کد خبر : ۵۹۸۲۳۲
۱۳:۵۳

۱۴۰۴/۰۶/۰۸

سه برادر در مسیر شهادت

شهید «عوض صادق‌زاده» متولد کازرون بود. از همان دوران نوجوانی فردی فعال و مبارز بود و با رژیم پهلوی مقابله می‌کرد. با آغاز جنگ تحمیلی به جبهه رفت. او در برابر مصائب بزرگ، از جمله شهادت دو برادرش، با قاطعیت و استقامت عمل می‌کرد و معتقد بود جبهه باید گرم بماند و اسلحه بر زمین نماند...» متن کامل زندگی این شهید بزرگوار را در نویدشاهد بخوانید.


زندگی سراسر مبارزه؛ شهادت نقطه اوج تلاش

به گزارش نوید شاهد فارس، شهید «عوض صادق‌زاده» یکم تیر سال ۱۳۴۰ در کازرون دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در این شهر گذراند و در هفت سالگی وارد دبستان «مجتهد و ناصری» شد. تحصیلات راهنمایی را در مدرسه کوروش (سابق) ادامه داد و دوره متوسطه را در رشته راه و ساختمان هنرستان فنی دکتر شریعتی کازرون به پایان رساند.

از همان دوران نوجوانی فردی فعال و مبارز بود و با رژیم پهلوی مقابله می‌کرد. از شرکت در تظاهرات و نوشتن شعار بر دیوارها تا نابودی تصاویر شاه در محل تحصیل تا جایی که به‌دلیل این فعالیت‌ها توسط مأموران رژیم دستگیر و زندانی شد.

پس از اخذ دیپلم برای ادامه تحصیل در رشته راه و ساختمان به دانشگاه بجنورد رفت اما با آغاز انقلاب فرهنگی، دانشگاه تعطیل شد. وی در این مدت و ایام تعطیلی با کار و تلاش سخت معیشت خود و خانواده‌اش را تأمین می‌کرد و مدتی به عنوان استادکار و ناظر ساختمانی فعالیت داشت. پس از بازگشایی دانشگاه‌ها درس خود را در دانشگاه اصفهان پی گرفت و عضو فعال انجمن اسلامی آن دانشگاه شد.

پس از فارغ‌التحصیلی به عنوان حق‌التدریس در طرح کادر آموزش و پرورش به روستاهای جره و بالاده اعزام شد و با مسئولیت‌پذیری فراتر از وظیفه امور مدرسه و دانش‌آموزان را به‌طور کامل انجام می‌داد. سپس برای خدمت بیشتر وارد شرکت نفت شد و به عنوان مهندس و ناظر ساختمانی در شرکت گاز ولی‌عصر کنگان به کار پرداخت.

سال ۱۳۶۲ با عشق و علاقه فراوان راهی جبهه‌های نبرد شد. آموزش‌های نظامی را فرا گرفت و به عنوان تخریب‌چی، تک تیرانداز، خدمه پدافند هوایی، غواص و هلی‌برد در عملیات‌های مختلف شرکت کرد.

او فردی بسیار صبور و آرام بود و در برابر مصائب بزرگ، از جمله شهادت دو برادرش، با قاطعیت و استقامت عمل می‌کرد و معتقد بود جبهه باید گرم بماند و اسلحه بر زمین نماند.

در مواقع اعزام به جبهه، همواره پیش‌قدم بود و حتی هنگام ازدواج، جبهه رفتن را از شرایط خود قرار داد. در عملیات خیبر منطقه جزیره مجنون از ناحیه پا و شانه زخمی شد، اما آسیب خود را پنهان نمود و تا ترخیص از بیمارستان اجازه نداد کسی از آن باخبر شود.

چند روز پیش از شهادت با دوستانش وداع کرد و حلالیت طلبید و گفت: «من رفتنی هستم.»

تیر ماه ۱۳۶۶ بار دیگر به جبهه اعزام شد، از آنجا به خليج فارس و در مانور شهادت شرکت کرد و برای چند روزی به مرخصی رفت و سپس به منطقه بازگشت و سرانجام در هشتم شهریور سال ۱۳۶۶ در حین انجام مأموریت به شهادت رسید. پیکر پاکش در بهشت زهرای کازرون به خاک سپرده شد.

انتهای متن/


گزارش خطا

ارسال نظر
طراحی و تولید: ایران سامانه