای شهریور

مختصری از زندگینامه شهید سليمان امرانى

شهید سلیمان امرانی با علاقه شدیدی که به جبهه های جنگ داشت 3 بار به جبهه اعزام گردیدودر نهضت سوادآموزی باشت به مدت یکسال فعالیت داشت.
سیمای شهید جعفری در کلام آیت الله عبدالخالق عبدالهی ازعلمای مبرز غرب کشور؛

شهیدی که در عید غدیر سر بر سجده به شهادت می رسد

در صورت شهید جعفری که نگاه می کردیم به یاد خدا می افتادیم، کلام او کلام الهی بود، منطقش منطق الهی بود حافظ قرآن و فقه و اصول و فلسفه زحمت بسیار کشیده بود.
معرفی کتاب «دانه‌های انار»؛

روایت ایثار و آزادگی از لرستان تا اردوگاه اسارت

کتاب «دانه‌های انار» خاطرات خودنوشت آزاده حسین کرمی از روزها و سال‌هایی است که در بند رژیم بعث عراق بود. این کتاب در 12 فصل، داستان خواندنی نوجوانی آزاده از روستای زادگاهش در لرستان تا حضور در جبهه ‌ و سال‌های اسارات را به زیبایی به تصویر می‌کشد.
شهدای مردادماه

مختصری از وصیتنامه شهید محمد عباسي

امام را تنها نگذاريد و دنبال رو اين رهبر عظيم باشيد . و قدر او را بدانيدو جنگ را سرلوحه همه كارها قرار دهيد.

گوشه ای از جنایت بعثی ها با اسیران ایرانی/ خاطرات تلخ اسارت و درد دلهای یک آزاده

"سیّد هادی غنی"، از رزمندگان و آزادگان دوران دفاع مقدس و جانباز شیمیایی که قریب به چهار سال مفقودالاثر بوده و در اسارت بعثی‌ها به سر برده است، خاطرات تلخ این دوران را تعریف می‌کند.

آنقدر به جبهه مى روم و مى جنگم تا شهيد شوم

آنقدر به جبهه مى روم و مى جنگم تا شهيد شوم، اگر فيض شهادت نصيبم گشت آنانكه پيرو خط سرخ امام خمينى نيستند و به ولايت او اعتماد ندارند بر من نگريند و بر جنازه من حاضر نشوند.
گذری کوتاه بر 96 ماه اسارت در گفت‌وگو با آزاده حسین قاسم‌زاده

بازگشت آزادگان یک انقلاب روحی در جامعه ایجاد کرد

اولین لحظات اسارت فشار روانی سنگینی داشت، اما این فشار خیلی زود از بین رفت و بعد از مدت کوتاهی نگاه حق‌طلبانه‌ای به ما آرامش داد. ما همان لحظه به دشمن هم می‌گفتیم شما در خاک ما بودید و ما در خاک خودمان اسیر شدیم و این نگاه حق‌طلبانه تا آخر باقی ماند

کرامات شهیدان؛ (122) ممکن است وقت شهادت رسیده باشد

آخرین باری که محمدرضا میخواست به جبهه اعزام شود ، رو به مادرش کرد و گفت: مادر چرا قرآن و آب و آینه نمی آوری؟

کرامات شهیدان؛ (121) حتما 27 روز دیگر خودم می آیم

آخرین باری که محمد به مرخصی آمد ، 24 ساعت بیشتر مرخصی نگرفته بود . صبح روز بعد که می خواست به جبهه برود...

کرامات شهیدان؛ (119)خداحافظ مادر، دیگر مرا نمی بینی

محسن در روز 22 بهمن سال 63 که از دزفول قصد عزیمت به جبهه کرد و به خواهر خردسال خود اعظم گفت ....

کرامات شهیدان؛ (118) خیلی به خدا نزدیک شده بود

علی اصغر در مدت 4 ماهی که در جبهه بود فقط یک بار به مرخصی آمد ولی احساس کردم اصلا آن آدم قبلی نیست و خیلی عوض شده است...

معرفی کتاب : «نیروهای نیمه وقت»

«نیروهای نیمه وقت» شرح خاطرات «علی‌رضا طاهری» است که به سال‌های حضورش در جبهه ‌ها می‌پردازد.

آلبوم تصاویر | دانش آموز شهید عباس ایوقی

شهید عباس ایوقی در هفدهم اردیبهشت 1345، در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش ابراهیم، قصاب بود و مادرش مولود نام داشت. دانش آموز دوم متوسطه در رشته تجربی بود. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفدهم مرداد 1362، در مریوان هنگام درگیری با نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به کتف ، شهید شد. مزار او درگلزار شهدای شهرستان اراک واقع است.
طراحی و تولید: ایران سامانه