کرامات شهیدان؛(77)سفارش بعد از شهادت
نوید شاهد، شش ماه قبل از شهادت علي به خانه اي که تازه ساخته بوديم و هنوز نيمه تمام بود اسبا بکشي کرديم. مراسم شهادت علي در همان جا برگزار شد. بعد از مراسم، خانواده علي وسايل خودشان را به خانه ما آوردند و گفتند چون شما تنها هستيد و اين خانه هم خيلي بزرگ است بهتر است در کنار هم زندگي کنيم. چون آنها زياد رفت و آمد داشتند، دلم نمي خواست با آنها زندگي کنم، لذا مخالفت کردم ولي مخالفت من فايده و اهميتي نداشت، بنياد شهيد هم ميگفت پدر و مادر شهيد از اين خانه سهم ميبرند، برادران علي هم ميگفتند شما با دو بچه کوچک نمي توانيد در اين خانه تنها زندگي کنيد.
من حتي حاضر شدم به خانه پدرم برگردم اما آنها قبول نکردند تا اين که بالاخره يکي از خواهران علي که در حوزه علميه خواهران قم درس ميخواند و بعد از مراسم علي تازه به قم رفته بود بعد از چند روز مجدداً با نگراني به کازرون برگشت و گفت من فقط به خاطر خوابي که از علي ديده ام برگشته ام. چون وقتي اين خواب را براي استادمان نقل کردم گفت حتماً به وصيت شهيد عمل نشده که او ناراحت است. خواهر علي سپس خوابش را اين گونه براي من تعريف کرد که در خواب ديدم صورت علي از ناراحتي سرخ شده و پشت در خانه خود ايستاده در حالي که ديگر برادرانم دست هاي او را گرفته و به داخل خانه ميکشانند اما علي صورتش را از آنها برميگرداند و توجهي به آنها ندارد، سرانجام هر چه اصرار کردند او را به داخل خانه بياورند نتوانستند و علي در حالي که خودش را عقب ميکشيد با ناراحتي به آنها ميگفت: من به هيچ وجه پايم را در اين خانه نميگذارم تا شما به من نگوييد چه کاري به منزل من داريد؟
شما چه کار داريد که منزل من چند متراست؟! علي در وصيت نامه اي که در شب عمليات براي من نوشته و به دست يکي از دوستانش داده بود تا به من برساند وصيت کرده بود: هيچ کس حق دخالت در زندگي شما را ندارد و خانه هم متعلق به شما و دو فرزندم مي باشد.
راوی: فرحناز رحيمي همسر شهيد علي نقي ابونصري
منبع: لحظه های آسمانی کرامات شهیدان(جلد دوم) غلامعلی رجایی1389
نشر: شاهد