مجموعه خاطرات شهید علی چناری(قسمت سوم)

«حرمت اسیر»

«علی همیشه حواسش به اسرای عراقی بود. حتی با جنازه‌های عراقی‌ها هم با احترام برخورد می‌کرد. برخی اوقات که جنازه عراقی بر زمین می‌ماند، دستور می‌داد که آنها  را به خاک بسپاریم. علی در این باره می‌گفت: «خدا را خوش نمی‌آید روی زمین بمانند باید حرمت اسرا را داشته باشیم...» در ادامه مجموعه خاطرات این شهید بزرگوار را از زبان همرزمانش در نوید شاهد بخوانید.

به گزارش نوید شاهد خوزستان، شهید علی چناری دهم فروردين ۱۳۳۷، در روستای شهون از توابع شهرستان دزفول به دنيا آمد. پدرش حسونی، كشاورزی می‌کرد و مادرش مريم نام داشت. تا پايان دوره ابتدايی درس خواند. او نيز كشاورز بود. از سوی بسيج در جبهه حضور يافت. بيستم بهمن ۱۳۶۱، در جنگل امقر بر اثر اصابت تركش به شهادت رسيد. مزار او در بهشت علی همان شهرستان واقع است.

شاید کمتر کسی نام شهید علی چناری، آن اعجوبه‌ی اطلاعاتی بی‌نام و نشان را شنیده باشد. شهیدی که براساس روایت راویان، سواد آنچنانی ندارد، اما در تکنیک و تاکتیک‌های عملیاتی، بی‌نظیر و بی‌بدیل است و مشاور فرماندهان ارشد نظامی می‌شود.

قسمت سوم

مجموعه خاطرات شهید علی چناری(قسمت سوم):

تونل علی چنار

کار حفاری و نظارت تونل معروف فتح المبین با علی بود. طول تونل نزدیک به یک کیلومتر بود، که بعدها این تونل به تونل علی چناری معروف شد. علی با وجود جراحتی که داشت مانند سایر رزمندگان در کار حفاری تونل شرکت می‌کرد.

روایت دست مجروح

من و علی بعد از عملیات فتح المبین برای عمل دستش به تهران رفتیم. پزشکان از رگ عصب پای علی به انگشتان دستش پیوند زدند. پس از جراحی، دکتر به علی گفت: «دوازده روز باید دوره‌ی فیزیوتراپی را بگذراند؛ ولی علی به عشق جبهه نمی‌پذیرفت که حتی خانواده‌اش را هم ببیند چه برسد به فیزیوتراپی! علی در جبهه‌ها ماند ولی طولی نکشید که انگشت پیوند خورده‌اش خشک شد و به همین علت نتوانست اسلحه دست بگیرد، فقط یک کلت کمری کالیبر ۷۵ می‌بست.

خود را شهید نکنید

بعد از آمدن علی به جبهه ما در چم سری مستقر شدیم. علی از نظر رفتار، اخلاق شوق و سر زنده‌ای داشت و با همه صمیمی بود. روحیه ناب بسیجی و عشق به خدمت از همان نگاه اول به خوبی نمایان بود. هیچ‌گاه خود را یک فرمانده نمی‌دانست. نیروها را همیشه نصیحت و از نبرد آگاه می‌کرد.

علی به نیروهایش همیشه می‌گفت: «مواظب خود باشید و خود را شهید نکنید چرا که فیض شهادت بردن بهتر از شهادت است. این انقلابی که ما کرده‌ایم دشمنان زیادی دارد. زنده بمانید و از این انقلاب در برابر دشمنان بسیارش محافظت کنید».

تیزهوش

تیزهوشی علی با وجود اینکه او سواد آنچنانی نداشت مثال زدنی بود؛ علی با وجود سواد کمی که داشت تمام نقشه‌های منطقه را می‌کشید و آن‌گاه نام منطقه را به طراحان می‌گفت. در این باره زمانی که یکی از دوستان‌مان به نام «شهید ذاکر نامدار» به شهادت رسید، علی بسیار گریه کرد، زیرا شهید ذاکر از نظر علی مغز نظامی بود در حالی که خود علی پیش ما و تمامی کارشناسان نظامی مغز عملیاتی بود، نه تنها در کارهای نظامی بلکه از نظر اخلاقی، دینی، رفتاری، اجتماعی یک انسان برجسته‌ای بود.

باید در عملیات باشم

زمان عملیات والفجرمقدماتی ما مرخصی بودیم. علی در خانه رادیو گوش می‌دهد. هنگامی که مارش نظامی یا آهنگ حمله پخش می‌شود، سوار ماشین  شده و با سرعت به طرف منطقه می‌رود.

به شاوور که می‌رسد ماشین را رها کرده و پیاده به جنگل امقر به سراغ نیروهایش می‌رود. زمانی که به نیروها می‌رسد فرمانده‌ی تیپ به او می‌گوید:«نیروها سازماندهی شده‌اند اگر زودتر رسیده بودی نیرو داشتی» اما علی با اصرار می‌گوید: «من باید در عملیات شرکت کنم، نیرو هم نمی‌خواهم» علی در این عملیات مثل یک سرباز خارج از قالب فرماندهی شرکت کرد.

