آخرین اخبار:
کد خبر : ۵۹۸۸۴۹
۱۵:۳۴

۱۴۰۴/۰۶/۰۴
خادم الرضا (ع)، پاسدار شهید «علیرضا نوری» به روایت برادر شهید

خادم الرضایی که به آرزویش رسید

اسماعیل نوری، از برادری می‌گوید که در هیاهوی حمله ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی به کشور عزیزمان ایران، به فوز عظیم شهادت نائل آمد. پاسدار شهید علیرضا نوری، مردی از تبار خادمان رضا (ع) که آرزوی شهادتش را از آستان ملکوتی امام رئوف طلب کرده بود و در اول تیرماه ۱۴۰۴، با صلابتی آسمانی، ستاره‌ای در آسمان عزت و غیرت ایران شد.


 در هیاهوی جنگی ۱۲ روزه، گوهری از تبار خادمان رضا (ع) پر کشید. شهید «علیرضا نوری»، برادر کوچک، اما با صلابت خانواده، با قلبی مالامال از عشق به شهادت و لبخندی ابدی به چالش‌های زندگی، ستاره‌ای شد در آسمان عزت و غیرت ایران. اسماعیل نوری، برادر بزرگتر شهید والامقام «علیرضا نوری»، در گفت‌و‌گو با خبرنگار نوید شاهد تهران بزرگ، از زندگی تنها برادرش گفت: از رفیق دیرین و همسفر کربلا، از صبوری و شوخ‌طبعی‌اش، و از خواسته‌ای که در حریم رضوی به اجابت رسید.

خادم الرضایی که به آرزویش رسید

پشتِی که خالی شد

برادر این شهید والامقام در ابتدا گفت: علیرضا در روز ۲۰ فروردین ۱۳۷۰ در تهران دیده به جهان گشود. علیرضا آخرین فرزند خانواده، دلبند پدر و مادرم و امید خواهرش و رفیق من در تمام سال‌های زندگی‌ام بود. او در سال ۱۳۹۶، زندگی مشترک خود را آغاز کرده بود و ثمره این ازدواج، دو یادگار شیرین است که نام و یاد او را همواره زنده نگه خواهند داشت.

برادر این شهید با اشاره به حادثه‌ی دیگری که به تازگی زندگی این خانواده را تحت تأثیر قرار داده، توضیح داد: «مهرماه سال ۱۴۰۳، پدرمان را از دست دادیم و علیرضا با من ودرکنار هم تمام کار‌های مراسم را انجام داد. اما امروز، که جای خالی او را در کنارم حس می‌کنم، این احساس «خالی بودن پشتم» به قدری سنگین است که توان وصفش را ندارم. گویی بخشی از وجودم را با خود برده است.

تصویری از سیمای اخلاقی شهید

اسماعیل نوری در وصف برادرش بیان کرد: از ویژگی‌های بارز اخلاقی علیرضا که بخواهم بگویم، بی‌شک صبوری و کم‌حرفی‌اش در صدر قرار می‌گیرد. اما این کم‌حرفی، هرگز به معنای درون‌گرایی او نبود. برعکس، او روابط اجتماعی بسیار قوی داشت و در جمع، با شوخ‌طبعی خاص خود، لبخند را بر لبان همه می‌نشاند. علیرضا از آن دسته آدم‌هایی بود که زندگی را سخت نمی‌گرفت؛ به چالش‌ها می‌خندید و هرگز زود از کوره در نمی‌رفت. همواره با آرامش و صبوری‌اش، به دنبال راه حلی برای مشکلات می‌گشت و همیشه به ما قوت قلب می‌داد. حتی اکنون هم، با اینکه بودنش دیگر در قالب فیزیکی ممکن نیست، نمی‌توانم بگویم، بود؛ چرا که او هست. حضورش را احساس می‌کنیم، و از این حضور، انرژی‌ای می‌گیریم که ما را به صبر دعوت می‌کند و می‌گوید: «نگران نباشید، خیالتان از بابت من راحت باشد.»

آرزویی که در مشهد برآورده شد

ایشان خادم الرضا (ع) بودند. در آخرین سفرشان به مشهد که در اردیبهشت‌ماه امسال به همراه همسرشان بود، از امام رضا (ع) چیزی خواسته بود. وقتی از ایشان پرسیدند از حضرت چه آرزو کرده‌ای، پاسخ داد: «شهادت»

خادم الرضایی که به آرزویش رسید

خبر شهادت

اسماعیل نوری نحوهٔ اطلاع از شهادت برادر را این‌گونه روایت کرد: خبر شهادت، از طریق سپاه به یکی از اقواممان اطلاع داده شد و ایشان با من تماس گرفتند. متاسفانه، من موفق به پاسخگویی نشدم. بعد که دیدم با من تماس گرفته‌اند، متوجه شدم که اتفاق مهمی افتاده، زیرا با آن فرد رابطه دوری داشتیم و تماسشان غیرمعمول بود. خودم مجدداً تماس گرفتم و پرسیدم: چه اتفاقی افتاده؟ سریع متوجه شدم.

وی با اشاره به شرایط خاص خانواده، افزود: از آن‌جا که مادرم فشار خون دارد و به تازگی پدرمان را از دست داده بودیم، نمی‌خواستم کس دیگری این خبر سنگین را به ایشان بدهد. خودم به خانهٔ مادر رفتم و به آرامی، این خبر را به ایشان و سپس به بقیهٔ اقوام اطلاع دادم.

خادم الرضایی که به آرزویش رسید

روز‌های سختِ وداع

آخرین بار، دو روز پیش از آن اتفاق تلخ، او را دیدم. ما دو برادر و یک خواهر بودیم و علیرضا، آخرین فرزند و نور چشمی خانواده بود. در همان سالی که بزرگترین فرد خانواده، پدر عزیزمان را از دست دادیم، کوچکترین عضو خانواده، علیرضا نیز دریکم تیرماه ۱۴۰۴، به شهادت رسید. مراسم تدفین شهید نیز در پنجم تیرماه برگزار شد. غم از دست دادن او، بسیار سنگین و دردناک بود، اما از جانب خداوند، یک صبر و آرامشی در وجود ما، به خصوص در مادرم، نهفته است که بی‌شک از لطف و عنایت الهی است. 

اتحادی که در سایهٔ حماسه‌سازی‌ها پدید آمد

 در ادامه، نظر برادر شهید را در مورد تأثیرات جنگ ۱۲ روزه و دیدگاه مردم جویا شدیم، اسماعیل نوری چنین بیان کرد که «قطعاً این جنگ دوازده روزه، مردم را متحدتر کرد. از لحاظ سیاسی، مردم را همگام‌تر، همراه و با یکدلی و همگنی بیشتری در کنار هم قرار داد. این اتحاد، ناشی از همان اتفاقاتی است که روزی پوستر‌های سرداران ما را بی‌اعتنایی می‌کردند یا برخی پاره می‌کردند، اما اکنون همه مردم با شهادت تک تک سرداران ما عزادار می‌شوند. حتی زمانی که من می‌خواستم اعلامیه چهلم برادرم را بچسبانم، همه کمک می‌کردند و مغازه‌داران با استقبال، می‌خواستند اعلامیه را به شیشه‌های مغازه‌شان بچسبانند. قطعاً مردم ما به مردانی که در مقابل موشک‌هایی که برای از بین بردن جوانان و مردم کشورشان خرج کردند، ایستادگی کردند، عزت و احترام ویژه‌ای می‌گذارند. شهید علیرضا نوری، متأهل و صاحب دو دختر عزیز بود. او در سال نود و شش، زندگی مشترک خود را آغاز کرده بود و ثمره این ازدواج، دو یادگار شیرین است که نام و یاد او را همواره زنده نگه خواهند داشت.

خادم الرضایی که به آرزویش رسید

روحش شاد و یادش گرامی باد

انتهای پیام/


گزارش خطا

ارسال نظر
تازه‌ها
طراحی و تولید: ایران سامانه