از بین بردن سیم خاردار با تانک

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، رزمنده ولیالله محمدی از خاطرات خود در هشت سال دفاع مقدس میگوید: حدود بیست و هشت دستگاه تانک نفربر و پیام پی استعداد بودیم که ده، دوازده تا از آنها مال ارتش بود که به ما ملحق بودند و چهارده پانزده عدد تانکر هم متعلق به ما بود، گروهان ما اول حرکت میکرد و گروهان ارتش در امتداد و پشتسر ما میآمد ما حرکت را ادامه دادیم که دیدیم یک موتوری آمد و گفت محمدی شما هستی؟ بعد گفتند برادر کیامهری فرمانده تیپ ولیعصر با شما کار دارد. من را سوار موتورش کرد و رفتیم دیدیم که این بنده خدا تخریبچی یک معبر را تا حدودی باز کرده و بعدش بر اثر اصابت مین و خمپاره شهید شده و عملیات لو رفته حالا اینها اینجا گیر کرده بودند و نتوانسته بودند بروند.
دولول عراق درست چسبیده به سیمخاردار بچهها را میزد و اصلاً نمیگذاشت کسی حرکت کند. آقای عباس زرکشان، اردشیر محمدی خلج و جلال ذوالقدر میگفتند در خط یک دشمن و پدافند روبهرو یک دولول نمیگذارد بچهها یک ذره حرکت کند شما میتوانید این را بزنید؟ گفتم بله میتوانم و میزنم.
باز آن موتوری من را آورد. آمدم و با سروان مطیعی صحبت کردم و گفتم برو یک تانک بیاور. مطیعی گفت تانکهای شرقی لاستیک که ندارد سنگین حرکت میکند و موقع شلیک کردن هم باید یک جا بایستند ولی تانک چیفتن هم لاستیک دارد و سروصدا نمیکند تندتر حرکت میکنند و هم اینکه موقع حرکت میتواند شلیک کند. مجاهدین عراقی اینها را زمان آموزش به ما نگفته بودند، چون تانک خودشان شرقی بود.
همراه مطیعی سریع با یک تانک چیفتن حرکت کردیم. من هم روی تانک نشستم و رفتم پیش همان فرمانده تیپ و گفتم تانک آوردیم. مطیعی خودش رفت پشت تانک نشست و خیلی خوب تنظیم و شلیک کرد. آن فرمانده تیپ هم به بچهها گفت سه چهار تا شلیک کنند به سمت آنجا تا مطیعی جای دولول را خوب پیدا کند و بزندش که با اولین شلیک دولول را زد.
فرمانده تیپ گفت حالا چه کار کنیم و چطور از سیم خاردار بگذریم گفتم سیم خاردار را ببندیم به تانک و بکشیم و ببریم. گفت فکر خوبی است به مطیعی گفتم و او هم قبول کرد. قبل از آن یک لودر فرستادیم که خاک زمین را برداشت و راه را باز کرد و رفت جلو. تانک هم پشت سرش رفت. من پریدم پایین و سیمخاردار را انداختم داخل چنگک و تانک گاز داد. حدود دویست تا سیصد متر سیمخاردار را کشید و بعضی از مینها منفجر شدند. از طرفی فرماندهی میگفت دارید چی کار میکنید ما هم پیش خودمان میگفتیم اتفاقا کار خوبی میکنیم که بعدش فهمیدند و تشویقمان هم کردند.
منبع: کتاب آقا ولی (خاطرات، ولیالله محمدی)
