آخرین اخبار:
کد خبر : ۶۰۰۵۵۷
۰۷:۵۱

۱۴۰۴/۰۶/۳۱
در گفت‌وگو با نوید شاهد قزوین مطرح شد

از بازی‌های کودکی تا عملیات مرصاد؛ داستان زندگی جانباز «علی‌اصغر هادی»

«جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی»، خاطرات شیرین کودکی، دوران سربازی و نقش خود در پشتیبانی رزمی جبهه را برای «نوید شاهد قزوین» روایت کرد و از اهمیت خدمت در پشت صحنه نبرد گفت.


از بازی‌های کودکی تا عملیات مرصاد؛ داستان زندگی جانباز هادی

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی، از کودکی در روستای ساج دودانگه‌سفلی در شهرستان تاکستان بزرگ شد. زندگی‌اش، از بازی‌های ساده دوران کودکی تا حضور در جبهه‌های دفاع مقدس، سرشار از تلاش، ایثار و خدمت به وطن است. وی که در ۱۳ سالگی با شنیدن اخبار جنگ، شور و هیجان دفاع از کشور را در دل خود احساس کرد، مسیر سربازی و جبهه را انتخاب کرد و در عملیات مرصاد به جمع جانبازان پیوست. امروز این جانباز بزرگوار همزمان با بزرگداشت هفته دفاع مقدس، از خاطرات کودکی، ازدواج، خدمت در پشتیبانی رزمی و سختی‌های زندگی بعد از جنگ سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که ایثار تنها در میدان نبرد معنا ندارد، بلکه در زندگی روزمره نیز تداوم می‌یابد.

نوید شاهد قزوین: خودتان را معرفی کنید.

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی هستم که هفتم اسفند ماه سال ۱۳۴۶، در روستای ساج دودانگه‌سفلی از توابع بخش ضیاءآباد شهرستان تاکستان به دنیا آمدم. به عنوان سرباز ارتش، در تیپ ۳۷ زرهی شیراز بودم که جانباز شدم. شغل پدرم کشاورزی، دامداری و زراعت بود.

نوید شاهد قزوین: از دوران بچگی‌تون بازی‌ها و دوستان‌تان برایمان تعریف کنید.

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: اکثر بازی‌ها را به یاد ندارم، اما یادم می‌آید یک بازی با دو تیکه چوب بود که ضربه‌ها را می‌زدیم و روی سنگ پرتاب می‌شد. همچنین بازی تورنابردی بود که گروهی و با کمر‌بند انجام می‌شد و خیلی خطرناک بود. هفت‌سنگ را هم بازی کردم که کار گروهی و سرعت تمرکز را تقویت می‌کرد.

نوید شاهد قزوین: اولین خاطره‌تون از دوران کودکی برایمان بگویید.

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: یک بار انبار هیزم را آتش زدم. هیزم خشک و انبار بسته بود، آتش کنترل نشد و سقف انبار خراب شد، اما خانواده‌ام برخورد بدی نکردند. فکر کنم حدود ۳ تا ۴ ساله بودم. همچنین اولین خاطره من مربوط به حسادت نسبت به خواهر و برادرم بود که مادرم به یکی دیگر شیر می‌داد و من غش کردم.

نوید شاهد قزوین: چند خواهر و برادر دارید؟

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: از مادرم هفت برادر و سه خواهر دارم، یکی از برادرانم محمد آقا هادی که متأسفانه بعد از سربازی فوت کرد. قبل از ازدواج پدرم با مادرم هم دو خواهر دیگر دارم.

نوید شاهد قزوین: تا چه مقطعی درس خواندید؟

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: ابتدایی رادر روستای خودمان و راهنمایی را در روستای شاکی تا مقطع سوم راهنمایی تحصیل کردم.

نوید شاهد قزوین: از چه سالی شروع به کار کردید؟

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: قبل از سال ۶۳ در خانه کار‌های کشاورزی، دامداری و باغداری می‌کردم. از سال ۶۳ در تهران به عنوان کارگر در صافکاری، نجاری و آلومینیوم‌کاری فعالیت داشتم، اما هیچکدام حرفه‌ای نبود و درآمد مناسبی نداشت.

نوید شاهد قزوین: خاطره‌ای از کار با پدرتان دارید؟

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: بله، یک بار پدرم تیر‌های چوبی را با سیل در رودخانه هدایت کرد و خودش سوار چوب‌ها شد. کاری شجاعانه و ویژه بود که تا امروز یادم مانده است.

نوید شاهد قزوین: زمان انقلاب چند ساله بودید؟ از خاطرات انقلاب و راهپیمایی‌ها بگویید.

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: یازده ساله بودم. همراه پدر، مادرم و عموهایم در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کردیم. شعار‌ها و سرود‌های انقلابی را می‌خواندیم. مردم با ابزار‌های کشاورزی و بیل در جمعیت حضور داشتند. جهاد و مشارکت اجتماعی از آن زمان شکل گرفت و جهاد سازندگی از همان انقلاب مانده است.

نوید شاهد قزوین: چه سالی ازدواج کردید؟ همسرتان را خودتان انتخاب کردید؟

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: سال ۷۲، بیست و هفت ساله بودم. ازدواج کردم. بله، همسرم را خودم انتخاب کردم. بعد از مدت‌ها تلاش و پیگیری، موفق شدم با ایشان ازدواج کنم.

نوید شاهد قزوین: درباره پروسه آشنایی و ازدواج توضیح دهید.

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: من از طریق دفتر مرکزی کمیته امداد با ایشان آشنا شدم. بعد از بیست روز موفق شدیم موافقت خانواده و همسرم را کسب کنیم و ازدواج کردیم.

نوید شاهد قزوین: از شب عروسی‌تان برای ما بگویید، جشن گرفتید؟

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: بله، جشن گرفتیم و عروسی ما در مسجد برگزار شد. همه از روستا حتی ریش‌سفیدان و افراد معتمد برای دیدن ما آمدند، دامادی که یک پا نداشت، مورد توجه همه قرار گرفت. حضرتی، جانباز شیمیایی و مسئول واحد فرهنگی بنیاد شهید هم، با دوربین آمد و از مراسم ما عکس گرفت.

نوید شاهد قزوین: شما در دوران جنگ چند ساله بودید؟ چطور از اطلاعات جنگ مطلع می‌شدید؟

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: شروع جنگ که ۱۳ ساله بودم. محرومیت زیادی بود؛ برق، تلویزیون، رادیو نداشتیم. تنها اطلاعات از طریق مسجد و جامعه محلی به مردم منتقل می‌شد. وقتی پیکر مطهر شهیدی به روستا برمی‌گشت، اوج هیجان و تعصب در ما برای دفاع از وطن و انقلاب ایجاد می‌شد.

نوید شاهد قزوین: چه شد که تصمیم گرفتید به بسیج بروید؟

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: هیجان، کشش به عزت اجتماعی و قهرمان شدن ما را به این مسیر کشاند. پسر عموی من، احد هادی، در جولان جانباز شد و وقتی برگشت، دیدم مردم به رزمندگان‌شان احترام می‌گذارند و چقدر عزت دارند لذا همین انگیزه من برای رفتن به جبهه شد.

نوید شاهد قزوین: چه سالی اعزام شدید؟

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: ۱۸ خرداد سال ۱۳۶۵، از تاکستان به سربازی اعزام شدم. سه ماه آموزش در عجب‌شیر گذراندم و سپس به میمک اعزام شدیم. بیست و چهار ماه خدمت کردم تا اینکه در عملیات مرصاد شرکت کرده و جانباز شدم.

نوید شاهد قزوین: در چه عملیاتی حضور داشتید؟

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: بیشتر در بخش پشتیبانی و تعمیرات بودم، بنابراین در اکثر عملیات‌ها حضور نداشتم. کار من تعمیرات خودروها، موتور برق، پنچرگیری و تامین تجهیزات برای خط رزمی بود. اولین کارم تعویض روغن و تعمیر رینگ بنز بود که با چالش‌های زیادی همراه بود. ما همیشه به نیرو‌های رزمی خدمت می‌کردیم و تجهیزات بهتر را برای آنها آماده می‌کردیم.

نوید شاهد قزوین: یعنی خودتان نمی‌خواستید در خط رزمی باشید؟

جانباز ۷۰ درصد علی‌اصغر هادی: اولش دوست داشتم نیرو‌های ویژه یا تکاور شوم، اما در نهایت کار در تامین و نگهداری نصیبم شد. با وجود اینکه آرزویم متفاوت بود، فهمیدم این نقش هم اهمیت خودش را دارد و توانستم مفید باشم.

از بازی‌های کودکی تا عملیات مرصاد؛ داستان زندگی جانباز هادی


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه