حامی بی ادعای بسیج بود
چهارشنبه, ۰۵ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۴:۴۷
حسین بهشتی مسئول فعلی سازمان بسیج مساجد محلات سازمان بسیج که سابقه فرماندهی ناحیه ابوذر تهران و جماران تهران را برعهده دارد، از چندین سال آشنایی خود با سردار همدانی می گوید.
اینجانب مسئول سازمان بسیج مساجد محلات سازمان بسیج هستم که از سال 1359 وارد تشکیلات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شدم، ابتدا مربی آموزشی شدم، بعد از کار آموزشی از سال 62 تا پایان جنگ به لشگر حضرت رسول)ص( رفتم. پس از آن در نیروی مقاومت، جانشین مقاومت نیرو بودم، فرمانده ناحیه ابوذر تهران، جماران تهران، سازمان فناوری کل سپاه و الان هم مسئولیت سازمان بسیج مساجد را عهده دار هستم.
سابقه آشنایی شما با شهید همدانی به چه زمانی بر می گردد و چه مدت با هم همرزم و همسنگر بودید؟
وقتی ایشان فرمانده قرارگاه قدس در غرب بود، در منطقه عملیاتی با هم ارتباط داشتیم، دستوراتی که می آمد گزارشاتی که از قرارگاه از ما می خواست، چون ما لشگری بودیم که تحت امر قرارگاه قدس بودیم در آن منطقه و گزارشاتی که ایشان می خواست از وضعیت جنگ و خط و محور عملیاتی به ایشان ارائه می دادیم. آن موقع در بازدیدهای خط و رفت و آمدهای قرارگاه با ایشان در ارتباط بودیم.
در نیروی مقاومت از چه زمانی با هم در رابطه بودید؟
وقتی که ایشان فرمانده لشگر حضرت رسول(ص) بود، من فرمانده ناحیه ابوذر بودم، یک جلسه رفتم خدمت ایشان برای اینکه کمک هایی برای بسیج بگیرم، فوق العاده با روی باز کمک حال بود چون ابتدا ما باید ناحیه ابوذر را تشکیل می دادیم، کادر پاسدار نداشتیم، در یک جلسه به ایشان گفتم قرار است ناحیه ابوذر را تشکیل بدهیم و کادر می خواهم، آن زمان هیچ کس به یگان ها پاسدار نمی داد ولی ایشان 20 نفر از پاسداران باسابقه و مجرب و خوب لشکر را برای تشکیل ناحیه ابوذر به ما داد و سهم به سزایی در تشکیل ناحیه ابوذر که آن زمان 500 پایگاه داشت، ایفا کرد. حتی ما برای آماد و پشتیبانی خود جا و مکان می خواستیم و یک موقعیت در خیابان قزوین به ما داد که در اختیار لشکر بود، کمک های فکری، مادی و معنوی و نیروی انسانی به ما داشت، جلسات دوره ای با ایشان می رفتیم، تمام اعضای شورای معاونین را جمع می کرد، با اینکه از لحاظ مراتب و سابقه در جنگ آن زمان من سرهنگ بودم و ایشان سرتیپ تمام بود، اصلاً این مسائل برای ایشان مطرح نبود، با این که آن موقع نیروی مقاومت بود و نیروی زمینی سپاه از هم جدا بودند و اصلاً ارتباط سازمانی و تشکیلاتی باهم نداشتیم، تمام و کمال در خدمت بسیج بود. واقعاً با یک تفکر بسیجی و بی ادعایی در کمک ها و راه اندازی ناحیه ابوذر نقش داشت. در مانورها، استفاده از ظرفیت ها، امکانات و هرآنچه ما می خواستیم، پشتیبان ما بودند.
حضور ایشان در نیروی مقاومت بسیج در برهه ای از زمان بود که مأموریت های خاصی هم به بسیج مقاومت محول شده بود، بخصوص در شهر تهران. نگاه ایشان به بسیج چه بود و ایشان مهم ترین مأموریت بسیج را در وهله اول چه تعریف میکردند؟
در مقطع حساسی ایشان جانشین نیروی مقاومت بود که همان سال های فتنه 88 بود و نقش ایشان و شناختش نسبت به بسیج فوق العاده بود یعنی شناخت سردار همدانی در به کارگیری نیروهای مردمی بی نظیر بود چون به کارگیری نیروهای مردمی فقط از یک باور قلبی بر می آَید. آقای همدانی یک شناخت عمیق و همه جانبه از نیروهای مردمی داشت، درعین محبوبیت و مقبولیت خوبی داشت، همین طور دارای قدرت سازماندهی و بسیج بالایی بود . به همین جهت با اینکه علی الظاهر قضیه ایشان نیروی یگان رزم بود و جنگ سخت را سال ها تجربه کرده بود، وقتی به نیروی مقاومت آمد، انگار سال های سال در پایگاه بسیج وحوزه مقاومت بوده و از جنس بسیجی ها بود، واقعاً اثرگذار بود و وقتی هم به تهران آمد، از فرماندهان موفق تهران بود. اگر از بسیجی ها نظرسنجی شود در ادوار مختلف بین فرماندهانی که تهران بودند و بسیجیان آنها را تجربه کرده اند ، سردار همدانی جزو فرماندهان موفق، محبوب، دوست داشتنی و بانفوذ بسیج تهران معرفی خواهد شد.
در نگاه سردار همدانی مهم ترین مأموریت بسیج بخصوص در عرصه جنگ نرم چه بود؟
در حوزه جنگ نرم هم انسان سازی اولویت ایشان بود البته نه با گفتار بلکه با رفتار عملی. استاد رفتار عملی و تربیت بچه ها بود که آثار آن را هم داریم. واقعا از فرماندهانی بود که با رفتار عملی خود در ذهن بچه ها خاطره خوش به جا گذاشت. من معتقدم انسان سازی را مشق می کرد و تمرین می داد، اما نه با موعظه و صحبت، اتفاقاً ایشان خیلی کم حرف بود در جایگاه خطابه، به منظور موعظه کم صحبت می کرد ولی از لحاظ رفتار و منش بی نظیر بود. در جمع دوستان ما، پیشکسوت تر از ایشان هم بودند و هستند. ما جلساتی داشتیم در کارگروه دفاعی که ایشان مدیر میز کارگروه بسیج در ستاد کل نیروهای مسلح بود ، سمت های مختلفی داشت، خدمات مختلفی را به مجموعه فرماندهی کل سپاه، ستاد کل نیروهای مسلح می داد. ایشان مسئول کارگروه دفاعی بود، نحوه به کارگیری نیروهای مردمی در دفاع از انقلاب. من هم عضو بودم.
یک جلساتی سه شنبه ها داشتیم هر بعد از ظهر. یک روز که جلسه تمام شد، خیلی جدی بود، گفتم سردار فرمایشی ندارید، گفتند آقای حاج حسین آقا این جلسات لشگر را بیا، من یکه خوردم، گفتم جلسات ؟ گفتند ما جلساتی داریم که دوستان لشگر می آیند و ساعت 5/ 5 تا 7 صبح است که نشست و دیداری است در روزهای فرد. به ایشان گفتم حاج آقا من گرفتار هستم، ببخشید، گفتند این کار را نکن و دوری نکن، حتماً بیا. برای من خیلی عجیب بود که ایشان در پایان جلسه رسمی و به رغم آن همه مشغله ای که داشتیم ؛ یادآور می شد آن فضای صمیمی و غیر سازمانی فراموش نشود. کناره نگیر، دوری نکن و بیا. من هم گفتم چشم می آیم. تذکر این جلسات غیر رسمی که بوی صمیمیت و برادری بیشتری می دهد، به دور از هر تعلقات سازمانی بود. در این جلسات حاج حسین هم یک نفر بود مثل همه بچه هایی که دور هم می نشستیم، تفریح می کردیم، صبحانه می خوردیم به صورت دانگی، هر جلسه یک نفر صبحانه می داد، از اخبار و حال هم باخبر می شدیم.
نوع برخورد شهید همدانی با نیروهای جزء بسیج یعنی بسیج محلات چطور بود ؟ چون ایشان به تناسب جایگاهی که داشتند، احتمالاً ارتباطات زیادی با پایگاه های بسیج داشتند، سخنرانی های زیادی داشتند. نگاه ایشان به بچه های بسیجی چطور بود و اگر خاطره جالبی در این مورد دارید، بفرمایید.
من چون یک مدتی در بسیج مساجد بودم، اخبار حضور آقای همدانی در پایگاه های بسیج را می شنیدم که مثلاً ایشان در پایگاه فلان شهرستان هستند. در صورتی که ایشان مشغله زیادی داشت و به سوریه رفت و آمد داشت. حتی وقتی از سوریه آمد، مرتب رفت و آمد داشت ولی حضور در پایگاه های بسیج و یادواره و به دعوت بچه ها می رفت و خیلی عجیب بود. من اخبار حضور ایشان را با همه مشغله ای که ایشان داشت و فرمانده قرارگاه امام حسین بود، به سوریه رفت و آمد داشت، مشاور آقا در فرماندهی کل سپاه بود، در ستاد کل کارگروه دفاعی فعالیت می کرد، چندین کار داشت، ولی پایگاه بسیج را با عشق و علاقه می رفت. در دوره بعد از آمدن از سوریه اخبار ایشان را از پایگاه مساجد می شنیدم که آقای همدانی به فلان پایگاه رفته است. با دعوت از ایشان بدون هیچ مشکلی اگر کاری و جلسه ای نداشت و مأموریت نداشت
و سفری نداشت در آنجا حضور پیدا می کرد و این برای من خیلی درس آموز و جالب بود که با همه مشغله ای که داشت، نه صرف آن زمان که جانشین بود یا در بسیج بود و تهران بود، دعوت که می شد با اشتیاق می رفت مشخص بود که از این کار لذت می برد وقتی در جمع بچه های بسیج حضور پیدا می کند. اخبار حضور آقای همدانی را در پایگاه های مساجد داشتیم.
یکی از ویژگی هایی که خیلی از دوستان و همراهان شهید همدانی نقل میکنند، در مورد طرح هایی بود که در مورد جذب نیرو داشتند حتی بدون هزینه هم تأ یکد داشتند که باید نیروها را جذب کنیم. خاطر شما هست که توصیه هایی ایشان برای جذب بیشتر بسیج بر چه محورهایی بود؟
یکی از تأکیدات ایشان این بود که جنس جمعیت را باید شناخت، بسیجی را باید خوب شناخت، اقشار و لایه های بسیج را باید خوب شناخت و باید مثل جنس خودش با آن برخورد کرد، هر کسی، هر قشری حتی جغرافیای جمعیت. اینکه در چه جغرافیایی هست، دانش آموز تهرانی با دانش آموز فلان استان فرق می کند، کارمند، دانشجو و اقشار مختلف را هم آنالیز می کرد و هم در جغرافیا بررسی می کرد. من یادم است در حاشیه جلسه و بحث گزارش سوریه می گفت، حالا ما بگوییم یک گردان نه، باید ببینیم اگر یک گردان نمی تواند، هرچقدر می تواند، این منطقه جغرافیا به چه علاقه دارد، علاقه اش را در خدمت انقاب و خط مقاومت قرار دهیم. احترام زیادی به علایق جمعیت، شناخت جمعیت، کشش ها و جاذبه افراد و اقشار داشت و این خیلی مهم بود.
استفاده از ظرفیت های این افراد، مشورت و گوش دادن به نظراتشان خیلی برای من جالب بود که همیشه به آنها گوش م یکرد به نظرات که لایه های اجتماعی یا بسیج، مهم نبود که در چه سطحی بودند، یکی از ویژگی های ایشان بود.
در مورد کمیته دفاعی هم اگر مقدور هست توضیح بفرما یید که هدف از این کمیته چه بود، خود سردار همدانی مسئول آن بودند؟
بله، ایشان کمیته کارگروه دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح را مدیریت می کرد. در سپاه اگر می خواستند یک نفر را بگذارند که چه کسی می تواند نیروهای مردمی را در حوزه دفاع سازماندهی کند که هم دفاعی باشد و هم تجربه جنگ و مقاومت داشته باشد ستاد کل هم که افراد کم و سرداران کمی را زیر دست ندارد، ولی سردار همدانی را گذاشتند رئیس کارگروه دفاعی با موضوع استفاده از نیروهای مردمی و چگونگی به کارگیری استفاده از نیروهای مردمی و دفاع از انقلاب اسلامی. جنس افراد، نوع آموزش های آنها، نحوه سازماندهی آنها در این کارگروه بحث می شد. خیلی عجله داشت و پیگیری می کرد با جدیت.
برای من جالب بود که چقدر با جدیت پیگیری می کند و جلسات منظمی برگزار می شود و گاهی که کار عقب افتاده داشت می گفت باید روز زوج بیایید که به صورت اردویی از صبح تا شب می رفتیم خارج از تهران بدون اینکه در دسترس باشیم، بدون تلفن و به دور از هرگونه مشغله باید این بحث ها را جمع کنیم.
خیلی اشتیاق و پیگیری و جدیت داشت که نقش نیروهای مردمی را با تجربه سی و چند ساله اش در دوران انقلاب و جنگ بازنگری کند و بازخوانی کند که چگونه باید نیروهای مردمی سازماندهی بشود، اول جذب بشوند، با چه روش هایی باید جذب شوند، با آن تکنیک هایی که تجربه کردند که آنها سازماندهی شوند و آموزش ببینند و هدایت در صحنه و الی آخر.
اینها همه جالب بود در جلسات که نزدیک به 10 نفر از سرداران سپاه در بخش های مختلف زیر نظر ایشان بودند و اینها را مدیریت می کرد و تقسیم کار می کرد و از آنها کار می خواست خیلی با جدیت. تجربه سوریه ایشان برای من خیلی جالب بود، تجربه نهضت مقاومت و بحث سوریه خیلی جالب بود و پایه گذار نهضت مقاومت در سوریه سردار همدانی بود و الان هرچه دارد برداشت می شود و کار می شود ثمره تلاش های ایشان است که بخشی از آن طبقه بندی است، اگر به ریز اسناد دفاع مراجعه کنید می گویند چطوری نیروهای مردمی را سازماندهی کرد، چطوری به ارتش سوریه جسارت داد، بخشی از آن طبقه بندی است و امکان نشر ندارد ولی اسناد خدمات ایشان هست سوریه مدیون سردار همدانی است و هرچه پیش می رود، گشایش هایی می شود، خیلی از بخش ها، دفاع از حریم اهل بیت، امنیت مردم و گشایش هایی که در مناطق مختلف می شود، امروز مدیون تلاش های سردا ر همدانی است.
من معتقدم سردار همدانی یک کاری که در حق بچه ها کرد، چون بچه های تهران بیشترین شهدا را در موضوع مدافعین از حرم تقدیم کرده اند. خط شکنی سردار همدانی یک جان و روحی به بچه های تهران داده، بچه هایی که الان رفیق های خودمان هستند، آقای فرزانه، پیکر ایشان نیامده، آنهایی هم که می روند، همه یک جوری که وقتی آقای همدانی را دیدند، به وجد آمدند که سردار همدانی با آن سن و سال و تجربه به آنجا رفت و فداکاری کرد و وظیفه ای هم نداشت، بچه ها روحیه عجیبی پیدا کردند و الان برای سپاه تهران یک مسأله ای شده پیگیری های بچه های قدیم و جوانان امروز برای اعزام به سوریه.
اعتقاد من این است که سردار همدانی خط شکنی کرد و این روحیه را در بچه ها ایجاد کرد که الان همه علاقه مند هستند. اعزام شهید همدانی به سوریه نقطه عطفی در زندگی ایشان بود که در تاریخ نبردهایی که ایران در سوریه انجام داد. به نظر شما مهم ترین انگیزه شهید همدانی از حضور در سوریه چه بود؟
آقای همدانی برای ادای تکلیف رفت و معتقدیم امروز امنیت ما فقط محدود به مرزها نمی شود و آقای همدانی هم همین اعتقاد را داشت و در جلسات می گفت این تلاش ها برای براندازی نظام جمهوری اسلامی است و امروز حضور ما دفع شر دشمنان انقلاب اسامی در فواصل دور از مرزها است و با همین هدف و ادای تکلیف رفت و دیدار با حضرت آقا داشتند و این چیزهایی است که مشخص است و سرباز مطیع رهبری بود، تکلیفی بر گردنشان گذاشته شد و رفتنی شد، با اینکه با عشق و علاقه رفت و حتی بعد از پایان مأموریت در سوریه، باز هم به آنجا می رفت و به دوستان آنجا کمک می کرد و دغدغه داشت.
اگر شما هم خاطره ای یا ناگفته ای از ارتباط خودتان با ایشان دارید، بگویید.
ایشان بسیار بامحبت بود و کسانی را که می شناخت و می دید، سخت پای حمایت آنها می ایستاد و حامی بچه های پرتلاش بود. یک خاطره خوبی دارم که حسن اعتمادی به من داشت و دوست داشت که من بعد از رفتن آقای عراقی به تهران بیایم با ایشان همکاری داشته باشم، ولی توفیق همکاری نداشتم. اگر بخواهم خاطره خوبی بگویم، این است که خیلی بامحبت بود و خیلی با اعتماد خوب برخورد می کرد و جزو کسانی بود که برای من افتخار است که ایشان دوست داشت
من همکارشان باشم. حضور من در کارگروه دفاعی هم همین بود، در سوریه هم می خواست من بروم ولی در آن مقطع سپاه موافقت نمی کرد، وقتی اسم من را برای رفتن داد، آنها موافقت نکردند و توفیق رفتن و همکاری با ایشان را نداشتم.
منبع: شاهد یاران/ يادمان شهيد سردار همدانی / شماره 126 و 125 / اسفند ماه سال 1394 و فروردین سال 1395
نظر شما