امیدوارم زینبوار باشید و حجاب را پاس بدارید
به گزارش نوید شاهد هرمزگان، شهید «موسی عسکری» یکم آذر ماه ۱۳۴۰، در روستای دهند از توابع شهرستان میناب چشم به جهان گشود. پدرش عبدالله، کشاورز بود و مادرش درویش نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. بیست و هفتم اسفند ماه ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق بر اثر اصابت ترکش خمپاره به سینه و سر، شهید شد. مزار او در روستای هشتبندی تابعه شهرستان زادگاهش واقع است.

وصیتنامه شهید:
امیدوارم زینبوار باشید و حجاب را پاس بدارید
بسم الله الرحمن الرحیم
بنام خداوندی که در دنیا بر مؤمن و کافر رحم میکند و در آخرت بر مؤمن رحمت مینماید.
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ» (آل عمران، ۱۶۹)
هرگز نپندارید کسانی که در راه خدا کشته شدهاند، مردهاند؛ بلکه زندهاند و نزد خدا روزی میخورند.
شهادت هدیهای گرانبها از جانب خداوند برای بندگان خالص است که نصیب هر کس نمیشود. انسان باید در راهی گام بردارد که سعادتش در آن باشد و من سعادت خویش را تنها در پیمودن مسیر خونین سیدالشهدا مییابم؛ راه تمام شهدا و انقلاب اسلامی.
جهاد در راه خدا، گذشتن از تعلقات نفسانی و الهام گرفتن از راه امام حسین(ع) و خمینی گونه شدن است. همانگونه که گفتهاند:
«الیوم عمل بلا حساب و غدا حساب بلا عمل»
امروز عمل است بدون حساب، فردا حساب است بدون عمل.
من با چشمی بینا، گوشی شنوا و قلبی سرشار از عشق به امام، به جبهه حق علیه باطل عزیمت کردهام و اگر لایق باشم که در این راه به شهادت برسم، به آرزویم رسیدهام و اگر چندین بار زنده شوم و کشته شوم، باز هم از راهنماییهای امام امت که نایب امام زمان(عج) است، دست نخواهم کشید، زیرا با رهنمودهای پیامبرگونهاش ما را از خواب بیدار نمود و همه را از جهنم نجات داد.
بر همه ماست که تا آخرین لحظه عمر، از این قیامی که به رهبری امام خمینی انجام گرفته، دفاع کنیم و چنان مشت بر دهان یاوه سرایان شرق و غرب بزنیم که تا ابد جرات چنین خیانتی نکنند. کسانی که نسبت به این انقلاب و جنگ تحمیلی بیتفاوت هستند، دست کمی از صدامیان ندارند.
و شما ای پدر عزیز، بدانید و مطمئن باشید که من امروز در راهی جاودانه گام نهادهام که انتهای آن، انشاءالله، حکومت مستضعفین جهان خواهد بود. بارها زمزمه کردهام که شما برای من زحمت بسیار کشیدهاید و من در پایان نتوانستم زحمات شما را جبران کنم. در حق شما کوتاهی نمودم و دین خود را نسبت به شما به طور کامل ادا نکردم و امید دارم انشاءالله حلالم کنید.
و شما ای خواهر عزیزم فاطمه، امیدوارم که زینبوار باشید و اگر در این راه کشته شدم، ناراحت نباشید. شما را به حجاب سفارش میکنم و از مشهدی فاطمه میخواهم که در تربیت فرزندانش کوشا باشد. اگر در برخی مواقع نسبت به شما بداخلاقی کردهام، مرا ببخشید و از زحماتتان بسیار سپاسگزارم.
از برادران و خواهرانم میخواهم که نافرمانی پدر نکنید و همواره به درس و تحصیل اهمیت دهید. در پایان، از همه کسانی که از این بنده حقیر رنجیدهاند، طلب بخشش دارم و امید دارم مرا حلال کنند.
و اما شما ای همسر عزیزم، از شما تقاضا دارم که اگر در مدت کوتاهی که با هم بودیم، ناراحتی از من دیدهاید، مرا حلال کنید.
والسلام. به امید پیروزی و دیدار در روز قیامت، شما را به خداوند میسپارم.