انتقام نگرفت

علی چناری معاون بسیار باهوشی به نام «سروان مرزبان» داشت که توسط یک نیروی عراقی شهید شد و او را به داخل سنگر انداخت و فرارکرد.

علی هم که از شهادت مرزبان خیلی متاثر شده بود، گفت: «باید این سرباز را زنده بگیریم» که در این باره علی برای اسیرکردن این سرباز عراقی، رگباری به سنگرش زد و به عربی به او گفت: «تسلیم شو!»

سپس او را وادار به تسلیم کرد و به نیروهای تخلیه اطلاعاتی تحویل داد. ولی با وجود اینکه سرباز عراقی یکی از بهترین نیروها و دوستانش را شهیدکرده بود، او را بخشید و اجازه نداد کسی او را بکشد.

مرخصی نمی رفت

علی هیچ‌گاه چند روز مرخصی نمی‌گرفت. با موتورش تا روستایشان به مرخصی می‌رفت و هنوز هوا روشن نشده بود، برمی‌گشت. او خانه‌ اصلی خود راجبهه می‌دانست.

حرمت اسیر

هر بار که اسیر می‌گرفتیم علی می‌گفت: «فریدون! با اُسَرا بد رفتاری نکنید و از آنان بیگاری نکشید» یا می گفت: «هرگز کسی آنها را اذیت نکند یا کتک بزند»

علی همیشه حواسش به اسرای عراقی بود. حتی با جنازه‌های عراقی‌ها هم با احترام برخورد می‌کرد. برخی اوقات که جنازه عراقی بر زمین می‌ماند، دستور می‌داد که آنها  را به خاک بسپاریم. علی در این باره می‌گفت: «خدا را خوش نمی‌آید روی زمین بمانند باید حرمت اسرا را داشته باشیم»

به یاد دارم یک روز در منطقه در حال گشت‌زنی بودیم، که به سه جنازه عراقی برخورد کردیم. علی ایستاد و با بیلچه گودالی کَند و با کمک هم آنها را دفن کردیم.

واسطه خیر

علی قبل از جنگ مایه فخر طوایف عرب منطقه بود. چنانچه بین طوایف اختلافی رخ می‌داد، علی اجازه نمی‌داد کار به دعوا یا قهر بکشد. می ‌گفت: «همه برادریم، همه مسلمانیم، خداراضی نیست مسلمان با مسلمان قهر یا دعوا کند. مال دنیا ارزش ندارد که از هم کینه به دل بگیریم تا سبب قهر یا دعوا بشود.»

اموال مردم

در نزدیکی منطقه‌ای که مستقر بودیم روستایی بود که مردمش به خاطر حمله‌ی عراق، خانه‌های‌شان را رها کرده و روستا خالی از سکنه شده بود. گاهی یکی از همرزمان می‌گفت: «برویم چیزی از خانه‌ها بیاوریم و استفاده کنیم»

علی مانع می‌شد و اجازه چنین کاری را نمی‌داد. او می‌گفت: «اموال مردم هستند و به امید خدا صاحبان این خانه‌ها باز خواهند گشت.»

ابتکارات علی

از طرح‌های شهید چناری استفاده از پوست گوسفند برای انجام شناسایی در روز بود و با وجود دام‌های بسیاری که در منطقه بود علی با بر تن کردن پوست و بین گله گوسفندان به مواضع دشمن نزدیک شده و کار شناسایی را به انجام می‌رساند.

از دیگر ابتکارات علی استفاده از سیستم صوتی و پخش صدای حرکت تانک و خودروهای زرهی و نیز پخش اطلاعیه عربی با صدای مرحوم آیت الله شیخ علی آل اسحاق فرمانده وقت ستاد بسیج عشایر بود.

اینها ماکت هستند

شناسایی و تیزهوشی علی، بزرگترین نقش را در پیروزی‌های عملیات‌ها داشت. نیروی هوایی ارتش عکس هوایی از منطقه گرفته بود. علی بلافاصله با دیدن عکس‌ها گفت: «ماکت‌های تسلیحاتی هستند که عراق ترسیم کرده است.»

شجاع و جسور

بارزترین ویژگی‌های علی ضریب هوشی بالا، شجاعت و همچنین شناخت کامل نسبت منطقه بود. شجاعتی که او برای انجام شناسایی منطقه داشت بی‌بدیل بود؛ زمانی که برای انجام شناسایی می‌رفت شیارها و محورها، تعداد سنگر انفرادی، دیده‌بانی، کمین، نگهبانی و همچنین تمام فرمانده‌های گردان‌های‌شان را جز به جز شناسایی می‌کرد؛ و همچنین تانک‌ها، نفربرها تمام تجهیزات دشمن را جز به جز اطلاع می‌داد. حتی آنقدر شجاع و جسور بود که توپ خانه دشمن هم را شناسایی می‌کرد.

و بالاخره شهادت

علی چناری پس از شرکت در عملیات‌های فتح‌المبین و بیت‌المقدس و سپس عملیات رمضان به همراه دیگر نیروهای بسیج عشایر و حماسه آفرینی در این عملیات‌ها سرانجام در عملیات والفجر مقدماتی در روز۲۰بهمن ماه ۱۳۶۱ در جبهه امقر بر اثر اصابت ترکش آسمانی شد.

منبع : کتاب حماسه ماندگار نوشته آقای احمد لطیف پور

برچسب ها
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده