«قرآن کریم» همنشینِ برادر شهیدم در تمام لحظات زندگیاش بود
نوید شاهد: «شهید، قاری نبود اما قرآن را با صوت زیبا قرائت میکرد. قرائت قرآن او هنوز در گوشهایم میپیچد و از شنیدنش لذت میبرم. برادرم همیشه همراهش یک جلد قرآن داشت و سفارش میکرد که همه با این کتاب آسمانی انس بگیرند. بسیاری از آیات قرآن را حفظ بود و عمل به آیات این کتاب آسمانی در رفتارش متجلی بود. تا لحظهای که به شهادت رسید هم یک قرآن همیشه به همراه داشت.» بخشی از صحبتهای «مهدی رحیمی» برادر شهید «داوود رحیمی» را خواندید.
برادر شهیدم الگوی تمام فرزندان فامیل بود
رحیمی در گفتوگو با خبرنگار نوید شاهد از برادر شهیدش به عنوان بهترین الگو یاد کرد و روایت کرد: «داوود» متولد سال 1342 یکسال از من بزرگتر بود و هر کس که او را میشناخت شیفته خوبیهایش میشد. نه فقط پدر و مادرمان بلکه دیگر اعضای فامیل هم «داوود» را برای فرزندانشان مثال میزدند تا از شخصیت او الگو بگیرند. «خوش اخلاقی»، «علاقه به مطالعه» و «اخلاص در تمام کارها» از ویژگیهای شهید بود.
شهید هیچوقت نماز شب را ترک نکرد
وی درباره توجه شهید به رعایت اعمال مذهبی هم افزود: «داوود» اعتقاد بسیار زیادی به اعمال مذهبی داشت و تا جایی که من به یاد دارم نماز شب او هیچوقت ترک نشد. سختکوشی هم یکی دیگر از ویژگیهای برادر شهیدم بود. او در جبهه هم با دشمن میجنگید و هم درس میخواند. «داوود» طلبه هم بود و درس حوزوی میخواند. از همرزمانش شنیدهام که برای نماز جماعت به او اقتدا میکردند. شهید حتی نماز صبح را به جماعت در حرم حضرت شاه عبدالعظیم حسنی (ع) میخواند. برادرم همیشه «دوشنبهها» و «پنجشنبهها» روزه میگرفت. بیاغراق میگویم که اخلاص برادر شهیدم مثال زدنی بود که در نهایت شهادت نصیبش شد.
انس شهید با قرآن
رحیمی به صوت زیبای قرآن برادرش هم اشاره کرد و در اینباره گفت: شهید قاری نبود اما قرآن را با صوت زیبا قرائت میکرد. قرائت قرآن او هنوز در گوشهایم میپیچد و از شنیدنش لذت میبرم. برادرم همیشه همراهش یک جلد قرآن داشت و سفارش میکرد که همه با این کتاب آسمانی انس بگیرند. بسیاری از آیات قرآن را حفظ بود و عمل به آیات این کتاب آسمانی در رفتارش متجلی بود. تا لحظهای که به شهادت رسید هم یک قرآن همیشه به همراه داشت. حتی در جبهه برای رزمندگان مشتاق کلاسهای آموزش قرآن برگزار میکرد.
برای خواهرها و برادرها الگو بود
به گفته وی شهید همیشه در انجام کارهای خانه به مادر و دلسوزانه در انجام امور مغازه کبابی به پدرش کمک میکرد. برادر شهید به صحبتهایش ادامه داد: ما 5 فرزند هستیم و از ابتدا برادرم «داوود» برای همه ما الگو بود. شهید با اینکه مشغول جنگ بود و نمیتوانست به طور کامل در مدرسه حاضر شود اما با نمرات خوب در امتحاناتش قبول میشد. با وجود سن کمی که داشت اما یک بار شیمیایی و یک بار دیگر از ناحیه پا ترکش خورد. آنطور که از همرزمانش شنیدهام به غیر از این دو مرتبه باز هم هدف تیر دشمن قرار گرفت اما درد را تحمل کرد و نمیگذاشت کسی چیزی بفهمد.
آخرین باری که برادر شهیدم را دیدم
برادر شهید خاطره آخرین دیدارشان را اینگونه تعریف کرد: آخرین بار 15 روز قبل از شهادت، برادرم را دیدم. در موقعیت «سیدالشهدا» جاده «ماهشهر» حضور داشتم که برادرم به دیدار من آمد و آن شب را همانجا ماندند. من مسئول «تبلیغات» تیپ «قوامین» بودم. صبح آن شب با موتور سیکلت برادرم را به جاده رساندم تا به مقرشان برود که این آخرین دیدارمان بود. سرانجام بیستوچهارم دیماه 1365 در عملیات کربلای 5 به دلیل اصابت موشک «کاتیوشا» برادرم به مقام رفیع شهادت رسید.
توجه شهید به اینکه کسی را از خود نرنجاند
به گفته وی شهید در تمام مراحل زندگی طوری رفتار میکرد که مبادا کسی از او ناراحت شود. رحیمی در ادامه صحبتهایش تعریف کرد: برادرم همیشه در رفتارش دقت میکرد که مبادا کسی را از خود برنجاند. یک بار شهید ساعت 2 نیمه شب از جبهه به مرخصی برگشت و برای اینکه پدر و مادر از خواب بیدار نشوند به مسجد محل رفت و تا صبح در پایگاه بسیج خوابید. به یاد ندارم که حتی یک بار کسی را با عمل یا حرف خود ناراحت کرده باشد.
خبرنگار: رضا افراسیابی