۶۴ سالگی «سرباز قاسم سلیمانی»
به گزارش نوید شاهد، روزنامه جام جم نوشت: «۱۳دیماه بود که اولین سالگرد شهادت سردار قاسم سلیمانی را به سوگ نشستیم. دربارهاش نوشتند و گفتند تا یادآوری شود ترامپ و آمریکا چه انسان بزرگی را نهتنها از ملت ایران که از همه آدمهایی گرفت که چشمشان در پی حامی بود که از آنها و حریم خانه، شهر و کشورشان مراقبت کند. حالا ۴۷روز از اولین سالگرد شهادت حاج قاسم گذشته و امروز سالروز تولد ایشان است که اگر بودند ۶۴ ساله میشدند. راستش را بخواهید اگر بخواهیم ساده و به زبان مردم بنویسیم؛ ۶۳سالگی برای رفتن انسانی که کلی اهداف بزرگ در سر داشت و سبک زندگی و منش اخلاقیاش کمک به همنوعان بود، خیلی زود است اما از سوی دیگر میتوان نوشت، خوش به سعادت انسانی که زیست و زندگیاش چنان تأثیرگذار بود تا بعد از این که از این دنیا به سرای آخرت شتافت، همه از او بهعنوان یک انسان بزرگ یاد کنند. عاقبتبهخیری همین است. در زندگی آبرومندانه و شجاعانه و با عزت، روزها و شبهای عمر را سپری کنی و بعد از مرگ و شهادت نامت را به نیکی بیاورند و مدام برایت طلب مغفرت کنند.
در سالروز تولد سردار سلیمانی با یکی از همراهان دیرینه او، سردار غلامرضا کرمی گفتوگو کردیم. نماینده مردم کرمان و راور در دورههای هفتم و هشتم، فرمانده سپاه استان کرمان در ادوار گذشته، قائممقام سردار سلیمانی در لشکر ۴۱ ثارالله و رئیس فعلی مرکز پژوهش و نشر آثار ستاد بازسازی عتبات عالیات.
ویژگی منحصر به فردی به نام شجاعت
سردار کرمی درباره آشناییاش با سردار سلیمانی میگوید: آشناییام با خانواده شهید سلیمانی به تیر ۱۳۵۹ برمیگردد که به عنوان فرمانده سپاه شهر رابُر کرمان منصوب شدم. آن زمان برادر بزرگ ایشان حاج حسین آقا جزو سپاه رابر بود. روستای قنات ملک رابر، زادگاه آقای سلیمانی است. در همان سال آقای سلیمانی به سپاه کرمان پیوستند و سال۶۰ به عنوان فرمانده رزمندگان کرمان به جبهه رفتند. ما از اوایل سال ۶۱ که ایشان فرمانده تیپ ثارالله شدند و من فرمانده سپاه جیرفت و بعد از آن فرمانده سپاه کرمان. همکاری نزدیکی با هم داشتیم برای پشتیبانی جنگ اعم از نیرو و امکانات. از اواخر سال ۶۵ به عنوان جانشین ایشان در لشکر ثارالله مدت ۱۰ سال با هم کار کردیم و بعد از آن رفاقت و دوستی ما ادامه پیدا کرد تا زمانی که ایشان شهید شدند. آقای سلیمانی شخصیت ویژهای داشتند که برخی از آنها بعد از شهادتش از زبان رهبر معظم انقلاب و نزدیکانش بازتاب داده شد یا در کتابها آمد. ایشان به توده مردم وابسته بود و بدون وابستگی به جریانات سیاسی، طایفهای، فامیل و ... به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در همه مقاطع کمک و از آن پاسداری کرد. شجاعت یکی از خصلتهای بارز ایشان بود. وقتی به سپاه آمد این شجاعت باعث شد او به شخص بارزی تبدیل شود. ورزشکار بود، هم کاراته کار میکرد و هم پرورش اندام. توانمند و قوی بود که این ویژگیها در کتاب خاطرات ایشان منعکس شده است. ایشان در یک خانواده مذهبی و سنتی متولد و بزرگ شدند که به اهل بیت علاقهمند بودند و وارد جریان انقلاب هم میشوند و در پیروزی آن نقش داشتند. جنگ که میشود به جبهه میرود و دفاع میکند. همه اینها او را از پاسداران همدوره خودش ممتاز کرد. زمانی که در سپاه آموزش میبیند، ویژگیهایش باعث میشود فرماندهان به او توجه کنند و پستهای مهمی برایش در نظر بگیرند. وقتی به جنگ رفت، شجاعت و ورزیدگی و تاکتیکهایی که میدانسته از دیگران ممتازتر میشود و فرماندهی تیپ و لشکر را به او میسپارند.
فرمانده در خط
سردار سلیمانی در یک خانواده روستایی و عشایری متولد و بزرگ شده بودند. در خانه پدر و مادر ایشان به روی همه باز بوده و ارتباطات زیادی با مردم داشتهاند. همین باعث شده بود که سردار سلیمانی بتواند با دیگران زود ارتباط برقرار کند و این منش ایشان آن قدر قوی بود که هیچکس در کنار ایشان احساس بیگانگی نمیکرد. رفتار و سلوکش با مردم بسیار صمیمی بود و به مردم ابراز علاقه میکرد. این منش در جنگ هم بروز پیدا میکرد. او هیچگاه خودش را از دیگران ممتازتر نمیدانست برای همین چه در جنگ، بعد از آن و زمانی که در سوریه، عراق و بقیه کشورها بود، گروهگروه جوانها به ایشان میپیوستند و خیلی زود شیفته او میشدند. در همه عملیاتها فرمانده در خط بود، خودش اول میرفت و این طور نبود که عقب بایستد و دیگران را جلو بفرستد. مسئولیتهایش هر چقدر مهمتر و سنگینتر شد اما تاثیری بر مرام و سبک رفتاری و اخلاقی ایشان نداشت. حتی زمانی که فرمانده سپاه قدس شدند همان رفتاری را با نیروهای تحت امر خود داشتند که در جوانی با رزمندههای کرمانی داشتند. از همان جوانی یتیمنواز بودند و برای خانواده شهدا احترام زیادی قائل بودند در همه عمر این خصلت در ایشان دیده شد. مراسمی که برای اهل بیت برگزار میکردند و وقف خانه خودش بهنام بیتالزهرا در همه دورههای عمر ایشان در هر پست و سمتی که بودند، جاری بود.
توجه به مال حلال
سردار سلیمانی وقتی چهارده، پانزده ساله بوده برای کار از روستا به شهر میرود تا کمک کند به معیشت خانواده. وقت آزادش را هم ورزش میکرده. پدر و مادر هر دو نقش موثری در تربیت ایشان داشتهاند. مادر از این بابت که در خانهاش همیشه به روی مهمان باز بوده و سر سفرهشان همیشه مهمانانی بودهاند و مادر برای آنها پخت و پز میکرده. پدر همیشه مرجعی بوده برای حل مشکلات همسایهها و هممحلیها. بسیار مردمدار بوده و از طرفی به مال حلال بسیار مقید. هم در سخنان پدر مرحومشان، حاج حسن، به آنها اشاره شده و هم در سخنرانیهای خود سردار که میگویند: «پدر من کشاورز بود. او در همه عمر حتی یک دانه گندم حرام وارد خانه ما نکرد. چه آن زمان که اصلاحات ارضی بود و چه زمانهای دیگر.» توجه به مال حلال را از پدر به ارث بردند و همه عمر به این نکته توجه کردند و کسب مال حلال اولویت ایشان بود؛ همان طور که مردمدار بود. در سیل خوزستان دیدیم که چگونه پای کار آمدند و در کنار مردم قرار گرفتند و چنان حمایت معنوی و کاربردی از مردم خوزستان کردند که همه باورشان شد از این گرفتاری هم به سلامت به در خواهند آمد. این خصلت همیشه همراه ایشان بود چه در دوران دفاع مقدس، چه در زمانی که در کرمان و هرمزگان مشغول ایجاد امنیت مردم در برابر اشرار و قاچاقچیان بودند و چه زمانی که با داعش در خارج از مرزها میجنگیدند. همیشه حواسشان به توده مردم بود.
دُردانه پدر
سردار شهید قاسم سلیمانی پنج فرزند دارند؛ سه دختر و دو پسر. از سردار کرمی میپرسم چه شد که در میان فرزندان، بعد از شهادت ایشان، دخترشان زینب به نوعی سخنگوی خانواده سردار شدند و بیشتر مردم او را میشناسند. میگوید: زینب خانم، فرزند آخر حاج قاسم است و ارتباط بسیار نزدیکی با سردار داشت. در بسیاری از سفرها همراه ایشان بود. همه میدانیم که دختر تهتغاری و پدر چقدر به هم نزدیکند. همین ارتباط نزدیک و مؤثر باعث شد که زینبخانم بعد از شهادت پدر، بیشتر درباره ایشان صحبت کند اما این گونه نبوده که سردار با بقیه فرزندان ارتباط نزدیکی نداشته باشد. نامههایشان را برای دخترشان فاطمه مینوشتند و پسرشان آقارضا، رابط پدر بود با مسئولانی که به ایشان تلفن میکردند و میخواستند درباره موضوعات مختلف با سردار صحبت کنند. دختر بزرگشان نرگسخانم هم که ارتباط بسیار خوبی با پدر داشته و پسر دیگرشان حسینآقا هم بسیار به پدر نزدیک بوده و در کارها کمکحال پدر و خانواده بوده. هر پنج فرزند سردارسلیمانی، عزیزند و شباهتهای زیادی بین آنها و پدرشان که سردار دلهاست، وجود دارد.»