کد خبر : ۶۰۵۰۸۵
۰۹:۴۲

۱۴۰۴/۰۸/۲۶

میثم کمک کردن به دیگران را وظیفه می‌دانست

اکرم مقدسی کوزه‌کنانی مادر شهید مدافع حرم «میثم نجفی» روایت می‌کند: «احساس وظیفه برای کمک کردن فقط برای خانواده نبود. اگر کسی را می‌دید بار سنگینی دارد، سریع می‌رفت و از او می‌گرفت. مدرسه‌اش که می‌رفتم مسئولین مدرسه می‌گفتند: «خوش به سعادتتون که همچین پسری دارید، ما به حضور او در مدرسه افتخار می‌کنیم.» میثم برایم مایه‌ی فخر و مباهات بود و همین که می‌دیدم همه از او راضی هستند، خوشحال و دلگرم می‌شدم.»


میثم کمک کردن به دیگران را وظیفه می‌دانست

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان‌ تهران، شهید «میثم نجفی»، یادگار علی‌محمدو اکرم دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۷ در شهرستان ورامین تابعه شهرستان‌های استان تهران چشم به جهان گشود. تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه ادامه داد و دیپلم ادامه داد. هجدهم تیر سال ۱۳۸۹ ازدواج کرد. این شهید گرانقدر دوازدهم آذر سال ۱۳۹۴ در سوریه در منطقه حلب به شهادت رسید. مزارش در شهرستان قرچک، امامزاده بی‌بی زبیده (س) واقع در گلزار شهدا آرمیده است.

اکرم مقدسی کوزه‌کنانی مادر شهید مدافع حرم «میثم نجفی» در ادامه روایت می‌کند:

در مدرسه هم مثل بقیه نبود. در تمام دوران تحصیلش حتی یک بار هم از ما سراغ پول نگرفت. من به زور پول تو جیبی به او می‌دادم. چون پدرش بنا بود و میثم از نزدیک شاهد زحماتش بود، پول نمی‌خواست. درسش خوب بود و محصل کوشا و با ذکاوتی بود.

ضمن تحصیل، همین که توانش به بلند کردن یک ظرف ملات رسید، با اصرار زیاد همراه پدرش برای کارگری می‌رفت. می‌گفتم: «کمرت درد می‌گیره، اذیت میشی!»، اما گوش نمی‌کرد و می‌گفت: «می‌خوام خرجم رو خودم در بیارم.» این در حالی بود که همه‌ی هم سن و سال‌های میثم با گریه و زاری سعی می‌کردند از خانواده پول بیشتری بگیرند. اصلاً درخواستی از خانواده نداشت، برادر و خواهرش اگر اسباب‌بازی یا لباسی می‌دیدند، حتماً می‌خواستند. اما میثم این طور نبود. خیلی علاقه داشت در کار‌ها به من و پدرش کمک کند.

ایام خانه‌تکانی که می‌شد، کمک من فرش می‌شست، خانه را نظافت می‌کرد و ... این احساس وظیفه برای کمک کردن فقط برای خانواده نبود. اگر کسی را می‌دید بار سنگینی دارد، سریع می‌رفت و از او می‌گرفت. مدرسه‌اش که می‌رفتم مسئولین مدرسه می‌گفتند: «خوش به سعادتتون که همچین پسری دارید، ما به حضور او در مدرسه افتخار می‌کنیم.» میثم برایم مایه‌ی فخر و مباهات بود و همین که می‌دیدم همه از او راضی هستند، خوشحال و دلگرم می‌شدم.

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه