نامه شهید جوکار«2»
شهيد «اله قلی جوکار» در نامه‌ای خطاب به خانواده می‌نویسد: «بعثی‌ها با ما حدود سه کيلومتر فاصله دارند و بعضی از خط است يک کيلومتر و خط ساکت است گاهی وقت چندان خمپاره می‌فرستند...» متن کامل نامه دوم این شهید بزرگوار را در نوید شاهد بخوانید.

نامه

به گزارش نوید شاهد فارس، شهيد «اله قلی جوکار» 24 اردیبهشت سال 1338 در روستای تربل جعفری در 60 کيلومتری شرق شيراز از توابع داريون دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم گذراند. سال 1358 در سپاه پاسداران مشغول خدمت شد و همان سال ازدواج کرد. با آغاز جنگ تحمیلی راهی جبهه نبرد شد و سرانجام 15 آذر سال 1365 در عمليات کربلای 4 منطقه خرمشهر با اصابت خمپاره آسمانی شد. پيکر این شهید بزرگوار در گلزار شهدای شیراز به خاک سپرده شد.

متن نامه: بعثی‌ها در سه کيلومتری

باسمه تعالی با سلام درود بر مهدی موعود و نايب برحقش امام خمينی. سلام و درود بر شهدای اسلام و جمهوری اسلامی ايران و سلام درود بر رزمندگان حق عليه باطل که با ايثارگری‌ها و جان فشانی‌ها حافظ انقلاب اسلامی هستند و سلام درود بر مردم حزب اله هميشه در صحنه ايران.

سلام بر پدرم و مادرم و برادران و همسر و دخترم. پس از عرض سلام و سلامتی شما را از درگاه ايزد متعال خواستارم و اميدوارم از امام زمان(عج) که هميشه سلامت باشيد و هيچ ناراحتی نداشته باشيد. باری اگر خواهيد از حال اينجانب سرباز امام زمان و بنده حقير علی جوکار با اطلاع باشيد الحمدالله سلامتی برقرار است که يکی از نعمت‌های خداوند است و هيچ ناراحتی ندارم.

باری برادر جان اياز، نامه‌ی شما در تاريخ 8 شهریور سال 1362 هنگامی که در نمازخانه حاضر گرديدم، در مقر 106 در پل باقریه ديدم. نوشته بودی از رفتن جنگ و کارهايی که می‌کنی برايم بنويسيد؛ بايد بگويم که وقت ندارم و خيلی وقتم کم است حتی شب‌ها ساعت یک یا 12 می‌خوابيم و آن‌موقع خسته و چراغ نيست تاريک است و اذان صبح هم ساعت 4:30 بلند می‌شويم و نماز و دعا می‌خوانيم.


من چند روزی است که تويوتا تحويلم دادند و در خاک کربلا در منطقه نجف اشرف خدمت می‌کنم و کار من اين است در حدود 10 قبضه 106 که در خط داريم و روزها سرکشی و چيزهايی که لازم دارند به ما می‌گويند و ما برايشان فراهم می‌کنيم و مهمات و کارهايی که فرماندهی دارد و نيرو عوض می‌کنيم و شب‌ها بر می‌گرديم زير پل، پل باقريه که مقر 106 است. حدود يک کيلومتر از خط دور است. خطی که قبضه‌های ما در آن قرار گرفته را محور کل خندق ناپیداست در حدود 50 کيلومتر است.

خب کارهای که از فرمان داده می‌شود و از اين کارها و بعثی‌ها با ما حدود سه کيلومتر فاصله دارند و بعضی از خط است يک کيلومتر و خط ساکت است گاهی وقت چندان خمپاره می‌فرستند.

در موقعی که هوا خنک است معمولاً صبح‌ها و شب‌ها و برادران ما بعضی از شب‌ها پاتک می‌زنند به نزديک خط عراق می‌روند و در حدود سيصدمتری خاکريز آنها و يک سری گلوله می‌ريزند روی سر آنها و بر می‌گردند و شهيد و زخمی هيچ نداديم من حتی هنوز يک زخمی نديدم وضع خيلی خوب روحيه برادران خيلی خوب است انتظار هستند که دستور بدهند برای عمليات و خيلی خوب است. برادران موقع که همديگر را می‌بينند صورت بوسی می‌کنند. «اگر همه يک ساعت قبل از هم دور شده باشند.»

از طرف من ناراحت نباشيد من حالم خوب است. اين نامه را چند بار نوشتم ناتمام شده هر گاه وقت کردم يک تکه از آن نوشتم برادر از اين حتماً اسمم را پشت‌نامه بنويس از کليه خانواده برايم بنويس حال همه خوب است يا نه. اگر اتفاقی افتاده برايم بنويسيد چون من خواب ديدم تا ان‌شاءالله خير است. زياد عرضی ندارم به جز دوری به اميدی که همه با هم به زيارت کربلا رويم.

سلام تک تک خانواده را می‌رسانم سلام بستگان را می‌رسانم دوستان را می‌رسانم سلام آسيه را می‌رسانم و از خاک کربلا می‌بوسم و هر شب من آن را می‌بينم خداحافظ خداحافظ يادت باشد پشت نامه اسم اله قلی بنويسيد. روی صندلی دارم اين نامه را می‌نويسم.

انتهای متن/

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده