نامهٔ خاکریزهای بانه؛ پیکِ پیوندِ جبهه و خانه
به گزارش نوید شاهد البرز؛ در محلهای ساده در جنوب تهران، حسن در خانوادهای کارگری متولد شد. از نوجوانی، همراه انقلاب بزرگ شد و در مسجد محل، هویت جدیدی یافت. با شروع جنگ، بیقرارانه به جبهه شتافت و پس از مجروحیت، بار دیگر به سنگر بازگشت - این بار با نگاهی دیگر.
در عملیات والفجر۴، با ندای «اللهاکبر» به استقبال شهادت شتافت. پیکر پاکش در میدان نبرد ماند و او را در زمره مفقودان جبهه حق ثبت کرد. حسن، رزمندهای که عاشقانه زیست و عاشقانه رفت.
در ادامه متن نامه شهید «رسول احمدی» را بخوانید.
به نام خداوند بخشنده مهربان
با درود بیپایان به پیشوای گرامی ما حضرت محمد مصطفی (ص)، و با سلام به منجی عالم بشریت حضرت مهدی (عج) و نماینده برحقش امام خمینی کبیر.
پدر و مادر عزیزم،
سلام و درودی از سرزمین مقدس جبهه برایتان میفرستم. برایتان آرزوی سلامتی و سربلندی دارم. به همه خویشان و دوستان - به ویژه خانواده دایی و خاله و برادرانم - سلام برسانید.
برادر عزیزم،
ای کاش اینجا بودی و تو را در کنار خود میدیدم. همین حالا که این نامه را مینویسم، همه برادران برای رژه به شهر رفتهاند و ما برای نظافت ماندهایم. فردا یا پسفردا دوره آموزشیمان به پایان میرسد.
پدر و مادر گرامی،
پنجمین سالگرد انقلاب پرافتخار اسلامی را به شما و همه عزیزان تبریک میگویم. امیدوارم این انقلاب چنان تحولی در جهان ایجاد کند که آمریکا و دنبالهروهایش آرزوی نابودی آن را داشته باشند، و تمام گروهکهای ضد انقلاب از کشورمان رخت بربندند.
مادرم عزیز،
با اینکه مدتهاست در جبهه هستم، حتی یک نامه از شما دریافت نکردهام. نمیدانم چرا...
مادرم جان،
سلام گرم مرا از این سرزمین مقدس به پسرخاله عزیزم ناصر برسان و از طرف من او را ببوس.
تاکنون در عملیات مستقیم شرکت نکردهام و در مقر مستقر هستیم. هنوز مشخص نیست عملیات بعدی چه زمانی آغاز شود. حال من بسیار خوب است و همیشه برای شما دعا میکنم.
لطفاً به فاطمه و شجاع بگویید: "به درس خواندنشان ادامه دهند. آنها فکر نکنند که جبهه فقط در اینجاست. مدرسه نیز جبهه مقدسی است و آنها باید در آن جبهه بجنگند."
هنوز در منطقه بانه هستیم.
خداحافظ شما
انتهای پیام/