آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۹۵۶۹
۱۲:۲۲

۱۴۰۴/۰۶/۱۵

نامهٔ اشک‌آلود رزمنده تنها: دلم برای نامه‌هایتان تنگ شده

«الان با گریه دارم این نامه را می‌نویسم... چرا برایم نامه ننوشتید؟». این جملات، قلب تپندهٔ نامهٔ رزمندهای در جبهه‌های دفاع مقدس است که در تاریخ ۲۰ مرداد ۱۳۶۵ از تنهایی، انتظار برای نامه‌های خانواده و یاد برادر شهیدش نوشته است. نامه‌ای که از آرزوهای ساده اما عمیق یک مرد جوان در آستانهٔ عملیات می‌گوید.


به گزارش نوید شاهد البرز؛ شهید اسدالله اسدالهی، فرزند علی، در هفدهم آبان ۱۳۴۵ در تهران دیده به جهان گشود. او در خانواده‌ای مذهبی و انقلابی پرورش یافت و از نوجوانی همراه با برادرانش مجتبی و عبدالله در فعالیت‌های انقلابی مشارکت داشت. با آغاز جنگ تحمیلی، داوطلبانه به جبهه‌های نبرد شتافت و سرانجام در یازدهم شهریور ۱۳۶۵، در منطقه عملیاتی حاج عمران به فیض عظیم شهادت نائل آمد. پیکر پاک این شهید بزرگوار در گلزار شهدای بهشت زهرای تهران، قطعه وردآورد، به خاک سپرده شد. خانواده شهید اسدالهی، با تقدیم سه فرزند برومند خود به انقلاب اسلامی، حماسه‌ای جاودانه در راه دفاع از میهن اسلامی آفریدند.

نامهٔ اشک‌آلود رزمنده تنها: دلم برای نامه‌هایتان تنگ شده
در ادامه متن نامه شهید اسدالهی را بخوانید.

با سلام و درود بر یگانه اختر آسمان امام زمان(عج) و سلام بر نایب او امام خمینی(ره).  
سلام بر پدر و مادر عزیزم و خواهرانم اکرم و فاطمه و برادر عزیزم امیر.  

الان ساعت ۷ شب روز 20 مردادماه 1365، است و من دارم این نامه را می‌نویسم. نامهٔ جبرئیل امروز به دستم رسید. فردا جبرئیل به وردآورد می‌آید. چند روز است که دارم برای شما نامه می‌نویسم و می‌فرستم، ولی شما تا حالا برایم نامه ننوشته‌اید. امروز وقتی جبرئیل به اینجا آمد، از طرف خانواده‌اش برایش نامه آورد، ولی از روزی که من به جبهه آمده‌ام، حتی یک نامه هم از خانواده‌ام دریافت نکرده‌ام.  

الان با گریه دارم این نامه را می‌نویسم؛ چرا برایم نامه ننوشتید؟ دلم پر از غصه است. وقتی جبرئیل به اینجا آمد، خیلی ناراحت شدم. فردا که او به وردآورد برود، من اینجا تنها می‌مانم. دلم خیلی برای شما تنگ شده. هر وقت یاد حرف‌هایتان می‌افتم، دلم می‌گیرد و گریه می‌کنم. وقتی یاد برادر شهیدم عبدالله می‌افتم، دلم بیشتر تنگ می‌شود.  

بابا، امروز که نامهٔ جبرئیل به دستش رسید و برادرش گفته بود بیا، جبرئیل رفت و من اینجا تنها ماندم. به عباس بگو چرا تلفن نمی‌کند یا نامه نمی‌نویسد. بابا، دلم واقعاً برای شما تنگ شده. اگر این بار جواب نامهٔ مرا ندهید، عاشورا و تاسوعا به خانه نمی‌آیم. لطفاً برایم نامه بنویسید و ۳۰۰ تومان برایم بفرستید.  

به امیر بگو: وقتی تو در جبهه بودی، من برایتان نامه نوشتم. به علی رحیمی و حسن آقایی بگو: ای نامردها! من برایتان نامه نوشتم، ولی شما جوابی ندادید. منتظر نامهٔ شما هستم. حتماً برایم نامه بفرستید. به عباس هم بگو نامه بنویسد. به ننه جان سلام برسانید و به نرگس و زن عمو هم سلام بگویید.  

خداحافظ.

نامهٔ اشک‌آلود رزمنده تنها: دلم برای نامه‌هایتان تنگ شده

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه