کد خبر : ۶۰۶۴۵۵
۱۲:۵۲

۱۴۰۴/۰۹/۱۱
خاطره‌‌ای از شهید «حسن گرگی بندری»

خودم فدای این انقلاب می‌شم

خواهر شهید تعریف می‌کند: مادر ساکت و بهت زده او را نگاه کرد. حسن لیوانی آب خورد. با دست دهانش را پاک کرد، پیشانی مادر را محکم بوسید و گفت؛ ای مادر اصلاً خودم فدای این انقلاب می‌شم فقط خودم!


به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «حسن گرگی بندری» یکم تیر ماه ۱۳۴۴، در شهرستان بندرعباس چشم به جهان گشود. پدرش یوسف، در سازمان شیلات کار می‌کرد و مادرش شهربانو نام داشت. تا سوم متوسطه در رشته فرهنگ و ادب درس خواند. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم خرداد ۱۳۶۷، در شلمچه به شهادت رسید. پیکر او مد تها در منطقه بر جا ماند و سال ۱۳۷۴، پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد.

یی

فدایی انقلاب

همه خانواده در گوشه‌ای از حیاط زیر درخت گاروم زنگی که سایه بیشتری داشت، روی حصیری که مادر پهن کرده بود، دور سفره نشسته بودیم و غذایمان را که ماهی گاریز برشته بود می‌خوردیم.

پدر در جاکولری هال خانه هم کولر گازی گذاشته بود ولی باز هم ما بعضی از غذاها را همیشه در حیاط می‌خوردیم. مخصوصاً ماهی برشته! این ماهی خارهای نازک و تیز زیادی داشت همراه با بویی خیلی تند! ما بچه‌ها بعد از خوردن این ماهی هر چقدر دست و صورتمان را می‌شستیم باز هم بوی ماهی می‌دادیم و همیشه قبل از غروب مادر مجبورمان می‌کرد حمام برویم.

خوردن ماهی گاریز برشته دردسر زیادی داشت ولی به طعم خوشمزه آن می‌ارزید! دو سه روزی می‌شد برادرم حسن از جبهه برگشته و مادر غذای مورد علاقه‌اش را درست کرده بود. چند نفر از دوستان و همرزمان حسن شهید شده بودند. حسن در حالیکه استخوان‌های ریز ماهی را با دقت از گوشت آن جدا می‌کرد، از دوستان شهیدش می‌گفت. او با بغض خاصی خاطرات آن‌ها را تعریف می‌کرد. همه گوشمان به حسن بود. مادر که چشم از او برنمی‌داشت آهی کشید و گفت: «خدا به دل مادراشون صبر بده!»

حسن کنار مادر نشسته بود، طوری که انگشتانش به او نخورد، دستش را دور گردن مادر گرفت و گفت: «مادرجان ماشااله شش تا پسر داری نمی‌خوای یکی رو به انقلاب تقدیم کنی؟!»

مادر چشم به چشمان حسن دوخت و چیزی نگفت. حسن لبخندی زد و ادامه داد: «فقط اون یکی هم من باشم! لطفاً...!»

مادر ساکت و بهت زده او را نگاه کرد. حسن لیوانی آب خورد. با دست دهانش را پاک کرد، پیشانی مادر را محکم بوسید و گفت: «ای مادر اصلاً خودم فدای این انقلاب می‌شم فقط خودم!»

(به نقل از خواهر شهید، معصومه گرگی بندری)

انتهای متن/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه