آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۶۵۷۰
۱۳:۰۲

۱۴۰۴/۰۹/۱۳
گفت‌وگو با مادر شهید مدافع حرم «محمدحسین حمزه» در سالروز تکریم مادران و همسران شهدا

فرزندی که با بوسه بر دستان پدر و مادر قد کشید

«مرضیه قاسم‌پور» می‌گوید: «محمدحسین در خانه با پدر و مادر با مهربانی و عزت رفتار می‌کرد و هرگاه وارد منزل می‌شد، دست من و پدرش را می‌بوسید.»


به مناسبت سالروز وفات حضرت ام‌البنین(س)؛ تکریم مادران و همسران شهدا، نوید شاهد سمنان گفت‌و‌گویی با «مرضیه قاسم‌پور» مادر شهید مدافع حرم «محمدحسین حمزه» و خواهر دو شهید دفاع مقدس انجام داده است که تقدیم حضور علاقه‌مندان می‌شود.

فرزندی که با بوسه بر دستان پدر و مادر قد کشید

او با بوسه بر دستان پدر و مادر قد کشید

محمدحسین در صبح روز پنجم ماه رجب سال ۱۳۶۵ هم‌زمان با اذان صبح، چشم به جهان گشود. او در بدو تولد بیمار بود و پزشکان از درمان وی قطع امید کرده بودند. آنان گفتند: «باید عمل جراحی انجام شود؛ یا بهبود می‌یابد یا خیر، توکلتان به خدا باشد.» به لطف پروردگار، محمدحسین به زندگی بازگشت، اما تا سه سال نخست، چندین عمل جراحی بر روی او انجام شد تا به سلامت کامل دست یابد. در دوران نوجوانی، همراه پدرش در بسیج فعال بود و در نماز‌های جمعه و جماعت شرکت می‌کرد. به بزرگ‌تر‌ها احترام فراوان می‌گذاشت و در مسائل سیاسی و اجتماعی کوشا بود. در خانه با پدر و مادر با مهربانی و عزت رفتار می‌کرد و هرگاه وارد منزل می‌شد، دست من و پدرش را می‌بوسید. محمدحسین قرآن می‌خواند، در معانی آن تدبر و به دستوراتش عمل می‌کرد. همچنین دیگران را نیز به فراگیری قرآن دعوت می‌کرد. او به قرآن و اهل‌بیت (ع) اهمیت ویژه‌ای می‌داد و نسبت به حضرت فاطمه زهرا (س) ارادت خاصی داشت و در کار‌های خود به ایشان توسل می‌جست.

هدیه به حضرت زهرا(س)

او در انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر بسیار فعال بود و در سخت‌ترین شرایط، نماز اول وقتش ترک نمی‌شد. همواره با چفیه حضور می‌یافت، کار با سلاح‌های نظامی را به خوبی می‌دانست و به دیگران آموزش می‌داد. در مناطق جنگی فعالیت داشت و غواصی زبردست بود؛ مدرک غواصی خود را نیز دریافت کرده بود و می‌گفت: «شاید این حرفه روزی در نبرد با آمریکا به کار آید.» همچنین کمربند مشکی رشته جودو داشت و در دانشگاه امام حسین(ع) دروس سیاسی تدریس می‌کرد، بی‌آنکه حق‌التدریسی دریافت کند. در زمان حمله داعش به سوریه، روزی همراه دوستانش به میدان تیر سمنان رفته بودند. هنگامی که نوبت به او رسید، تیر را مستقیم به هدف زد. یکی از دوستانش پرسید: «چگونه تیر را به هدف زدی؟» پاسخ داد: «سیبل را به سان یک داعشی تصور کردم و تیرم را به حضرت زهرا(س) هدیه کردم و آن را به سوی هدف شلیک نمودم.»

خاطرات شهدا، چراغ راه محمدحسین

خانواده ما برای اعزام پسرم به سوریه رضایت داشتند، زیرا هدفش دفاع از حرم حضرت زینب (س) بود. هیچ مانعی برای حضورش ایجاد نشد. اهل خانه هنگام بدرقه‌اش می‌گفتند: «جان‌مان فدای رهبرمان.» پدرش نقش بسزایی در تربیت او داشت و در همه امور یاری‌اش می‌کرد. شهید بسیاری از مهارت‌ها را از پدر آموخته بود و در هر مسئله‌ای از او راهنمایی می‌خواست. چون پدرش از راویان دفاع مقدس بود، شیوه روایتگری را نیز از او فرا گرفت و با هم خاطرات شهدا را مرور می‌کردند. قبل از رفتن به سوریه، ساعت دوازده شب پانزدهم فروردین ۱۳۹۵ تماس گرفت و گفت: «می‌خواهم به سوریه بروم و قبل از رفتن شما را ببینم.» به خانه‌اش رفتیم و با او خداحافظی کردیم. محمدحسین برای رفتن عجله داشت و به من گفت: «دعایم کنید تا عاقبتم ختم به خیر شود.» ما نیز گفتیم: «ان‌شاءالله بتوانی به اسلام خدمت کنی.»

وصیت‌نامه‌ای سرشار از ولایت‌مداری

شهید هرجایی فعالیت می‌کرد، از مسائل داخلی آنجا چیزی برای ما بازگو نمی‌کرد؛ اما دوستانش نقل می‌کردند که محمدحسین هرکاری بر زمین مانده بود را به دست می‌گرفت و با جان و دل انجام می‌داد و احساس مسئولیت فراوان داشت. در وصیت‌نامه‌اش سفارش کرده بود: «از مقام معظم رهبری پیروی کنید، سخنان ایشان را گوش دهید و مطیع امر آقاجان باشید. خمس اموالتان را بپردازید.» وقتی با او دردودل می‌کنم، ازش می‌خوهم برای رهبر معظم انقلاب، عاقبت‌به‌خیری فرزندانش و سلامتی ایشان و تمام جوانان این سرزمین و ظهور امام زمان(عج) دعا کند.

برای ظهور امام زمان (عج) دعا کنید

در پایان از تمام جوانان عزیز کشورم می‌خواهم، برای ظهور امام زمان(عج) دعا کنند، از بیانات مقام معظم رهبری اطاعت نمایید، در راه اهل‌بیت(ع) حرکت کنید و پشتیبان ولی مطلق فقیه باشید، یعنی ولایت امام زمان(عج) و پیامبر اعظم(ص).

گفتگو از حمیدرضا گل‌هاشم


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه